هنر شگفت ویرانی‌سازی‌

محمدجواد غلامرضاکاشی

ویرانی سازی اتفاق حیرت انگیزی است که از دست ما برآمده است. آنهم در آبادان، که سال‌هاست مردمانش در انتظار آبادانی‌اند. آنجا به جای ساختن ویرانی‌ها، ویرانی ساخته‌اند. بنایی که فروریخت، از همان روز نخست ویرانه ساخته شد. ویرانی اخلاق، ویرانی اقل وجدان انسانی، ویرانی زندگی و اعتماد. همه به خوبی می‌دانند که داستان منحصر به این یک بنا نبوده و نیست. ماجرا عمیق‌تر از این است. این یک بنا از سنگ و سیمان و آهن بود، بناهای ویران ساخته دیگری هم هست که هر روز جایی فرو می‌ریزد بی آنکه این همه سر و صدا کند. 

بدوی‌های هزاران سال پیش، اگر وحشی و دگر ستیز و خشن بودند، جوانمرد و از جان گذشته و دلیر هم بودند. بدوی‌های ظهور کرده در عصر مدنیت، پست و دون صفت و سست عنصرند. 

ما در یک شتاب حیرت‌انگیز به سمت عمق بدویت پیش می‌رویم. بدویت یک وضعیت پشت سر ما نیست. پیش روی ماست. بدویت در روزگار ما، ویروس خطرناکی است که در اندام زندگی مدنی رسوخ می‌کند، به تدریج تار وپودش را سست می‌کند و هر روز جایی سقفی را بر سر ساکنانش خراب. 

بدوی به ارزش‌های مدنی آگاه نیست. به همین جهت مواریث زندگی مدنی را تکه پاره می‌کند، آتش می‌زند و از این طریق احساس قدرت می‌کند. ما در این سال‌ها همین کار را به کرات کرده‌ایم. اما نه به شکل ساده و سرراست بدویان. در لباس هنردوست، دین‌دار، فرهیخته، اهل دانش و فضل، کارشناس و سیاست‌مدار ظاهر شدیم اما دقیقاً به همین جهت، خانه هنر، دین، فرهیختگی، دانش و فضل و تخصص علمی و سیاست را به آتش کشیده‌ایم. به خیال انقلابی بودن، همه شئونات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را به سخره گرفتیم. پا برهنه بارگاه هنر و علم و دین و مناسبات پایدار انسانی را مورد هجوم قرار دادیم تا به خیال خود، وضعی دگر در جهان برپا کنیم، اما حاصل ویران سازی بود و ویران سازی‌های مکرر. حاصل ظهور ناسازه‌های بدیع است: شهر بدوی، دمکراسی بدوی، بروکراسی بدوی، دانشگاه بدوی، اقتصاد بدوی، تامین معاش بدوی و ….

بدویت شتاب می‌گیرد. برای ممانعت از شتاب‌گیری و گسترش آن باید کاری کنیم. فکر می‌کنم نخستین گام جلو آئینه ایستادن و تماشا کردن بدویتی است که همه به نحوی، کم یا بیش به آن دچاریم. یا عامل بدویت‌ایم یا قربانی‌اش. گاهی این هستیم گاهی آن. گام دوم، تبدیل کردن بدویت و مدنیت به معیار اصلی داوری در امور است. پیش از آنکه از راستی و ناراستی اخلاق و دین و معنویت و سیاست بپرسیم، از نسبت‌اش با بدویت بپرسیم. این یا آن اعتقاد و عمل، چه نسبتی با مدنیت دارد چه نسبتی با بدویت؟ 

مدنیت رو به سوی ساختن دارد. حتی اگر شده از پاره‌ ویرانه‌های قدیم. مدنیت محتاط است و دلنگران دیگران. مدنیت به امر انسانی می‌اندیشد. قوم و خویش و قبیله خود را ثانوی می‌کند. مدنیت امکان‌های محدود زندگی را قدر می‌شناسد و در جهت بسط و غنا بخشی به آنها تلاش می‌کند. آرمانگرا هم هست، اما از خلال امکان‌های محدود موجود به آهستگی راهی به سمت آن می‌گشاید. درست مثل آرمان ساختن یک قنات بزرگ از دل کویر، که از خلال تلاش‌های چندین نسل امکان‌پذیر می‌شود. بدوی اما عجول است. هرچه هست را بازیچه و حقیر می‌شمارد. ویرانگر است به خیال فرصتی که برای ساختن دست دهد. ملاحظه اقلیت پیرامون خود را دارد. دشمن هر کسی است که از او نیست. کسالت زندگی روزمره او را بی تاب می‌کند، پس به جنگ زندگی می‌رود. البته از آن روزی هم باید ترسید که تصمیم بگیرد زندگی کند آنگاه حریص و شهوت ران و زیاده خواه و تجاوز پیشه است. بازهم ویرانگر است اگرچه در هیاتی مهوع‌تر و حقیر.

منبع: تلگرام نویسنده

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »