برجام، ترامپ و چالش‌های سیاسی پیش رو

مهدی نوربخش

به‌دنبال امضای توافق‌نامه برجام، توافق دیگری در آمریکا بین کنگره و رئیس‌جمهوری این کشور تحت عنوان «سند مرور توافق هسته ای ایران» منعقد گردید که رئیس‌جمهوری هر نود روز یک‌بار تعهد و پای‌بندی ایران را به برجام تایید  و به کنگره امریکا اعلام ‌نماید. مبنای این تصدیق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی متعلق به سازمان ملل متحد است. برابر این تصدیق، بخشی از تحریم‌های اعمال شده توسط امریکا بر ایران، طبق توافق‌نامه برجام به تعلیق در می‌آید. نوبت آینده اعلام تصدیق  به کنگره امریکا کمتر از دو هفته اینده،‌ ۱۵ ماه اکتبر خواهد بود، همان نوبتی که جواد ظریف، وزیر امورخارجه ایران، پیش‌بینی کرده است که این‌بار از سوی ترامپ  با دشواری و عدم تایید روبرو خواهد شد.

مفاد زیر پایه‌های این تصدیق و اعلام به کنگره امریکا را تعریف می‌کنند:
اول: ایران بطور شفاف و قابل تحقیق به اصول برجام پای‌بند مانده است.
دوم: ایران از مفاد قرارداد برجام سرپیچی نکرده و اگر خطایی صورت گرفته باشد ایران سریعا آن‌را ترمیم کرده است.
سوم: ایران به‌طور مخفیانه به عملی برای دست‌یابی به اسلحه اتمی روی نیاورده است.
چهارم: تعلیق تحریم توسط امریکا به تلاش ایران برای حل مشکلات فی‌مابین در این رابطه انجامیده و این تلاش در جهت احترام به ‌منافع امریکاست.

ترامپ با قول تبلیغاتی لغو قرارداد برجام به ریاست‌جمهوری امریکا انتخاب شد. برجام محصول تلاش دولت اوباما بوده و بیشترین حمایت را از طرف دمکرات‌های امریکا بخود جلب کرده بود. جمهوری‌خواهان امریکایی و لابی پر قدرت اسراییل در این کشور از ابتدا مخالف عقد قرارداد برجام با ایران بوده‌اند. ترامپ تا به‌حال دو بار تصدیق پای‌بندی ایران را به کنگره امریکا اعلام کرده اما هر دو بار در زیر فشارهای رکس تیلرسون، وزیر خارجه  و جیمز متیس، وزیر دفاع کشور امریکا، این تصمیم اتخاذ شده است. هر دو آن‌ها اعتقاد داشته‌اند که پشت‌پازدن امریکا به یک تعهد بین‌المللی در جهت منافع امریکا نخواهد بود و خصوصا پتانسیل آن‌را دارد که به روابط بین امریکا و کشورهای اروپایی لطمه وارد کند.

اما اصول مفاد برجام که می‌تواند به جامعه بین‌الملل ثابت کند که ایران به‌دنبال تهیه سلاح اتمی نیست این مواردند:

اول: ایران در سال ۲۰۰۳ میلادی ۱۶۴ سانترفیوژ برای غنی‌سازی اورانیوم داشت. این تعداد سانترفیوژ در سال ۲۰۱۳ و ابتدای مذاکرات به ۱۹۰۰۰ رسید. بعد از قرارداد برجام ایران فقط می‌تواند ۵۰۶۰ عد انهارا برای غنی‌سازی اورانیوم حفظ کرده و این تعداد فقط از مدل‌های قدیمیای آر- ۱ و نه مدلهای پیشرفته تر نظیر آی‌ار-۴، ۵، ۶ و ۸ می‌بانشد. این مدل‌های پیشرفته در جایی که ماموران اژانس برای بازدید به آن‌ها دسترسی دارند محافظت می‌شوند.

دوم: ایران می‌تواند با غنی‌سازی اورانیوم تا مرز ۳.۱۶۷ بپردازد. ایران می‌تواند تا سیصد کیلو اورانیوم غنی‌سازی شده در ذخیره داشته باشد. بیشتر از ان طبق برجام مورد توافق نمی‌باشد.

سوم: اسلحه های اتمی به‌غیر از اورانیوم غنی سازی شده بالا می‌تواند از پلوتینیوم ۲۳۹ نیز تهیه شود. برای همین تاسیسات اب سنگین اراک تعطیل و از ان بهره برداری‌های دیگری می‌شود.

چهارم: اژانس بین‌المللی انرژی می‌تواند بدون قرار قبلی هروقت که تصمیم گرفت از تاسیسات انرژی هسته‌ای ایران دیدن کند. آین درست بخاطر این است که این سازمان جهانی دسترسی بدون قید و شرط برای بازدید از این تاسیسات را داشته باشد.

لذا شرایط بالا اجازه نمی‌دهد که ایران و یا هر کشور دیگری قادر باشد که به ساخت سلاح‌های اتمی مبادرت ورزد. قرار داد برجام پس از ماه‌ها مذاکره بین کشورهای ۱+۵  شکل گرفته و دولت ایران نهایت کوشش را نمود تا انجا که بتواند از مزایای برنامه هسته‌ای خود برخوردار گردد. بعد از فرصت‌های از دست‌رفته و بی توجهی مطلق دولت احمدی‌نژاد که درک درستی نسبت به تبعات ایجاد تحریم و روابط بین‌الملل نداشت، دولت روحانی نهایت کوشش را نمود تا برنامه انرژی هسته ایران را با محدودیت‌های ایجاد شده جهانی حفظ نماید.

در میان مخالفین برنامه هسته‌ای ایران، اسراییل، عربستان سعودی و محافظه کاران امریکایی نقش عمده‌ای را داشته‌اند. در این مخالفت هرکدام منافع مشخصی را دنبال می‌کنند. آسراییل به‌طور مشخص نمی‌خواهد ایران در ایجاد اقتصادی پویا در خاورمیانه توفیق حاصل نماید. والتز یک استاد برجسته و شناخته شده روابط بین‌الملل در امریکا در سال‌های گذشته به ابعاد این سیاست اسراییلی‌ها اشارات فراوانی کرده است. عربستان سعودی در این چهارچوب با اسراییل مشترک سیاسی است و با ایران در مسائل مختلف سیاسی منطقه‌ای و ایرانی قدرتمند مشکلات عدیده دیگری دارد. در بین محافظه‌کاران امریکایی جان بولتون و استیون بنون بیش از همه دشمنی خودرا با ایران اشکار کرده‌اند. بولتون با ریگان و بوش پدر به صحنه سیاست امریکا پای گذاشت. او نماینده امریکا در دوران بوش پسر در سازمان ملل متحد بود و همواره به‌دنبال تغییر رژیم و جنگ با ایران بوده است. او یکی از حامیان جدی سازمان «مجاهدین خلق ایران» است. او در زمان تصدی مقام خود در سازمان ملل متحد بطور نیمه آشکار منتقد جدی سیاست خارجی بوش شد، چون اعتقاد داشت دولت امریکا به اندازه کافی ضد ایران و به‌دنبال تغییر رژیم در ایران نیست. در زمینه سیاست خارجی و قرارداد برجام نقطه نظرات او بسیار مشخص و روشن است. او اعتقاد دارد که دولت امریکا می‌بایست برجام را بلا اثر و لغو نماید. پیشنهادات مشخص او عبارتند از:

اول: دولت امریکا می‌بایست با بازیکنان اصلی صحنه این توافق وارد گفتگو شده و آن‌ها را  برای لغو ان متقاعد نماید.

دوم: امریکا می‌بایست به‌دنبال تهیه یک تحقیق و سند دقیق و قانع کننده برای اثبات ضررهای این قرارداد برای منافع ملی امریکا باشد.

سوم: دولت امریکا بایستی یک دیپلماسی فعال در خاورمیانه و اروپا برای تشویق متحدان این کشور بر ضد برجام  تدارک ببیند.

چهارم: دولت ترامپ باید کنگره امریکا را در فعالیت‌های ضد برجام تشویق نموده و از همکاری انها بهره گیرد.

دولت ترامپ برای ایجاد فشار روی ایران چهار گزینه پیش روی دارد که هیچ‌کدام آن‌ها گزینه مطلوبی نخواهند بود. این چهار گزینه عبارتند از:

اول: دولت ترامپ می‌تواند  یک‌جانبه از این قرار خارج شود، اما این خروج پتانسیل ءن‌را دارد که یک بحران بین‌المللی ایجاد نماید. ایران حاضر نخواهد بود که مجداد برای مذاکرات دیگری در خصوص انرژی هسته‌ای سر میز مذاکره بنشیند. اتحادیه اروپا نیز به‌کرات اعلام نموده که مایل نیست برای مذاکرات مجدد هسته ای ایران سر میز مذاکره دیگری بنشیند. خروج یک‌جانبه امریکا پتانسیل انرا دارد که مشکلات عدیده ای بین این کشور و اروپا ایجاد نماید. برجام تاییدیه شورای امنیت سازمان ملل متحد را دارد و خروج یک‌جانبه امریکا ضربه محکمی به وجهه جهانی امریکا خواهد زد.

دوم: امریکا به‌دنبال روش‌های دیگری برای فشار بر ایران باشد. امریکا کوشش کند که برنامه موشکی ایران را برای محکوم کردن این کشور دنبال کرده و زمینه را برای تحریم‌های بیشتر ایران اماده کند. این روش هم حامیان بین‌المللی زیادی ندارد، چون برنامه هسته‌ای ایران و برنامه موشکی آن در این قرارداد کاملا از یکدیگر تفکیک شده‌اند. تحریم‌های بیشتر امریکا نمی‌تواند وفاق و اجماع بین‌المللی ایجاد کند و نهایتا کم اثر خواهند بود.

سوم: امریکا آن‌قدر فشار یک‌طرفه را روی ایران زیاد کند که تهران خود از برجام خارج شود. رهبری در گذشته گفته است که تحریم‌های دیگر امریکا نقض برجام است و گروه‌های راست افراطی در داخل با هر تحریم امریکا دولت روحانی را به استهزاء کشیده‌اند تا از ارزش توافق هسته‌ای کاسته شود. راست افراطی تا جایی پیش رفته است که احمد جنتی جنگ را در مقابل توافق هسته‌ای یک برکت برای جمهوری اسلامی قلمداد نموده است. راست‌گرایان جمهوری‌خواه امریکا خوب می‌دانند که راست‌گرایان داخلی ایران به فشارهای آن‌ها برای خروج ایران از توافق هسته‌ای پاسخ مثبت خواهند داد. راست افراطی امریکا و راست افراطی ایران بر سر برجام مواضع مشترکی دارند و خصوصا راست‌های آمریکایی در کنگره می‌دانند که فشار بیشتر  بر ایران با پاسخ مثبت راست افراطی  برای فشار بر دولت روحانی همراه خواهد بود. لذا نباید تعجب کرد که راست افراطی در امریکا برای راست افراطی در ایران فرصت ایجاد نماید.

چهارم: کنگره آمریکا اکنون در دست جمهوری‌خواهان و راست افراطی امریکاست. دولت ترامپ می‌تواند به‌جای اعلام تصدیق پای‌بندی ایران به مفاد توافق هسته‌ای، این مرحله و اعلام نظر را به کنگره امریکا محول نماید. این درست در چهار چوب نظری بولتون و بنون جای گرفته و بسیاری از محافظه‌کاران راست‌گرای آمریکا را خوشحال خواهد نمود. کنگره امریکا بدون شک می‌تواند راه را برای تحریم‌های بیشتر این کشور بر ایران هموار نموده و توپ بازی سیاسی را به‌میدان راست افراطی در ایران انداخته تا انها فشار را بر دولت روحانی بیشتر نمایند.

دو سناریو اخیر از سایر سناریوها قدرت بیشتری داشته و امکان ان هست که فشارها بر  دولت روحانی از راست افراطی امریکا و ایران شدت یابد. با قطعنامه ۲۲۳۱ در ماه جولای ۲۰۱۵ سازمان ملل متحد از همه کشورهای جهان خواست تا از این توافقنامه حمایت نمایند. بیشتر کشورهای دنیا از اروپا تا افریقای جنوبی، برزیل، کانادا گرفته تا کشورهای اسیائی نظیر ژاپن حامی توافق‌نامه برجام‌اند. چاک هیگل وزیر دفاع دولت اوباما که یک جمهوری‌خواه معتدل است اعتقاد دارد که برجام الگوی بسیار خوبی برای تنش‌زدایی در شبه جزیره کره است. تیلرسون و متیس هردو اعتقاد دارند که به‌صلاح منافع ملی امریکا نیست که از قرار داد برجام خارج شود. آن‌ها به‌دنبال ازدیاد فشار بر ایران از راه‌های دیگری هستند.

یکی از کارهایی که ترامپ می‌خواهد برای ازدیاد فشار بر ایران انجام دهد، فشار اقتصادی از طریق تحریم نفت ایران و یا مکانیزم های مالی بین المللی‌ست  تا ایران نتواند نفت خود را  به‌راحتی صادر کند. وقتی اوباما در سال ۲۰۱۲ به تحریم‌های ایران سرعت بخشید تا ایران را وادار به مذاکره کند، صادرات نفتی ایران از ۲.۵ بشکه د رروز به ۱.۵ بشکه تقلیل یافت. در آن زمان اروپا و مشتریان ایران در آسیا مثل چین و هند با امریکا همکاری کردند. از نیمه سال ۲۰۱۶ ایران توانسته است روزی ۳.۸ میلیون بشکه نفت تولید  و ۲.۵ میلیون انرا صادر نماید. در زمان اوباما با ازدیاد تولید نفت در امریکا، بازار جهانی می‌توانست راحت‌تر از یک میلیون بشکه نفت ایران بگذرد. اما شرایط بازار جهانی و تقاضا برای نفت ایران کاملا با ان زمان تفاوت فاحشی دارد. تحریم نفت ایران می‌تواند به توازن تولید ضربه زده و قیمت‌ها را بسیار افزایش دهد. کشورهای اروپایی و کمپانی‌های آن‌ها مثل توتال فرانسه در صنعت انرژی ایران سرمایه گذاری کرده‌اند. دولت ترامپ نمی‌تواند روی این کمپانی‌ها فشاری وارد کند. در سال ۱۹۹۰ دولت وقت امریکا کمپانی‌های اروپایی را تهدید به تحریم برای مراودات تجاری انها با ایران کرد، اروپا امریکا را تهدید کرد که این کشور را به دادگاه سازمان تجارت جهانی خواهد برد. دولت کلینتون در سال ۱۹۸۸ عقب‌نشینی نمود و فشار را از روی کمپانی‌های اروپایی تقلیل داد.

اما چرا فشارهای دولت ترامپ بر  ایران نمی‌تواند چندان کار ساز باشد:

اول: ترامپ شخصیتی با اعتبار جهانی نیست. بسیاری از کشورهای دنیا نه به ترامپ اعتماد می‌کنند و نه می‌خواهند همسو با سیاست‌های افراطی ترامپ باشند.

دوم: احمدی‌نژاد دیگر رئیس‌جمهوری ایران نیست. هشت سال احمدی نژاد نه‌تنها به فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت ملی سازمان ملل کمک کرد که  به وضع تحریم و ازدیاد آن‌ها منجر شد. دولت خاتمی اجازه نداد که پرونده ایران به شورای امنیت ملی سازمان ملل ارجاع داده شود و اکنون روحانی رئیس‌جمهوری ایران است با وجهه‌ای قابل قبول در بسیاری از کشورهای جهان.

سوم: رابطه ایران و اروپا بسیار بهتر و نزدیکتر شده است. این رابطه بهتر می‌تواند در این چالش کمک فراوانی به کشور ما کند.

چهارم: ترامپ می‌تواند فشارهای امریکارا بر ایران زیاد کند اما ازدیاد این فشارها هیچ هدف استراتژیکی را دنبال نمی‌نماید. کشورهای اروپایی بسیار خوب می‌دانند که سیاست‌های ترامپ برای دست‌یابی به حل یک مشکل جهانی نیست. ترامپ و راست امریکا با ایران دشمنی دارند.

پنجم: بحران کره شمالی و مشکلات حل این بحران به ترامپ اجازه نخواهد داد که با خروج از برجام بحران بین‌الملی دیگری ایجاد شود. آگر ترامپ دست به خروج یک‌طرفه برجام بزند، بدون شک حمایت جهانی را برای حل مشکل کره شمالی از دست خواهد داد.

راه حل برون‌رفت از این بحران برای ایران پای‌بندی مستحکم و ممتد به برجام، شفاف‌سازی مستمر برای کسب اعتبار جهانی و ایجاد روابط بهتر با اروپا و آسیاست. اروپاییان در این بحران بسیار قادر خواهند بود که در کنار ایران بمانند و اجازه ندهند که راست افراطی در امریکا برای روابط آینده  آن‌ها با ایران تعیین تکلیف کند. در این رابطه اعتماد به روسیه کردن کار بیهوده‌ای است  زیرا پوتین و نتانیاهو دو متعهد منطقه‌ای یک‌دیگرند. دولت روحانی بایستی تمام تلاش خودرا در خلع سلاح کردن راست افراطی در ایران بکار گرفته و از مردم و گروه‌های اجتماعی در این رابطه کمک گیرد. تنها نقطه سیاه در این بحران اجازه دادن هم‌جواری و همکاری راست افراطی در درون کشور با راست افراطی در امریکا و اسراییل است. اسراییل در ایران به‌دنبال احمدی نژاد و نه روحانی می‌گردد به‌خاطر اینکه راست افراطی در ایران همگام با سیاست‌های اسراییل و راست امریکا عمل کرده است و راست افراطی امریکا و اسراییل می‌داند که چگونه می‌تواند از راست افراطی در درون کشور استفاده نماید.

اما کشور ما با مشکلات ساختاری در سیاست داخلی و خارجی خود روبروست. باید برای کشور به‌فکر برنامه‌های سیاسی استراتژیک بود. بسیاری از طبقه ممتاز سیاسی کشور که بخش استبدادی حکومت ایران را تشکیل می‌دهند با توقع‌ها، ارزش‌ها و شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی کشور بیگانه شده‌اند. آن‌ها هنوز از مرحله تخریبی انقلاب به سازندگی بعد از انقلاب روی نیاورده‌اند. سیاست های ایدئولوژیک آن‌ها را به دیدن دنیایی کاملا غیرواقعی و موهوم می‌کشاند. برای همین کشور ما دائما با بحران‌های داخلی و خارجی روبروست. مادامی‌که گروه‌های سیاسی کشور نخواهند برای چالش نظم استبداد وارد گود سیاست شوند و به تجزیه و تحلیل دقیق مکانیزم‌های استبداد سیاسی در ایران بپردازند، در بر همین پاشنه خواهد گردید. نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور باید از خو سئوال کنند که چرا بعد از چهل سال از انقلاب گذشته هنوز در این کشور تغییر برای انتخاب جهتی نو صورت نگرفته است. این سؤالی‌ست که فقط و فقط به بافت سیاسی کشور بر می‌گردد که استبداد تلاش می‌کند که روز بروز در ان نهادینه شود.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »