اعتراضهای مردمی طی دو سده اخیر در تمام کشورهای دنیا دیده شده است. این اعتراضها جنبههای گوناگون دارند، گاه به کارکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و گاه به سایر موارد است.
موج اعتراضهای مردمی در ایران که در خیابان نمود بیشتری پیدا کرد در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ شکل مدونی به خود گرفت و مردم ایران را با قواعد و چگونگی اعتراضهای خیابانی آشنا کرد. در دوران جمهوری اسلامی نیز اعتراضهای خیابانی از همان سالهای ابتدایی انقلاب و از اعتراض زنان به حجاب اجباری آغاز شد و اوج آن در سال ۱۳۸۸ و پس از انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت و چنین برآورد شد که در تهران حدود ۳ میلیون معترض به نتایج انتخابات به خیابانها آمدند.
اما پرسش اینجاست که این چگونه اعتراضی است که به خیابانها کشیده میشود و با وجود سرکوب معترضان، باز با عنوانهای مختلف شکل میگیرد و استمرار مییابد؟
اعتراضهای مدنی معمولا در اندازههایی کوچک شکل میگیرد و معترضان گاه با طومارنویسی و یا با مصاحبه و گزارش در رسانهها شکل میگیرد تا به گوش مسئولان و تصمیمگیران در سیستم حکمرانی برسد و زمانی که صدای اعتراض معترضان شنیده نشده و یا در صورت شنیده شدن وقعی به آنها نهاده نمیشود، به صورتی بزرگتر و همهگیرتر به خیابانها کشیده میشود.
اعتراضها گاه تنها به موضوعات سیاسی ختم میشود مانند اعتراض به «رای من کجاست؟» در سال ۸۸ که معترضان بهخاطر مهندسی در نتایج انتخابات به خیابانها آمدند و برخورد خشونتآمیز با آنان سبب شد که اعتراضها تبدیل به یک جنبش سیاسی همهگیر یعنی «جنبشسبز» شود.
اما اعتراضهایی که در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و امسال شکل گرفت دیگر جنبه سیاسی نداشت و مشکلات معیشتی، نبود آب و حالا نبود نان از دلایل بروز اعتراضهای همهگیر در سراسر ایران شده و دلیل اصلی آن فقر و تنگدستی مردم است که باعث شده سفرههای آنان هرروز کوچکتر و کوچکتر شود تا جایی که کارشناسان برای سنجش میزان دستتنگی مردم از معیارهایی مانند «خط فقر» عبور کرده و حالا از «شاخص فلاکت» به عنوان متر و معیار برای سنجش میزان فلاکت و تنگدستی ایرانیان استفاده میشود.
حکمرانان، این وضعیت اسفبار اقتصادی را بر گردن «تحریمهای ظالمانه» دولت آمریکا علیه مردم ایران میاندازند و در شروع بحران معیشتی بسیاری از مردم نیز به این باور رسیدند که این تحریمهاست که معیشت و اقتصاد خانوارهای ایرانی را به این تیرهروزی رسانده اما، با گذشت بیش از یک دهه و دست بهدست شدن قدرت طی ۱۶ سال توسط دولتهای «احمدینژاد و روحانی» مشخص شد که ناکارآمدی مسئولان و فساد گسترده مالی و اختلاسهای حیرتانگیز، وضعیت اقتصادی ایرانیان را به این تیرگی رساندهاند.
از سوی دیگر ناراست گویی و وعدههای محقق نشده سریالی مسئولان باعث شد تا شکافی بزرگ از بی اعتمادی بین ملت ـ دولت یا ملت ـ حاکمیت ایجاد شود که تا امروز نهتنها این شکاف پر نشده بلکه بر ژرفا و عمق آن هر لحظه افزوده میشود.
اعتراض امروز مردم ایران اعتراض به شکسته شدن غرورشان است، اعتراض به شرمندگی پدران از فرزندان و همسران از یکدیگر است، این اعتراضها از سر ناچاری و البته خشم و پایمال شدن عزت ایرانیان است.
اعتراض به سفرههای خالی و شکم گرسنه کودکانی است که والدینشان هرروز آرزو میکنند تا زمین دهن باز کند و آنان را ببلعد زیرا نمیتوانند خواستههای نرمال و عادی خانواده و فرزندان خود را برآورده کنند و این درحالی است که میبینند فلان مسئول، چندین شغل با حقوقهای نجومی دارد و فلان آقازاده با درآمدهای حاصل از اختلاس در درون و بیرون کشور زندگیهای فوق لاکچری برای خود ساخته است.
دیدن چنین صحنههای تلخی علاوهبر اعتراض، خشم و نفرت معترضان را نیز برمیانگیزد زیرا ایرانیان که مدتهای مدید با شرافت و عزت نفس زندگی کردهاند حالا با وجود جان کندن، باز از پس مخارج نرمال زندگی بر نمیآیند و بر این باورند که ثروت و حقوق آنان بهدلیل ناکارآمدی مسئولان به جیب اختلاسگران رفته است.
مردمی شریف و با عزت نفسی که منزل آرزوها و آینده خود و فرزندانشان را برباد رفته میبینند و پس از اعتراضهای نجیبانه، مسالمتجویانه و خشونتپرهیز در کمال شگفتی بهجای زبان پوزشخواهی و دلجویی با سرکوبی خشن روبهرو میشوند. مردمی که در طول ۸ سال جنگ و با وجود از دست دادن فرزندان، عزیزان و جگرگوشههایشان تمام سختیها و مصائب را تحمل کردند و دم برنیاوردند زیرا در آن دوران به دولت شریف خود اعتماد داشتند و میدیدند که بیشتر مسئولان کشور شبیه اکثریت طبقه متوسط مردم زندگی میکنند و برای همین نهتنها اعتراض نمیکردند بلکه در بحرانیترین شرایط نیز در کنار دولت میایستادند و تا پای جان از آن حمایت میکردند.
امروز متاسفانه نه اعتمادی برجای مانده و نه همت و ارادهای برای اصلاح امور دیده میشود. امروز اکثر ایرانیان میدانند که وضعیت اسفبار اقتصادی و معیشتی آنان ناشی از سیاستهای نادرست داخلی و خارجی در سطوح کلان است. مردم امروز میدانند که لغو تحریمها، غیرممکن نیست و میتوان با همه جهان ارتباطی معقول و منطقی داشت بدون آنکه عزت و کرامت آنان پایمال شود. ایرانیان امروز و در عصر ارتباطات میبینند که مردم در سایر کشورهای جهان چگونه زندگی میکنند آنهم کشورهایی که ثروت و امکاناتشان به مراتب کمتر از ایران است.
مردم ایران امروز میدانند که لغو تحریمها و تعامل سازنده با جهان امکان پذیر است و باز می دانند که تنها برداشته شدن تحریمها مشکل آنان را حل نخواهد کرد. ایرانیان، امروز و در عصر ارتباطات، تمام تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و …را در جهان دنبال و رصد میکنند و با توجه به درآیتی که دارند، کلاه سرشان نمیرود و بهطور دقیق میدانند که در پس این اعتراضها چه میخواهند.
مردم ایران تنها بهدنبال یک زندگی نرمال و عزتمنداند. ایرانیان نه با کسی سر جنگ و دشمنی دارند و نه در صورتی که با آنان دشمنی شود، پا پس میگذارند. ایرانیان مردمی صلحطلب و به دنبال آرامشاند و بدون زیادهخواهی امنیت، آرامش، خوشی و آسودگی میخواهند تا بتوانند در کنار خانوادههایشان آیندهای زیبا و سرشار از آرامش و آسایش را بسازند.
در زمان بروز و وقوع اعتراض چند راه حل بیشتر وجود ندارد. نخست اینکه باید فعل یا افعال مورد اعتراض با گفتوگو و مسالمت و بهصورت منطقی و خردگرایانه حل و فصل شود تا هردو سوی اعتراض، راضی و مجاب شوند. راه دیگر آن است که دو طرف قضیه بدون حل و فصل کردن اختلافها، هرکدام راه خود را در پیش گیرند که در صورت حاصل نشدن توافق، یک سوی قضیه محکوم به خارج شدن از گود و در بدترین حالت محکوم به نابودی است و تردیدی نیست که در چنین مناقشهای این ملتها نیستند که نابود میشوند
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…
۱. بدیهی است که میتوان بر روی مفاد و مواد گفتگوی مناظره عبدالکریم سروش با…
دونالد ترامپ، چهره جنجالی این سالهای آمریکا و جهان، پس از سالها تلاش و پایداری…
بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بنبست راهبرد "نه جنگ، نه مذاکره" رهبر حاکمیت ولایی را…