مهمترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟
ایران معاصر را میتوان دست کم با سه ویژگی توضیح داد. نخست، «طرح ناتمام» بوده و هست. دویست سال است در تب وتاب تجددِ تمّدنی هستیم ولی هنوز ایران یک پروژۀ ناتمام است. جامعۀ ایرانی، سیّالهای سرگردان از تحوّلخواهی ناتمام و توسعهخواهی ناتمام شده است. دومین ویژگی ایران، شکست دولتهایش در همراهی با پویش تحولخواهانۀ نخبگانی و اجتماعی اوست: چه در استبداد منوّر ناصری، چه مدرنیزاسیون دولتی پهلوی و چه در این چند دهه اسلامیزاسیون. نتیجهاش این است که ایران، «جامعۀ معطّل» شده است و ما درویشی نشسته بر گنج. سومین ویژگی ایران، تضادّ شاکلۀ ساختاری در ایران با محتوای اجتماعی است. یعنی سیستمهای رسمی با جهانِ زندگی ناهمزمان هستند. علّت آن نیز سنّتهای ایدئولوژیک شدهای است که در تصاحب دولت قرار گرفتهاند. انقلاب، فرصتی بود برای تقسیم کار معقول و همکاری موزونی از دین و دولت. اما به جای آن دین و دولت در آمیخته شدند و حاصل آن دو قطبی خطرناک و جامعهای به شدت واگرا شده که یک طرف، دین دولتی و دولت دینی است و طرف دیگر نوعی ایدئولوژی سکولاریستی در حال شیوع یا رشدِ دین خصوصی یا حتی دینِ شخصی و یا دینگریزی است (ایدئولوژی سکولاریسم غلط انداز شده است و گرنه فرایند عرفی شدن جامعه و تفکیک نهادی لازمه توسعه است). به هرحال آنچه مغفول واقع شده است دینِ فرهنگی و اجتماعی و مدنی در جامعۀ ماست.
مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟
تغییرات ما نوعاً بحرانی شدهاند. راهحلها، مسئله شدهاند. شهرنشینی و عمران به زیستبوم لطمه زده است. همکاری دین و دولت که میتوانست راهحلی باشد، با ادغام دین و دولت، مسئله شده است. استقلالطلبی ما تنشزا گشته و با دیپلماسی عقلانی دنبال نشده است. سنّتها در هم ریخته و جایش آنومی نشسته است. مطالبهگرایی در معرض پوپولیسم قرار گرفته است. طبقۀ متوسّط که طیّ چندین دهه به وجود آمده، به طور سیستماتیک تضعیف میشود. سرمایۀ انسانی در چهار دهه از ۱۳ صدم تنها به ۵۹ صدم رسیده است. این سرمایه میتوانست بیشتر هم بشود، ولی سیاست حاکم سبب گشته است همین سرمایه انسانیِ رُشدیافتۀ متراکم نیز به یک جِرم بحرانی بدل شود. کلاً جامعۀ ما بُحرانی یا مُستعد بحران شده است. در خیلی ابعاد مثلاً در مشروعیّت دولت، در سرمایههای اجتماعی، درهم ریختگی اقتصاد بر اثر غلبه سیاست ایدئولوژیک با وضعیت بحرانی مواجه هستیم.
چه مفهومی مهمترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف میکند؟
ایران طرحی ناتمام بود و هست و اکنون از «جامعۀ معطّل» هم گذشته و متأسفانه به «وضعیت تعلیق» رسیده است. همه زندگی به تعلیق درآمده است. علتش سیطرۀ ایدئولوژی دولت بر زندگی جامعه است. اما این وضعیّتِ تعلیقْ به معنای پایان ایران نیست. در عُمق جامعه و فرهنگ و انسانشناسیِ ایرانی هنوز نفَس هست. این موضوع را در کتاب «مسئلۀ ایران» مبسوط تر شرح دادهام.
روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کداماند؟
مجازی شدنِ سراسیمۀ ما به جهانزدایی از زندگی ما و انسانزدایی از روابط ما انجامیده است. روحِ سرگردان تحوّلخواهی ما ممکن است در معرض نفرت و خشونت قرار بگیرد و نیاز به مراقبت مدنی دارد. سرمایههای اجتماعیْ روند فرسایشی داشتهاند. مطالبهگری اجتماعی فرصتی مهم است ولی این نیز در «بیسازمانیِ جامعه» پیش نمیرود. مسؤول «بیسازمانیِ جامعه» نیز دولت است؛ مُدام از جامعه قلمروزدایی میکند یا قلمروهای جامعه را در مستعمرگی خود میخواهد و اصرار دارد آنها را از آنِ خود بکند.
برای شخص شما کدام خصوصیّت این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام بیمآفرین است؟
به خیلی چیزها در این جامعه امیدوارم. ایران دریای امکانهاست. اما به بهرهبرداری بههنگام و عاقلانه از آنها خیلی مطمئن نیستم. ما افزون بر حافظۀ تمدنی و تاریخی، یک ذخیرۀ اجتماعی نیز در این سالها داریم؛ مانند: سطح بالایی از سواد و تحصیلات و «تحرّک اجتماعی»، علایق اطلاعاتی و ارتباطی شدید، اشتیاق به فناوریهای پیشرفته و نوآوری، جهانی اندیشیدن، میل به مشارکت، سرمایههای فرهنگی از نوع عینی و نهادی و ضمنی، شوق ارتباط گیری با جوامع مدنی، گروههای نوظهور نسلی و جنسیتی و اجتماعی (مثل زنان و جوانان و اقوام و …)، ذخیرۀ ژنتیکی، هوش، فرهنگ، حسّاسیّتهای خاصّ زیستبومی و اجتماعی. امید بزرگ من «میل به موفقیّت» در ایرانیان است که هم نتیجۀ پیمایشهای بینالمللی و هم نتیجه پیمایشهای ملی است که بنده با همکارم دکتر منیعی انجام دادهام. اما همۀ امیدهایمان مضطربانه است. چون شواهد نگرانکنندهای میبینیم که سیستم دارای ظرفیّت بهرهوری از این ذخیرۀ اجتماعی نیست، بلکه به آن بیاعتناست و حتی آزارش هم میدهد. شب، خسته با نومیدی میخوابیم و صبح با اُمید نگرانی از سر میگیریم. در نومیدی، امید میتراویم. دریغا که جامعۀ ما انتظاراتش بالا و امید اجتماعیاش کم است. علّت آن را در کتاب «ما ایرانیان» قدری توضیح دادهام. ما نیازمند حوضچههای آرامشی هستیم و این فقط با جامعهای مدنی و فعّال میسّر میشود که خودْتوانمندسازی بکند، قلمروزایی بکند و با تجمیع و تقطیر مطالبات به بهرهبرداری عقلانی از آنها و الزام دولت به آنها قادر شود.
منبع: وبسایت انجمن جامعهشناسی ایران