همچو ایوب در بلا خوش باش!

محسن کدیور

سالروز تولد علیرضا رجایی است. این یادداشت کوتاه* که با چشم تر نوشته شده، شامل پنج نکته است: آن خنده ملیح! علیرضا و شکایت؟! وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس؛ پیوسته این بودش دعا: الصبر مفتاح الفرج؛ در ره عشق او بلاکش باش.

آن خنده ملیح!

پائیز ۱۳۷۷ برای به دفتر روزنامه خرداد در خیابان آفریقا رفته بودم. دبیر سیاسی روزنامه زودتر از بقیه خندان به استقبالم آمد و در آغوشم کشید. این اولین تصویر من از دکتر علیرضا رجایی است. آن خنده ملیح هرگز از خاطرم محو نمی شود.

سال ۱۳۸۶ انتشارات گام نو به مدیریت علیرضا رجایی ـ بی آن‌که من مطلع باشم ـ نخستین کتاب پسرم محمد علی با عنوان «گذار به دموکراسی: ملاحظات نظری و مفهومی» را منتشر کرد. دیگر نکات را در یادداشت قبلی عید قربان، علیرضا رجایی و بی دهان خندیدن (۱۰ شهریور ۱۳۹۶) تذکر داده‌ام، تکرار نمی‌کنم.

دکتر غلامرضا برادر علیرضا که پزشک است چند روز پیش اعلام کرد که «برادرش ۵ مرتبه به بهداری زندان مراجعه کرده و حتی پزشک و دندانپزشک زندان دستور به اعزام او به بیمارستان را داده بودند، اما تا زمان آزادی وی در آبان ماه این اعزام صورت نگرفت که در نتیجه عضله صورت و فک و چشم به طور کامل درگیر سرطان شد.» سخنگوی قوه قضائیه قطعا دروغ می‌گوید. غلامرضا در همان مصاحبه در توصیف وضعیت برادرش بعد از عمل جراحی منجر به برداشتن چشم و بخشی از صورت وی گفته است: “هیچ‌گونه شکایتی از او نشنیده‌ام!”

علیرضا و شکایت؟!

چرا علیرضا باید شکایت کند؟ علیرضایی که من می‌شناسم تربیت‌یافته مکتبی است که بلاء را آزمایش الهی بندگان مقرب می‌داند: “البلاء لاهل الولاء”. او به نیکی می‌داند که:

“هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلاء بیشترش می‌دهند.”

علیرضا اینک بیش از همه مفهوم آیات ۱۵۵ و ۱۵۶ سوره بقره را لمس می‌کند که: قطعا و حتما ما همه شما را با «نقص در انفس» آزمایش می‌کنیم. او با دادن یک چشم و نیمی از صورت این آزمایش سنگین را پشت سر گذاشته است. عدم‌شکایت و آرامش عارفانه او به دلیل باور به وعده الهی ذیل همین آیه است: وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ «پس بشارت باد بر صابران. اینها، همان‌ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‌یافتگان». علیرضا رجایی اکنون در “مقام صابران” در حال طی کردن دشوارترین مراحل ابتلاست. آرامش  و طمأنینه او ناشی از ذکر خدا در این دوران سخت است که “أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ” (رعد ۲۸)

وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس

علیرضا رجایی ایوب دوران ماست.

ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس / وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس (مولوی، دیوان شمس، رباعی ۹۸۷)

ایوب در قرآن نماد صبوری و شکوری است. بلا از هر سو ایوب را احاطه کرد اما او هرگز امیدش را به رحمت خداوند از دست نداد: “وَأَیوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ “(انبیاء ۸۳) “و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالی و مشکلات به من روی آورده؛ و تو مهربانترین مهربانانی!»”

“خدا ایوب را گر داشت رنجور / نبود الا ز فرط دوستداری” (قاآنی قصیده شماره ۳۳۴)

اما پایان داستان پرفراز و نشیب ایوب شیرین است: “فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَینَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَىٰ لِلْعَابِدِینَ ” (انبیاء ۸۴) “ما دعای او را مستجاب کردیم؛ و ناراحتیهایی را که داشت برطرف ساختیم؛ و خاندانش را به او بازگرداندیم؛ و همانندشان را بر آنها افزودیم؛ تا رحمتی از سوی ما و تذکّری برای عبادت‌کنندگان باشد. ”

این دوبیتی سخت بر دل نشستنی است (شاه نعمت الله ولی، دوبیتی شماره ۲۳):

“هر بلائی که باشد از محبوب / آن بلا خود مرا بود مطلوب

در بلا صبر کن که تا باشی / مبتلای بلاش چون ایوب”

این بشارتی برای ایوب زمانه ماست. یک ملت برای استجابت دعای خالصانه علیرضا رجایی نیایش می کند. علیرضا شفا پیدا می کند. همسر و فرزندان او باز می‌گردند. رحمت خداوند شامل حال این بنده خالص اوست.

پیوسته این بودش دعا: الصبر مفتاح الفرج

علیرضا رجایی در این روزهای صبر و تنهایی این آیه را درباره ایوب پیامبر فراوان می خواند:”إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ “(ص ۴۴) “ما او را شکیبا یافتیم؛ چه بنده خوبی که بسیار بازگشت‌کننده (به سوی خدا) بود.”

علیرضا با این ترجیعات ژرف سنایی آشناست و آن را سرلوحه سلوک عرفانی خود کرده است (سنائی، دیوان اشعار، ترجیعات شماره ۱):

“تا کی کشم بیداد من، تا کی کنم فریاد من / روزی بیابم داد من، الصبر مفتاح الفرج

ایوب با چندین بلا، کاندر بلا شد مبتلا / پیوسته این بودش دعا، الصبر مفتاح الفرج”

آنچه بدن نحیف علیرضا بعد از جراحی‌های مکرر نیاز دارد امید و دعای خیر است. ما همگی مرهون رشادت او هستیم. او در دفاع از آرمان سبز ملت ایران به زندان رفت. قساوت مسئولان دروغگوی جمهوری اسلامی در حق او قساوت در حق ملت ایران بوده است. علیرضا رجایی نورچشم ملت ایران است. سلامتی و شفای عاجل او دعای شب و روز همه ماست.

در ره عشق او بلاکش باش

۲۸ مهر ۱۳۴۱ سالروز تولد علیرضا رجایی است. از این شعر هدیه‌ای زیباتر نیافتم. عمر باعزتش دراز باد.

“این مثل در زمانه معروف است / که عملها به وقت موقوف است

باش راضی بدانچه او دهدت / گر همه زشت‌، ورنکو دهدت

نیک و بد نفع و ضر و راحت ورنج / کز تو بگذشت در سرای سپنج‌،

یا چو افسانه‌ایست یا خوابی / یا چو در بها روان آبی

حاصل عمر جز یکی دم نیست / و آن دم از رنج و غم مسلم نیست

نفسی کز تو بگذرد آن رفت / در پی آن نفس نه بتوان رفت

کوش تا آن نفس‌که آید پیش / نشود از تو فوت ای درویش

از سر نفس خیز بهر خدای / تا شوی روشناس هردوسرای

در ره عشق او بلاکش باش / همچو ایوب در بلا خوش باش

چون در آید بلا، مگردان روی / روی درحق کن و «‌رضینا» گوی”

(منسوب به سنائی، مثنوی طریق التحقیق: کل یوم هو فی شأن)

 

* با تشکر از مرتضی کاظمیان که یادآوری و درخواست او انگیزه نگارش این یادداشت بوده است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

آقای خامنه‌ای! رهبر جمهوری اسلامی ایران که بیشتر علاقه دارید خودتان را رهبر «انقلاب» بدانید، شما در تاریخ ۱۴ یا ۱۵ خرداد ۶۸ در مجلس خبرگان رهبری در اظهاراتی در اوج فروتنی فرمودید:««باید خون گریست

ادامه »

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در

ادامه »