فروریختن برج ده طبقه اما سستبنیاد «متروپل» آبادان در دوم خرداد، رویداد مهمی است که احتمالا به استثنای طرفداران مارش نظامی «سلام فرمانده»، دل همهی ایرانیان را به درد آورد.
این حادثهی دردناک، جان کسانی را گرفت که تاکنون اجساد ۲۸ نفرشان پیدا شده و فعلا از سرنوشت بقیهی افراد و آمار نهایی اطلاعی در دست نیست.
آوار شدن این برج، میتواند ما را با چنین پرسش تکاندهندهای روبرو کند: آیا «متروپل»، میتواند برای مردم ایران، تبدیل به یک «استعاره» شود؟
معنای سادهی استعاره، به عاریت گرفتن یا به امانت گرفتن معنا است و از حیث ارزش و اهمیت ادبی، از تشبیه هم بالاتر است. میدانیم که زبان و ادبیات پارسی، ظرفیتهای کم-مانندی برای خلق استعارات ادبی بهیادماندنی دارد. اما استعاره یا به قول غربیها Metaphor میتواند کارکرد سیاسی و فلسفی هم بیابد.
اگر با مقداری تکرار و بسامد، یک نام یا یک ترکیب، بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها بیفتد، استعاره چنان فربه و متورم میشود که میتواند حتی استعارات و تشبیهات دیگر را نیز در بر بگیرد. به عنوان مثال، حالا میتوان آهستهآهسته، سراغ چنین سوالاتی رفت: آیا با استعارهی جدید «متروپل» مواجهیم؟ آیا ایران یک «متروپل» بزرگ است؟
برای رسیدن به پاسخ هر دو پرسش، باید مقدماتی را ذکر کنیم که ما را با یک پارادوکس و متناقضنمای شگرف روبرو میکند.
در سالیان گذشته و به ویژه در دو دهه اخیر، اتفاقات و حوادثی روی داده که درد و آلام و مهابت، آنها بر روی هم تلنبار شدهاند حادثه پس از حادثه فرا میرسد و همین موضوع سبب میشود که یک رویداد تلخ و تراژیک، برای مدتی طولانی در تیتتر رسانهها و بر سر زبانها نماند. این به خودی خود، یک وضعیت پارادوکسیکال و متناقض است. به عبارتی دیگر، اگر حادثهای همچون متروپل، در عرض ده سال، تنها یک بار روی دهد، تلخی آن به شکل طولانیمدت در کام همه میماند. اما اگر هر ماه یکبار چنین چیزی روی دهد و در عین حال، شاهد اتفاقات دیگری هم باشیم که مصداق حادثه نیست و معنی دقیق آن، فاجعه به خاطر اهمال و بیکفایتی حاکمان باشد، جامعه به آنها «عادت» میکند و چه بسا حتی ارزش خبری هم نخواهد داشت!
بنابراین اگر قرار بر تولید استعاره در ادبیات سیاسی افکار عمومی ایران باشد، باید همواره دفتر یادداشتی را با خود حمل کنیم که احتمالا، چنین نکاتی را در آن دفترها یادداشت کردهایم:
حمله موشک سپاه به هواپیمای مسافری اوکراین
واژگونی اتوبوس دانشجویان واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد تهران
آتشسوزی عظیم پلاسکو
انفجار قطار نیشابور
سوختن دختران شینآباد در مدرسه
فجایع انبر قیچی کوی دانشگاه
حادثه معدن ذغال سنگ استان گلستان
آتش سوزی نفتکش سانچی
سقوط هوپیمای تهران–یاسوج
اتشسوزیهای گسترده در جنگلها
اعتراضات خیابانی دی ۹۶
کشتار معترضین در آبان ۹۸
نمونههای بالا، تنها چند مثال برجسته بود و در این میان، به دهها مورد حادثهی دیگر اشاره نشده است؛ موضوعات بسیار مهمی همچون حمله داعش به مجلس شورای اسلامی، ترور مسئولین و کارشناسان هستهای، انفجار بزرگ موشکی و کشتهشدن نزدیک به چهل مقام موشکی در آن رویداد، از یاد رفتهاند!
وجه مشترک و مهم همهی حوادث دردناک و فجایعی که در ایران روی داده، این است که هیچگاه، بروز یک حادثه، منجر به اتخاذ تدبیر برای جلوگیری از حوادث بعدی نشده است. یک حادثه روی میدهد، مدتی از آن صحبت میشود و سپس با بروز حادثهی جدید، زخم قبلی از یاد میرود.
بنابراین به هیچ وجه نمیتوان تضمین کرد که متروپول، آخرین برجی باشد که قرار است فرو بریزد!
حالا بپردازیم به سوال دوم؛ آیا ایران یک «متروپل» بزرگ است؟
در میانِ مثالهایی که در مورد حوادث دردناک مورد اشاره قرار گرفت، تفاوتهای ماهوی وجود دارد با اینهمه میتوان برای تمام نمونهها، عللی ذکر کرد که فصول مشترکی با این کلیدواژهها دارند:
-فساد و بیکفایتی
-عدم نظارت
-عدم دادرسی بازدارنده
-عدم اتخاذ تدبیر و اصلاح قانون برای پیشگیری از حوادث بعدی
برای نشان دادن این فصل مشترک، کافیست به شکل اجمالی، به نمونهای بپردازیم که اتفاقا مرتبط با همان حادثهی برج متروپل است: صادق خلیلیان استاندار خوزستان اعلام کرده که مقصران، به اشد مجازات خواهند رسید. او همچنین گفته است: «به دلیل تخلف در اعطای مجوز برای ساخت ساختمان متروپل و عدم رعایت ضوابط فنی با همکاری رئیس دادگستری خوزستان و دادستان، سه شهردار آبادان و شهردار منطقه یک، تعدادی از کارکنان شهرداری، ناظر و همچنین سازنده پروژه، دستگیر شدند».
آنچه که استاندار خوزستان به آن اذعان کرده، چنان واقعیت ملموس و آشکاری است که همه از آن خبر دارند. همه میدانند که در اغلب شهرداریهای ایران، میتوان به سادگی آبخوردن و با ابزار رشوه، مجوز گرفت، تغییر کاربری داد، تراکم را بیشتر کرد، ناظران فنی را خرید و خلاصه از هر مانعی گذشت. از آنجا که در شورای شهر و روستا نیز، ابزارهای مهمی برای اعمال فشار بر شهرداری و شریکشدن در غنایم وجود دارد، هر جا که سر و کارمان با یک شهرداری عاری از فساد بیفتد و کار گیر کند، میتوان از اهرم شورا نیز کمک گرفت!
نه تنها در شهرداری، در دیگر ارگانها نیز میتوان به راحتی قانون را دور زد. به عنوان مثال: دست داشتن کیومرث نیاز آذری رئیس سابق اداره کل اطلاعات مازندران در قاچاق ۲ تن طلا، فساد داماد شریعتمداری وزیر سابق صنعت و معدن، فساد برخی از اعضای خانوادهی علی شمخانی، تخلفات خانوادهی نعمتزاده وزیر سابق صنعت و معدن، فسادهای مالی عظیم و ناشمردنی قالیباف، زمینخواری چند ده هکتاری لاریجانی، فساد چند ده میلیاردی اکبر طبری از مقامات عالی قوه قضائیه، فساد مالی عظیم در سپاه، فساد مالی عظیم در خودروسازی، فساد مالی برادرزاده عراقچی در بانک مرکزی، ارتباط برخی چهرههای فاسد با افراد قدرتمند بیت رهبری و… و لیست بلندی از «کش»ندادنیهایی که در یک یادداشت جا نمیشود.
اکنون پاسخ به سوال دوم، سخت نیست. متاسفانه پاسخ مثبت است. بلی! بدون شک، ایران یک متروپل بزرگ است و در نظام سیاسی، اقتصادی و اجرایی این کشور، چیزی به نام نظارت و اعمال قانون وجود ندارد و از شهرداری و شورای شهر گرفته تا دادگاهها، بانکها، گمرک، ذوب آهن، خودروسازی، مناطق آزاد و بنادر، میادین میوه و تره-بار، نظام آموزشی، بیمارستانها و هر جای دیگری که ارتباطی با دو عامل جذاب «قدرت» و «ثروت» دارد، میتوان با رشوه و سفارش، به مقصود رسید حق دیگران را لگدمال کرد.
مواجههی مقام اول کشور و مسئول اصلی با حادثهی متروپل نیز بخشی از این استعاره است. در حادثهی شیلی که کارگران معدن زیر آوار ماندند، رهبر و بانوی اول در محل حادثه ماندند و تا آخر نیروهای امدادی را تنها نگذاشتند. در ژاپن نیز، امپراتور، با لباس امدادگری و بدون حضور لشکر محافظین، به محل حادثه رفت. اما علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در نخستین سخنرانی خود پس از متروپل، به این موضوع اشارهای نکرد و تازه بعد از سه روز، یک پیام سه سطری کوتاه نوشته که فراز آن «تشکر از فعالیت چندروزهی مسئولان دولت» است! این در حالی است که او حاضر نشد به لشکر اقلیتی هواداران آتشبهاختیار خود، یک اشارهی ابرو کند و آنان را از جشن تحریکآمیز با متنِ مبتذلِ «سلام فرمانده»، برحذر دارد.
پایانِ استعارهی متروپل برای ایران پایان دردناکی است. «متروپل» بر سر ساکنان آن فرو ریخت و سازندهی آن زیر آوار له شد (شاید هم فعلا گریخته). مبادا روزی که «متروپلِ بزرگ» فرو ریزد …
*نام نویسندهی یادداشت نزد زیتون محفوظ است.