اورایانا فالاچی، روزنامهنگار مشهور ایتالیایی کُوریِر دِلاسِرا، که با بسیاری از رهبران و سیاستمداران نامی جهان مصاحبه کرده، گفتگویی نیز با روح الله موسوی خمینی رهبر فقید جمهوری اسلامی انجام داده است؛ مصاحبهای که اما در نوع خود ارزشمند و کمنظیر است و اهمیت تاریخی و سیاسی خاصی دارد.
فالاچی چگونه و در بستر کدام تحول سیاسی خاص پس از انقلاب، موفق به مصاحبه با روح الله خمینی شد؟ در هفدهمین روز مرداد سال ۱۳۵۸ و در شرایطی که اختلاف و تنش سیاسی در ایرانِ تازه انقلاب کرده به اوج رسیده بود، ماموران دادستانی انقلاب اسلامی به دفتر روزنامه آیندگان ریختند. اغلب عوامل روزنامه به اتهام ارتباط با کشورهای بیگانه، همکاری و جاسوسی دستگیر شدند.
در آن سوی جهان، خانم اوریانا فالاچی به این نتیجه رسید که این واقعه، مهمترین بهانه برای سفر به ایران و تلاش برای دیدار با رهبری است که وزیر وقت امور خارجهی ایتالیا او را مسیح ثانی خوانده بود.
فالاچی که چند سال پیش از آن، مصاحبه با محمد رضا پهلوی شاه ایران را تجربه کرده بود، این بار برای مصاحبه با مردی که به عنوان رهبر انقلاب شناخته میشد، بیش از ده روز معطل شد. آن روزها، هنوز بنیانگذار جمهوری اسلامی، در جماران تهران ساکن نشده بود و در قم زندگی میکرد. او سرانجام توانست در قم، در تاریخ ۲ مهر یعنی ۴۵ روز پس از توقیف روزنامهی آیندگان، فرصت مصاحبه پیدا کند.
اینک و در حالی که نزدیک به ۴۴ سال از آن روزگار گذشته، بازخوانی مصاحبهی فالاچی و تحلیل برخی از فرازهای سخنان روح الله خمینی، میتواند ما را یاری دهد تا به چنین سوالاتی راحتتر جواب دهیم:
چرا در چند دههی اخیر، علی خامنهای، از مصاحبه با رسانهها سر باز زده است؟
روند حذف «دیگری» در همان نخستین ماههای آغازین پیروزی انقلاب، چگونه شکل گرفت؟
خمینی چه تصوری از حکمرانی داشت و چه افراد یا افکاری را مانع سر راه حکمرانی اسلامی میدانست؟
آیا از همان آغاز راه، بنا بر تاسیس حکومت دینی بود؛ یا چنین چیزی رفتهرفته شکل گرفت؟
در جریان بازخوانی مصاحبهی مزبور، صرفا بخشهای مهم سوالات فالاچی و جوهرهی اصلی پاسخهای مصاحبهشونده را نقل میکنم، تا ببینیم که این مصاحبه، بدون در نظر گرفتن پیرایههای مصلحتی و مقدمه و موخره، از چه فضا و حال و هوای خاصی، حکایت میکند. متن کامل گفتگوی جالب فالاچی و روح الله خمینی در جلد ۱۰ کتاب «صحیفه امام خمینی» قابل مشاهده است.
***
فالاچی، برای ورود به مصاحبه، به شکل هوشمندانه، یک زمینهسازی اولیه انجام داده و میگوید: «من قبل از هر چیز، مرگ مرحوم طالقانی را به شما تسلیت عرض میکنم.»
جواب: «ان شاء الله موفق باشند. تشکر میکنم از تسلیت ایشان.»
در ادامه، فالاچی از همان گام نخست، خبر میدهد که ممکن است سوالات او، باب دل مصاحبه شونده نباشد: «امیدوارم حضرت امام به سوالاتی که من میکنم که شاید بعضیها به ظاهر مسخره بیاید و بعضیها ناراحتکننده باشد، ولی امیدوارم که با صبر و حوصلهای که من در ایشان میبینم به سادگی جواب بدهند.»
روح الله خمینی خطاب به مترجم میگوید: «بگویید که اگر سوالها بخواهد زیاد باشد من وقت ندارم و محدود باشد.»
فالاچی، تصور خود از شرایط سیاسی روز را چنین بیان میکند: «حضرت امام خمینی! ایران در دست شماست و حرفهای شما کاملًا مورد قبول است و حرفهای شما قانون میشود در این کشور و حالت اجرایی پیدا میکند. در مملکت بعضیها هستند که فکر میکنند در این کشور آزادی نیست. حضرتتان چه میفرمایید؟»
پاسخ روح الله خمینی: «بگویید که ایران در دست من نیست، در دست ملت است. و ملت هم کسی که خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادی مطلق، به او ممکن است رو بیاورد.»
در پاسخ خمینی، اشارهی صریحی به مفهوم ملت وجود دارد و او در بخشها و سوالات بعدی نیز، ترجیح میدهد، بارها اعلام کند که قدرت او و هیات حاکمه، برخاسته از اراده و پذیرش ملت است.
فالاچی، در ادامه در مورد آغاز روند تمامیتخواهی انقلابیهای دوآتشه و کنار گذاشتن دیگران صحبت کرده و پرسیده است: «چطور امکان دارد، الآن در کشور، کمونیستها و سایر اقلیتها- چه سیاسی و چه مذهبی و چه ملی- نمیتوانند آزادانه اظهار بیان بکنند و اظهار اندیشه بکنند.»
اینجاست که خمینی، پاسخی میدهد که هم حاوی تشر و کنایه و هم، حامل خشم و عصبانیت است. او خطاب به مترجم میگوید: «بگویید شما اول خیال کردید مسئلهای را، بعد علتش را میپرسید. در مملکت ما آزادی اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست.»
خمینی در ادامه، به یان موضوع اشاره میکند که کمونیستها و دیگران، به مدت ۵ ماه آزاد بودهاند که نظرات خود را بیان کنند اما عملا به خرابکاری روی آوردهاند. سپس سوزاندن خرمنهای گندم، قضایای کردستان و مسائل دیگر را به هم ربط داده و از اصطلاحی به نام آزادی توطئه حرف میزند:«ما پنج ماه است و بیشتر است مهلت دادیم به آنها تا اینکه بر مردم ثابت شد، به دنیا ثابت شد به اینکه قضیه، قضیه آزادی بیان نیست. قضیه، قضیه آزادی توطئه است. این آزادی توطئه را هیچ کس، هیچ جا به هیچ کس نمیتواند بدهد.»
اینجاست که فالاچی موضوع توقیف روزنامه آیندگان را به میان آورده و بهاین شکل سوال میکند:«پس چه دلیلی بود که مثلًا روزنامههای مخالف مخصوصاً آیندگان، بسته بشود؟»
پاسخ روح الله خمینی هم به این شکل است: «روزنامه آیندگان همان بود که با دشمنهای ما روابط داشت. توطئه بود در کار و با صهیونیستها روابط داشت. از آنها الهام میگرفت و بر ضد منافع مملکت و کشور مینوشت.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی، در آغاز، قاطعانه دربارهب ارتباط آیندگان با دشمنان و صهیونیستها صحبت میکند. اما بعد، اندکی تعدیل کرده و میگوید: «اینها را توقیف کردند موقتاً، تا اینکه رسیدگی کنند. این خلاف آزادی نیست. این جلوگیری از توطئه است که همه دنیا بوده است که جلوی این توطئه را بگیرند.»
با آن که ۴۵ روز از توقف آیندگان گذشته، روح الله خمینی از توقیف موقت با هدف رسیدگی و جلوگیری از توطئه حرف میزند.
در ادامه، موضوعی به میان میآید که نشان میدهد روند حذف کلیهی جریانات سیاسی غیر از مکتب موسوم به خط امام، آغاز شده است. فالاچی میپرسد: «حضرت امام! اینهایی که الآن دم از مخالفت میزنند، عدهای هستند که اکثرشان مبارزه کردهاند و زجر کشیدهاند و ضد رژیم گذشته بودند. چطور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپی که این همه مبارزه و رنج کشیده، نداد؟»
پاسخ روح الله خمینی چنین است: «امکان ندارد. حتی یکیشان نه مبارزه کردهاند، نه رنج کشیدهاند. همه از دولت و از رنجهای این ملت ما استفاده بردهاند و بر ضد ملت ما قلمفرسایی کردهاند.»
ظاهرا فالاچی، یا از پاسخ مصاحبهشونده متعجب شده، یا میخواهد یک بار دیگر بخت خود را بیازماید و بر موضوع حذف دیگران، پافشاری کند. به همین خاطر میگوید: «منظورم گروههای سیاسیاند، مثلًا احزاب توده، مثلًا فداییان، مجاهدین.»
پاسخ روح الله الموسوی الخمینی، این بار، حتی شناخت و نیت مصاحبهگر را نیز به چالش میکشد. او میگوید: «اینکه میگویید آنها رنج کشیدهاند و در این باره فعالیت کردهاند، این معلوم میشود که درست از اوضاع ما مطلع نیستید. آنها که رنج کشیدهاند این توده مردمند که رنج کشیدهاند. آنها یک عدهایشان در خارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و میخواهند استفاده بکنند بدون رنجش. یک دسته هم اینجا بودند و در پناهگاهها یا در خانهها بودند.»
این پاسخ در حالی داده شده که خود روح الله خمینی و صدها تن از شاگردان و همراهان او نیز در خارج بوده و سپس به ایران بازگشتهاند و انقلابیهای داخل نیز، علیالقاعده در مخفیگاه بودهاند و نه در خیابان! اما فالاچی، ولکُن معامله نیست و میپرسد: «منظور من بیشتر روی چپیهایی است که در زندان هم بودهاند، یا به دست شاه شکنجه شدند.»
پس از این حرف فالاچی، خمینی پاسخی میدهد که نشان دهندهی عمق خشم او در مورد جریانات چپ و گروههایی است که از سوی انقلابیها، بعدها به عنوان التقاطی شناخته شدند. با توجه به اهمیت این بخش از پاسخ و روشن کردن بُعد مهمی از تفکر تمامیتخواهانه و معتقد به پاکسازی، این بخش را به طور کامل مرور میکنیم.
خمینی در این بخش، در پاسخ به دفاع ضمنی فالاچی از چپها گفته است: « نهضت ما یک نهضت اسلامی بود که چپی با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئهگر هستند و میخواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم این است که چپیهای ساختگیاند، نه چپیهای واقعی.»
به طور دقیق، مشخص نیست که منظور مصاحبهشونده از اصطلاح چپ ساختگی، چیست. اما یک بار دیگر هم تاکید کرده و گفته است: «چپیها هم هیچ خدمتی به نهضت ما نکردهاند. و هر چه کردهاند کارشکنی و خلاف بوده است. حالا هم توطئهگری از چپیها است، و این چپیهای ساختگیند، نه چپیهای واقعی.»
فالاچی که احساس کرده از بحث در مورد مشارکت یا عدم مشارکت چپ در جریان انقلاب نتیجه نمیگیرد، نقبی میزند به خواست و مطالبهی مردم بحث بر سر این که آیا اصولا، مردم خواستار اسلام بودند یا انقلاب. او میپرسد:«حضرت امام! میشود بیان کنید که این ملت برای آزادی مبارزه کرده یا برای اسلام؟»
خمینی چنین پاسخ میدهد: «برای اسلام جنگیده، لکن محتوای اسلام همه آن معانی است که در عالَم به خیال خودشان بوده که میگویند دمکراسی. اسلام همه این واقعیتها را دارد.»
فالاچی، در ادامه، به دنبال به چالش کشیدن دیدگاه مصاحبهشونده درمورد مفاهیم بنیادینی همچون آزادی و دموکراسی است. او میگوید:« یک تعریف ساده از آزادی، بیان کنید.»
پاسخ روح الله الموسوی خمینی، این است: «آزادی یک مسئلهای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی آزادی یک چیز واضحی است.»
فالاچی بازهم ولکُن نیست و میخواهد اصل اراده و آزاد بودن مردم در مورد انتخاب نوع حکمرانی را از مصاحبه شونده جویا شود. میپرسد:«آزادی آیا در حدی برای مردم هست که بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین کنند، آیا این آزادی هم برای ملت هست؟»
اینجاست که روحالله خمینی، ترجیح میدهد از مفهوم مردم فاصله بگیرد و سراغ نهاد و مجلس برود. لذا میگوید: «به همان ترتیبی که در همه جای دنیا هست آنها میتوانند وکیل انتخاب کنند. وکیل میتواند به حسب آن چیزی که ملت به او اعطا کرده، دولت را تصویب کند یا رد بکند. رئیس جمهور را خود مردم تعیین بکنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان میتوانند انجام بدهند.»
فالاچی گویی طاقت نمیآورد و احتمالا، میخواهد عوامانه بگوید: اصولا شما با دموکراسی مشکل دارید یا نه؟ اما مراعات فضا را میکند و با چنین لحنی ادامه میدهد: «حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمهای خط کشیدید و آن دمکراتیک است که رویش خط کشیدید و فرمودید «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این کلمه که این قدر عزیز است، برای ما عزیز است و شما خطش زدید و در کشور الآن باز در این باره صحبت میکنند.»
مصاحبهشونده، در آغاز، چنین توضیحی میدهد: «بله این مسائلی دارد. یک مساله این است که این توهّم، این را در ذهن میآورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزنانگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دمکراسی باشد، اسلام همه چیز است.» سپس در ادامه، باز هم تشر و کنایه زده و میگوید: «این کلمه دمکراسی که پیش شما این قدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنی ندارد. ارسطو یکجور معنی کرده. شوروی یکجور معنی کرده. سرمایهدارها یکجور معنی کرده و ما در قانون اساسیمان نمیتوانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم. به جای آن اسلام را گذاشتیم که اسلام مُبیَّن میکند حد وسط چیست.»
در ادامه، خمینی نقبی به تارخ صدر اسلام زده و از فالاچی میخواهد نمونهای بیاورد که نشان دهد در جهان غرب هم، کسی همچون خلیفه وقت مسلمین (امام علی علیه السلام) وجود داشته که قضاوت قاضی یهودی را حتی با حکمی که به ضرر اوست، بپذیرد: «شما هم یک نمونه این طوری به ما نشان بدهید، که آن از این اولی است.»
پاسخ خانم روزنامهنگار ایتالیایی، این است: «نه، من همچو نمونهای الآن ندارم به شما تذکر بدهم. ولی در عوض، شما الآن انقلاب کردید، ولی هنوز ثروتمند و فقیر در بین کشور شما هست. و چند حزبی که به صورت عینی دمکراسی است که اگر یک دستهای رای نیاورد بتواند یک دسته دیگر جای او باشد، مثل انگلیس که گاهی حزب کارگر و گاهی حزب محافظه کار. همچو وضعی آیا شما در کشورتان اجازه خواهید داد و این عدالت اقتصادی را اجازه خواهید داد؟»
پاسخ بنیانگذار جمهوری اسلامی این است: «ما الآن بچه ششماهه داریم، و در این پنجاه و چند سال. ثانیاً با آن وضع و با آن گرفتاریهایی که ایران داشته است. شما چه توقع از یک بچه ششماههای که پنجاه و چند سال در زمان ما و ۲۵۰۰ سال در تاریخ عقب زده شده است!» خمینی، اندکی بعد، حتی موضوع توسعه و رفع مشکلات اقتصادی را نیز به مخالفین ربط داده و میگوید:« ما الآن مهلت نداریم، ما الآن در آشفتگی هستیم. و همه آشفتگیها هم زیر سر همینهایی است که شما میگویید دمکرات هستند.»
در مرحلهی بعدی، فالاچی میخواهد دنبال موضوعاتی برود که ناچار است در مورد ایتالیا، موسلوینی، فاشیسم و دیکتاتورها صحبت کند. به همین خاطر، به شکلی هوشمندانه، فضا را معنوی کرده و میپرسد: «من در قیافه شما نگاه میکنم که یک قیافه آرامی است، و طبیعی است و نرم است. اما دنیا یک قیافهای از شما، قیافه سخت، خشن، ترسناکی درست کرده. آیا این قیافهای که از شما ساختهاند برای شما رنج آور نیست. شما را دیکتاتور جدید ایران میخوانند، این شما را ناراحت نمیکند؟»
پاسخ چنین است: «از یک جهت البته ناراحتی دارد. و آن اینکه دشمنهای ما چقدر بر خلاف انسانیت عمل میکنند. ما متاسفیم که یک طایفهای این قدر بر خلاف انسانیت، بر خلاف انصاف رفتار کند. از این جهت البته ناراحتی دارد. ما به حسب تعالیم اسلام برای عیبهایی که در بشر هست، باید متاثر باشیم. و از جهتی به نظر ما اهمیتی خیلی ندارد.»
اما پس از این پاسخ کوتاه، فالاچی حرف اصلی خود را زده و میپرسد: «الآن اینجا جلوی منزل شما و در تهران هم دیدم که «خمینی، خمینی» میکنند. اینها یک احساسی به انسان دست میدهد که از یک تعصبی میآید. آیا شما این را خطرناک نمیبینید برای پیشرفت آدم، رشد انسان؟»
پاسخ خمینی، دربردارندهی نکاتی است که نشان میدهد میخواهد از این موضوع بگذرد. او میگوید:«این تعصب نیست. این آزادی دوستی است. این به اصطلاح شما دمکراسی دوستی است. اینها احساس کردهاند که روی مصالح آنها عمل میکنیم.»
فالاچی که گویی میخواهد به وضوح نشان دهد که به پاسخ مدنظر خود دست نیافته، تعارف و ملاحظات را گذاشته و میپرسد: «شما خطر فاشیسم را در ایران امروز میبینید؟»
مشخص نیست که چرا روح الله الموسوی الخمینی، باز هم تمایل داردکه متلکی حوالهی کمونیسم کند. او چنین جواب میدهد:«هیچ، ابداً همچو خطری نیست. مادامی که این ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما حکومت اسلامی میخواهیم درست کنیم، هیچ خوفی نیست. هیچ دیکتاتوری نخواهد بود. و هیچ خطری برای این مطالب نیست. ما وقتی خطردار هستیم که کمونیسم بتواند به ما غلبه کند که آن وقت اول گرفتاری و دیکتاتوری میباشد.»
اورایانا فالاچی؛ در سوال بعدی، سراغ موضوع اعدامها میرود. این سوال نشان میدهد که موضوع اعدام و پاکسازی، تا چه اندازه برای جهانیان اهمیت پیدا کرده و رهبر جمهوری اسلامی نیز، چه نگاهی به موضوع حذف و اعدام دارد. سوال چنین است:«مطلب دیگری که در غرب خیلی در آن سر و صدا شده است مسئله اعدامها که میگویند پانصد نفر تا حال در ایران اعدام شدهاند، و اینها بدون وکیل مدافع و بدون تجدید نظر. باز هم شما با این ترتیب موافقید؟»
پاسخ خمینی به این سوال: «اینها از باب اینکه یا غرب این افراد را نشناخته است، اولًا پانصد تا نیست و بسیار کمتر است. اینها افرادی بودند که علناً بسیاریشان آمدند و مردم را کشتند در خیابانها. یا امر به کشتن مردم در خیابانها دادند.»
خمینی سپس به نکاتی اشاره کرده که دربردارندهی انواعی از خشونت و شکنجه است و واقعا مشخص نیست برای کسب اطمینان از سندیت آن، چه باید کرد.. او گفته است: «اینها هر کدامشان اشخاصی را کشتهاند و فسادها ایجاد کردهاند. خانمانها را سوزاندهاند. اشخاص را ارّه کردند در حبسهایشان پای آنها را. اشخاص را روی تاوه گذاشتهاند و متصل به برق کردهاند، در تاوه آنها را بو دادهاند. این اشخاص البته کشته شدند و اینها هم حق دفاع داشتند و در محکمه به اینها اجازه اینکه وکیل بگیرند ندادند. لکن ما چه بکنیم که قلم دست دشمن است و ما را میخواهد این طور صورت بدهد.»
اشارهی خمینی به این که رسانههای جهان، برای خشن نشان دادن جمهوری اسلامی اقدام کردهاند، فالاچی را به نقطهای رسانده که میگوید: «یعنی شما مطمئن باشید چیزی از دست نمیدهید. من تمام تبلیغاتی که علیه شما کردند به هم میزنم.»
اما پاسخ خمینی، کوتاه و کوبنده است: «خیال میکنید.»
خمینی؛ در ادامه، دربارهی اهمیت پاکسازی گفته است: «این سیاستهایی که ما در اسلام داریم و اجرا میشود برای این است که جامعه را ما میخواهیم پاکسازی کنیم. علفهای هرزهای که ضایع میکنند مزرعه ما را، باید این علفهای هرزه را بچینیم و دور بریزیم.»
آخرین سوال فالاچی از خمینی، در مورد حجاب است. اتفاقا این همان سوالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی را خشمگین میکند. سوال چنین است: «این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم ماندهای است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفی کنند؟»
پاسخ، تقریبا تندتر از همهی پاسخهاب پیشین است. خمینی میگوید: «اولًا اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام میکنیم به زنها که هر کس چادر میخواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون میآید. شما چه حقی دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمیگوییم. برای حدود زنهایی که به سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزی نیست. ما زنهای جوانی که وقتی ایشان آرایش میکنند و میآیند، یک فوج را دنبال خودشان میکشند، اینها را داریم جلوشان را میگیریم. شما هم دلتان نسوزد.»
آخرین جملهی روحالله الموسوی الخمینی خطاب به فالاچی، نکتهای نیست که حاوی خداحافظی و قدردانی باشد. بلکه تیری است که نشان میدهد او تا چه اندازه در مورد بحث زنان و حجاب حساس بوده و از سخن فالاچی برآشفته و به همین دلیل میگوید: «من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد.» بعد برای این که خیالش راحت شود که نیش و متلک او به طور مستقیم بر دل فالاچی نشسته، خطاب به بنی صدر مترجم میگوید: «شما بگویید اینها را به ایشان.»
۴۳ سال از مصاحبهی فالاچی با روحالله الموسوی الخمینی گذشته است و مرور نمونههای متعددی از سخنرانیهای جانشین او یعنی سید علی خامنهای نشان میدهد که حتی در شرایطی که آن بچهی شش ماههی مورد اشارهی خمینی حالا ۴۴ ساله شده، در این موقعیت هستیم: هنوز هم سوالات قدیمی موضوعیت دارند، تقسیمبندی مرسوم خودی و دیگری سرجایش است، ادبیات رهبر جمهوری اسلامی همان ادبیات است و در بر همان پاشنه میچرخد.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…