تب عبور از نظام در سراسر ایران

تاملاتی ده‌گانه در اعتراضات دو روز اخیر

ساموئل هانتینگتون در کتاب مهم «موج سوم دموکراسی»، «تسلسل» یا «تأثیر تظاهرات» را یکی از عوامل مؤثر در فروپاشی رژیم‌های غیر دموکراتیک در بعضی از مناطق جهان بویژه در اروپای شرقی قلمداد کرده است. وی می‌نویسد با وقوع تظاهرات اعتراض‌آمیز در یک کشور غیر دموکراتیک، مردم سایر کشورهای غیر دموکراتیک هم انگیزه پیدا می‌کنند برای ورود به میدان اعتراض سیاسی. مثلاً جنبش همبستگی در لهستان، با محوریت طبقۀ کارگر، منجر به تغییر رژیم کمونیستی این کشور شد و پس از لهستان، به ترتیب، نوبت به مجارستان و آلمان شرقی و چکسلواکی و بلغارستان و رومانی رسید. یعنی جنبش‌های دموکراسی‌خواه یا برانداز در سرتاسر اروپای شرقی، در ماه‌های اوت، سپتامبر، اکتبر، نوامبر و دسامبر ۱۹۸۹، شش حکومت غیر دموکراتیک این منطقه از جهان را سرنگون کردند. آنچه چند سال قبل در بهار عربی هم مشاهده شد، همین تأثیر تظاهرات یا تسلسل فروپاشی بود. اعتراضات از تونس شروع شد، سپس به مصر و لیبی و بحرین و سوریه رسید. حرکت سیاسی شگفت‌انگیزی که در دو روز گذشته در ایران آغاز شده نیز مصداق بارز تسلسل اعتراض سیاسی است. اعتراضات از مشهد آغاز شد و سپس به سرعت به تهران و قم و کرمانشاه و رشت و اصفهان و قزوین و همدان و اهواز و نیشابور و چند شهر دیگر تسری یافت. «تأثیر تظاهرات» به خوبی مشهود است. فقط این‌جا شهرها هستند که از یکدیگر متأثر می‌شوند نه کشورها؛ شبیه همان چیزی که در انقلاب ۵۷ مشاهده شد.

در تحلیل آنچه این روزها در ایران آغاز شده است، فعلاً شاید نتوان به تفصیل و دقت سخن گفت؛ چون طومار این واقعه هنوز به تمامی گشوده نشده است. اما عجالتاً می‌توان به این نکات اشاره کرد:

۱. ششم دی ماه سال ۸۸، تظاهرات عاشورا رقم خورد و هستۀ مرکزی قدرت در ایران، با خشونتی بی‌سابقه، مردم معترض را سرکوب کرد تا احمدی‌نژاد همچنان رئیس‌جمهور ایران باقی بماند. ششم دی ماه سال ۹۶، رهبر جمهوری اسلامی ایران احمدی‌نژاد را دروغگو و بی‌تقوا خواند. یعنی درست در سالروز آن سرکوب سهمگین، رهبر جمهوری اسلامی عملاً پذیرفت کسانی که در سال ۸۸ احمدی‌نژاد را دروغگو و فاقد اخلاق لازم برای سیاست‌ورزی می‌دانستند، بر حق بودند.

۲. نهم دی ماه سال ۸۸، هستۀ مرکزی قدرت در نظام سیاسی ایران، پس از شش ماه و نیم انفعال، تمام قوایش را جمع کرد و تمام طرفدارانش را به میدان آورد تا به تاخت و تاز جنبش سبز خاتمه دهد. اما الان در آستانۀ نهم دی ماه ۹۶، کانون قدرت در ایران با معترضانی مواجه است که آن‌ها را جزو راهپیمایان نهم دی ۸۸ می‌داند.

۳. تسلسلی که اکنون ناگهان دامنگیر شهرهای ایران شده است، در ماه دی شکل گرفته. یعنی همان ماهی که انقلاب سال ۵۷، به شکلی غیر منتظره، در اثر انتشار یک مقاله در روزنامۀ اطلاعات، آغاز شد. از دی ۵۶ تا دی ۹۶ چهل سال گذشته است. در سال ۵۶ کسی فکر نمی‌کرد رژیم شاه با اعتراض مردم قم، سیه‌روزی‌اش آغاز شده است. الان هم اعتراضی کوچک و کم‌شمار در مشهد، کار را به جای دشواری رسانده است. پیامدهای هر دو واقعه نیز، چه در دی ۵۶ چه در دی ۹۶، به نظر چندان جدی نمی‌رسیدند. پیامد اولی، انقلاب سال ۵۷ بود، پیامد دومی، فراگیر شدن التهاب سیاسی در بسیاری از شهرهای مهم ایران بوده است.

بیشتر بخوانید

یادداشت

گزارش

۴. جدا از این تقارن‌ها و تشابهات تاریخی، به نظر می‌رسد که جریان راست رادیکال قصد داشت با ایجاد تظاهراتی مبتنی بر انگیزه‌های معیشتی، عرصه را بر دولت روحانی تنگ کند ولی کار از دستش در رفت و مردم معترض دیگر قید شعار دادن علیه روحانی را زده‌اند و علیه رهبری نظام و اصل انقلاب اسلامی و به سود محمدرضا شاه و رضاشاه شعار می‌دهند.

۵. در حالی که روز جمعه مردم شهرهای گوناگون ایران علیه ولی فقیه و انقلاب اسلامی شعار می‌دادند، برخی از ائمۀ جمعه هنوز ملتفت مغز ماجرا نشده بودند و از حق اعتراض مردم دفاع می‌کردند. کسانی که معترضین سال ۸۸ را بزغاله و گوساله می‌خواندند، این بار از سر جهل به کنه واقعه، آزادیخواه شدند و به اعتراض مردم خوشامد گفتند. قطعاً این موضع‌گیری ناشی از بی‌خبری از بطن جامعه، در روزهای آینده تغییر خواهد کرد.

۶. دست کم بخش قابل توجهی از کسانی که این روزها علیه نظام و رهبری نظام شعار می‌دهند، افرادی هستند که در سال‌های ۸۴ و ۸۸ به احمدی‌نژاد رأی داده بودند. این‌ها رأی‌دهندگان غیر ایدئولوژیک احمدی‌نژاد و در واقع ارزش افزودۀ احمدی‌نژاد برای جناح راست بودند. شعارهایشان بوی «شورش نان» می‌دهد؛ شورشی که البته فاقد شعور سیاسی نیست و جان کلامش این است که وضع ایران در عصر «اعلیحضرت» بهتر بود تا در عصر «نایب امام زمان«.

۷. هستۀ مرکزی جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن دولت خاتمی، تدریجاً پذیرفت که در ایران نیروهای اجتماعی غربگرایی حضور دارند که حتی اگر برانداز نباشند، نظام مبتنی بر ولایت فقیه، نظام سیاسی ایده‌آلشان نیست. این پذیرش از سال ۹۲ با تصریح رهبر جمهوری اسلامی نسبت به وجود کسانی که نظام را قبول ندارند اما کشورشان را دوست دارند و به همین دلیل باید در انتخابات رأی دهند، کاملاً علنی شد. اما در تمام این دو دهه، کانون قدرت در نظام جمهوری اسلامی، مدعی بود که نیروهای اجتماعی ناغربگرا با نظام همدلی دارند و بدنۀ اجتماعی حامیان نظام را شکل می‌دهند. منهای چند انتخابات اخیر، هماره هر رأیی رأی به نظام محسوب می‌شد. کارگر فقیر و رانندۀ گرفتاری که با امیدواری یا از سر ناچاری به یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رأی می‌دادند بلکه از چنگ غم نان رها شوند، رأیشان از نظر هستۀ مرکزی قدرت، رأی به جمهوری اسلامی و تداوم آن بود. اما در دو روز گذشته، بسیاری از همین این افراد به میدان اعتراض آمده‌اند و با شعارهایشان نشان می‌دهند که صرفاً خواستار حکومتی کارآمدند و برایشان فرقی ندارد که رئیس این حکومت شاه است یا فقیه. سرکوب این معترضان، دشوارتر از سرکوب معترضان سال‌ ۸۸ است؛ چراکه آن‌ها، از نظر کانون قدرت، غربگرا بودند ولی این‌ها، باز از نظر کانون قدرت، نه تنها غربگرا نیستند بلکه بارها به کاندیدای مطلوب “نظام” رأی داده‌اند.

۸. محمود احمدی‌نژاد ۲۲ آبان ماه امسال، در نامه‌ای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «شایسته نیست که با تشریح وضع کارمندان، معلمان و فرهنگیان، هنرمندان، کارگران روزمزد و ساختمانی، کسبه و کشاورزان و یا انبوه جوانان تحصیل‌کرده و جویای کار و رانندگان و کوله‌بران و دیگر اقشار مردم، خاطر حضرتعالی و مردم بیش از این مکدر گردد. بسیاری از مردم هر روز در مراجعات خود و در تماس‌های گوناگون از سراسر کشور و در اجتماعات مختلف از این امور شکایت می‌کنند و درخواست دارند که حرف و خواست آنان به مقامات بالا و به ویژه حضرتعالی برسد. خداوند شاهد است که بنده در حد توان و امکان در این مسیر تلاش کرده و می‌کنم.” احمدی‌نژاد اکنون می‌تواند بگوید من پیغام اقشار محروم و توده‌های فقیر را به رهبری نظام رساندم ولی بی‌توجهی رهبری به مطالبات نیروهای اجتماعیِ حامیِ من در دهۀ گذشته، اکنون موجب حضور اعتراض‌آمیز ‌آن‌ها در خیابان‌ها شده است. شگفت اینکه احمدی‌نژاد پس از بی‌توجهی رهبری به نامه‌اش، در چهارم دی ماه گفت: “هر کسی در هر مقام و منصبی که باشد اگر ملت او را نخواهد، غاصب است». این سخنان کاسۀ صبر رهبری نظام را لبریز کرد و وی در ششم دی ماه، احمدی‌نژاد را به بی‌تقوایی و دروغگویی و برخورداری از دین سیاسی متهم کرد. اما درست یک روز پس از سخنان رهبری نظام، تظاهرات اعتراض‌آمیز با شعارهای معیشتی و اقتصادی آغاز شد و دقیقاً دو روز پس از سخنان رهبری در نقد احمدی‌نژاد، معترضان در شهرهای گوناگون ایران خواستار برکناری آیت‌الله خامنه‌ای شدند. این قطعاً یک پیروزی سیاسی بزرگ برای احمدی‌نژاد در مصاف با آیت‌الله خامنه‌ای است. او اکنون می‌تواند بگوید که نامۀ هشدارآمیز اخیرش به آیت‌الله خامنه‌ای، همانند نامۀ هشدارآمیز هاشمی رفسنجانی به آیت‌الله خامنه‌ای در آخرین روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بوده است و او وقایعی را پیشاپیش دیده که رهبری نظام نتوانسته است آن‌ها را ببیند.

۹. حتی اگر ادعای احمدی‌نژاد درست باشد، باز نمی‌توان گفت که  احمدی‌نژاد واحد قدرت بسیج اجتماعی است. این معترضان با «بیانیه» یا «تکرار« احمدی‌نژاد به خیابان‌ها نیامده‌اند. احمدی‌نژاد حداکثر می‌تواند به قدرت استشمام سیاسی‌اش ببالد و بگوید که شم و هوش سیاسی او بهتر از ولی فقیه عمل کرده است.

۱۰. به نظر می‌رسد فقدان توان بسیج‌گری احمدی‌نژاد، جریان راست رادیکال یا همان کسانی را که به قول محمد خاتمی مشغول دسیسه علیه دولت روحانی بودند، دچار یک خطای محاسباتی و اشتباه سیاسی فاحش کرده است. جریان راست رادیکال تصورش این بود که معترضان معیشتی را به خیابان‌ها می‌کشاند تا دولت روحانی را در تنگنا قرار دهد؛ و چون بسیاری از این معترضان کسانی بوده‌اند که در سال‌های ۸۴ و ۸۸ به احمدی‌نژاد رأی داده‌اند، پس اعتراضات آنان فقط به سود راستگرایان رادیکال و علیه دولت خواهد بود. نکته‌ای که ظاهراً در محاسبات جریان راست رادیکال از قلم افتاده بود، این است که کسانی که با انگیزه‌های معیشتی و غیر ایدئولوژیک به احمدی‌نژاد رأی داده بودند، درست مثل خود احمدی‌نژاد، اعتقاد چندانی به ولایت فقیه ندارند و در صورت لزوم، قید انقلاب اسلامی را هم می‌زنند تا تحت حاکمیت و مدیریت حکومتی کارآمد زندگی کنند و از سرنوشت شوم له شدن زیر فشارهای اقتصادی و معیشتی رها شوند.


*نام نویسنده این یادداشت نزد زیتون محفوظ است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »