به عقب بر نمی گردیم؛ چون ما در حال سقوطیم

امیرهادی انواری

یادش بخیر؛ هنوز به سال نکشیده که با شور و امید می نوشتیم و می گفتند: «به عقب بر نمی گردیم» خرداد تمام شد و از صندوق نامزد مورد نظر ما بیرون آمد. ما که می گویم، یعنی کسانی که از هیبت مردی که به گازانبر شهرت یافته بود یا آن دیگری که یک ماه مانده به انتخابات نبات پخش می کرد، ترسیده بودند. راستش هم همین بود، خیلی ها از سر علاقه به روحانی رای ندادند، از سر ترس از «به عقب برگشتن» به او رای دادند.
امروز رئیس جمهور ما روحانی است، اما فرض کنید امروز رئیس جمهور را به نام فامیلی قالیباف یا رئیسی صدا می کردیم و خبر می آمد که دولت تصمیم دارد سازمانی به نام « نظام رسانه ای جمهوری اسلامی ایران» ایجاد کند. سازمانی که برای روزنامه نگاران پروانه فعالیت صادر کند -در شرایطی که اصولا صدور پروانه برای فعالیت رسانه خودش محل نقد است– و بگوید با عضویت در این سازمان خبرنگاران از حقوقی از جمله «حق همراه داشتن تجهیزات خبرنگاری» برخوردار خواهند شد! به قرینه یعنی اگر عضو سازمان نباشد این حق را ندارد! تجهیزات خبرنگاری کلت و گاز اشک آور و قمه و… که نیست. یا قلم است، یا دستگاه ضبط صدا یا دوربین! که باید برای این وسائل خطرناک پروانه از سازمان اخذ شود.

واقعا در همین حد خبر منتشر می شد، آیا دوستان ما، همان ها که در خردادماه امسال می گفتند «به عقب بر نگردیم»، شهر را به هم نمی ریختند که: اینها میخواهند آزادی بیان را عملا سر ببرند. این دیگر به عقب برگشتن نیست؛ رسما سقوط کردن است!

اما حالا واقعا لایحه تاسیس چنین سازمانی منتشر شده است، آن هم نه از طرف دولت رئیسی یا قالیباف، یا شخصی مثل قاضی مرتضوی و… نخیر؛ بانی این دسته گل دولت تدبیر و امید است! هیچ کس هم واکنشی نشان نمی دهد. انگار نه خانی امده و نه خانی رفته. چرا؟ پاسخ در بزرگترین آفت روزنامه نگاری ماست، که خود ما- خود نگارنده هم دچارش است. در اینجا فرقی بین یک فعال حزبی، با یک روزنامه نگار نیست. وقتی روزنامه نگاری در انتخابات خودش را ستاد تبلیغاتی می کند و فردا با رای آوردن نامزدش منافعی پیدا می کند، چگونه می تواند نقدی داشته باشد؟ همکار سابق من امروز روی صندلی روابط عمومی فلان سازمان دولتی نشسته، آن دیگری وعده پروژه ای گرفته، یکی از این سفره یک نشریه برداشته و یکی بولتن داخلی و… خلاصه هر کس به اندازه ای که می توانسته برداشته.

منتقدان دولت قبل – دوره احمدی نژاد – که هر تحرکی از سوی او را رصد و نقد می کردند، امروز خود در کنار دولت ایستادند، چه کسی باید نقد کند؟ امروز کسی که به اصطلاح منتقد دولت است خبرگزاری کذاست که خود از حامیان بسته شدن فضای رسانه ایست و این را انکار هم نمی کند، اتفاقا در اینجا باید حامی دولت هم باشد. آنها هم سکوت کردند.

نتیجه اینکه اصلا مشخص نشد ایجاد این سازمان مخوف – که در روزهای آتی راجع به آن در همینین ستون بیشتر بحث خواهد شد – کی مطرح شد؟ کی و با چه کیفیتی لایحه آن با این همه ایراد و تناقض نوشته شد و کی و با رای چه کسانی تصویب شد!

همکاران ما هم که به شرح بالا، یا دستی در سفره دولت دارند، یا درگیر سلفی گرفتن در نمایشگاه بی رونق مطبوعات امسال هستند و یا در خوشبینانه ترین حالت، به خاطر دفاع جانانه ای که در خرداد امسال از روحانی کردند مانده اند در رودربایستی با مخاطبان خود. غافل از اینکه باید این رودربایستی را کنار گذاشت و در مقابل این هجوم بی سابقه به آزادی بیان لااقل قلمی چرخاند. نسل جوان و بعدی روزنامه نگاری خواهند پرسید: «وقتی لایحه این سازمان مخوف تصویب می شد، نسل قبلی ما کجا بود؟»

منبع: روزنامه جامعه فردا

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »