خرید و فروش جنبش‌های اجتماعی

سیدمحمود کمال‌آرا

جنبش‌ها از طریق مقاومت در برابر تفسیرهای هژمونیک از نحوه سازماندهی جامعه و سیاست‌ها و قوانین غیرعادلانه یا بی‌توجه به پیامدهایی که بر این جامعه تحمیل شده، بوجود آمده‌اند. این جنبش‌ها تنها از طریق ترغیب و اقناع کارآمد هستند؛ آن‌ها تغییرات گسترده و عمیقی در دیدگاه‌ها، بازتعریف منافع و بنابراین شکل دهی مجدد به روابط اجتماعی سلسله مراتبی ایجاد می‌کنند. همین دیدگاه‌های عمیقا جدید هستند که در نهایت نحوه شناخت‌مان از خود و دیگران، نحوه ساختن یا خراب نمودن روابط اجتماعی‌مان و نحوه ساماندهی به حیات مشترکمان را تغییر می‌دهند، حتی اگر تغییرات زمان زیادی ببرد و پیامدهای غیر منتظره‌ای داشته باشد که به کلی خارج از قصد و کنترل ما باشند.

سیاست فرهنگی جنبش‌های اجتماعی به مرزهای میان دولت و جامعه مدنی، انجمن‌های داوطلبانه و بازار، یا ملی و بین المللی توجهی نمی‌کند. در حقیقت، خود شبکه‌های اجتماعی جهانی این مرزها را درمی‌نوردند، همچنانکه ایده‌ها و روش‌های تازه متولد شده نگاه به جهان که توسط این شبکه‌ها رواج می‌یابند، مرزها را درمی‌نوردند. جنبش‌های اجتماعی با شکل دادن به “عموم”، زیر سئوال بردن شیوه‌های پذیرفته شده تعاملات اجتماعی روزمره و توسعه آگاهی‌ها و بدیل‌های جدید از طریق بحث و مجادله دست به ترغیب و اقناع می‌زنند. این جنبش‌ها از یک جهت “ضدعموم” نیز هستند، چراکه گفتمان‌ها و اشکال خاصی از سازمان دهی را که جنبه مخالفت‌آمیز دارد، ایجاد کرده و فضا را برای انواع خاصی از تفکر و بحث در رسانه‌های مسلط باز می‌کنند.

“ضدعموم”ها چند پاره هستند، غالبا به وسیله دیدگاه‌های غیر منطقی و احساسات غیر معتدل برانگیخته می‌شوند و بوسیله فضاهای جامعه مدنی محدود نمی‌شوند. از آنجا که جنبش‌های اجتماعی غالبا به نحوه‌های گوناگون دولت‌ها را آماج فعالیت‌های خود قرار می‌دهند تا امتیازات ویژه آن‌ها برای وضع قوانین دارای پشتوانه زور و یا برای بازتوزیع قدرت استفاده کنند، در راستای استدلال‌های نانسی فریزر می‌توان گفت که “ضدعموم‌هایی” که شبکه‌های خود را به درون دستگاه‌های دولتی گسترش داده‌اند ممکن است در مقایسه با ضدعموم‌های ضعیف که تنها به شبکه‌سازی در جامعه مدنی دست زده‌اند، قوی پنداشته شوند.

جنبش‌های اجتماعی که از شبکه‌های قوی برخوردارند همواره در خطر خریده شدن توسط احزاب سیاسی و سازمان‌های غیر حکومتی حرفه‌ای قرار دارند و در حقیقت این مسیر همیشگی‌شان است: ابتدا با سازمان‌های مردمی شروع می‌کنند، با شکل دادن به مجموعه‌ای از اعتراضات گسترش می‌یابند و پشت سر خود میراثی از سازمان‌ها را برجا می‌نهند که برخی از وظایف جنبش را در زمینه تحریک به اصلاح از طریق سیاست‌ها و قوانین به عهده می‌گیرند.

جنبش‌های اجتماعی پس از دوره اوج اعتراضات، مجموعه‌ای از شبکه‌های غیر محسوس‌تر جنبش نیز پشت سر خود باقی می‌گذارند که یک حوزه “ضدعموم” را بیرون از نهادهای سیاسی مسلط حفظ می‌کنند. شاید مهم‌تر از همه، این جنبش‌ها حیات اجتماعی را دگرگون ساخته و پشت سر خود یک بستر فرهنگی بسیار متحول شده برجای می‌گذارند که در آن موضوعات جدیدی مطرح و به بحث گذاشته و مورد رسیدگی قرار می‌گیرند.

در مجموع تاکید جنبش‌های اجتماعی جهانی بر دموکراتیک‌سازی جامعه مدنی است. تحمل تنوع و احترام به مشارکت در بحث و جدل در مورد موضوعات بنیادی تا حدی به این بستگی دارد که حاکمیت قانون به درستی و بی‌طرفانه توسط دولت‌ها پیاده شود و از طرفی مشکلات فوری که توسط جنبش‌های اجتماعی جهانی در زمینه‌های مختلف بی‌عدالتی مطرح می‌شود نیازمند قانون و مقررات است.

گزیده‌ای از منابع:

• برگرفته از کتاب جامعه‌شناسی معاصر (جهانی شدن، سیاست، قدرت) اثر کیت نیش، ترجمه محمدتقی دلفروز

• با سپاس از همکاری پژوهشی جناب آقای دکتر مرتضی کریمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل سیاسی

منبع: ایسنا

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »