تیتر یک

«مصطفی تاج‌زاده آخرین نفر نخواهد بود»

زیتون-داریوش محمدی: سردبیر مشرق‌نیوز، حسین سلیمانی، نخستین فردی بود که بازداشت تاج‌زاده را خبری کرد و خبرگزاری مهر هم اولین رسانه‌ای بود که از بازداشت مصطفی تاج‌زاده خبر داد.

ساعاتی بعد فخرالسادات محتشمی‌پور، در اینستاگرام دستگیری «همسر جان» را تأیید کرد و گفت که در غیاب او حوالی ساعات ۱۱ شب، ۱۵ مأمور از اطلاعات سپاه، تاج‌زاده را بازداشت و به دادستانی تهران منتقل کرده‌اند.

خبرگزاری مهر از تاج‌زاده با عنوان یکی از «محکومین فتنه ۸۸» یاد کرده و اتهام‌های او را نیز برشمرده؛ «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور» و «نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی».

ساعاتی قبل، عصر همان روز، ایرنا از بازداشت محمد رسول اف و مصطفی آل احمد خبر داده بود.

خبرگزاری جمهوری اسلامی از این دو هنرمند و کارگردان سینما، با عنوان «مرتبطین با ضد انقلاب» یاد کرده است که «در بحبوحه حادثه دلخراش متروپل آبادان اقدام به التهاب آفرینی و برهم زدن امنیت روانی جامعه کرده بودند».

پس از حادثه «متروپل آبادان»، روز هشتم خرداد حدود یک‌صد سینماگردر بیانیه‌ای با عنوان «تفنگت را زمین بگذار»، با اشاره به وقایع آبادان و دیگر اعتراضات در سراسر کشور، از عوامل سرکوب خواستند «سلاح‌های خود را زمین بگذارند و به آغوش ملت برگردند».

همان‌زمان، محمد رسول اف در صفحه اینستاگرام خود، از «تهدید و تماس‌های پرشمار از نهادهای مختلف با امضاء‌کنندگان بیانیه» و «فشار برای پس‌گرفتن امضاء» خبر داد؛ با این وجود بیش از ۷۰ نفر دیگر از سینماگران به این کمپین اعتراضی پیوستند.

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، سعید مدنی، پژوهشگر و جامعه‌شناس، بازداشت شد. خبرگزاری مهر اتهام‌های او را «ارتباط و ملاقات با عناصر مشکوک خارجی و انتقال منویات و خطوط عملیاتی آنها به برخی عناصر سابقه دار» عنوان کرد.

خبرگزاری فارس نیز ، هفته پیش، به نقل از دادستان عمومی و انقلاب تهران از صدور کیفرخواست و قرار مجرمیت برای فائزه هاشمی به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به مقدسات» خبر داد.

۲۰ خرداد ماه ابوالفضل قدیانی  هم از احضار مجدد خود به دادگاه انقلاب نوشت و البته اعلام کرد در «دادسرا و دادگاه‌های غیر قانونی و تحت امر نیروهای امنیتی» حاضر نخواهد شد.

در ماه‌های اخیر روند بازداشت و زندانی کردن فعالان صنفی و مدنی به طرز معناداری افزایش یافته و ده‌ها کارگر و معلم در سراسر کشور از جمله داود رضوی، حسن سعیدی و نرگس منصوری بازداشت شده‌اند.

حرف راست: سردبیر رجاء‌نیوز، اگرچه از سر تهدید، خبر داده است که «مصطفی تاج‌زاده آخرین نفر نخواهد بود!». این خبر مهم است و شواهد آن‌را نیز تأیید می‌کنند.

چرا این خبر مهم است؟

بازداشت منتقدان و مخالفان و برخورد سخت با معترضان در جمهوری اسلامی پدیده‌ای مرسوم است اما شتاب این روند و سخت‌گیری روزافزون در برخی موضوعات اجتماعی، بی‌علت نمی‌تواند باشد و توجه ویژه‌ای را می‌طلبد.

خبر بد: فقدان اعتماد به‌نفس و احساس ضعف و ناتوانی حکومت در مهار مشکلات خرد و کلان کشور می‌تواند مهمترین علت این برخوردها باشد که البته نشانه‌های متعددی دارد؛ از جمله خزانه خالی دولت، تورم روزافزون، مشکلات معیشتی، اعتراضات صنفی و مدنی،و بن‌بست در روابط خارجی. اگر واقعا پای این علت در میان باشد که احتمال آن در این وضعیت کم هم نیست، شرایط برای فروپاشی اقتصادی و اجتماعی فراهم می‌شود.

علت دیگر، شاید یک‌دست شدن حکومت و تسخیر تمام قوای پیدا و پنهان از سوی کسانی‌ست که نه تنها با تحولات اجتماعی و سیاسی هم‌سو نیستند بلکه درک درستی از آن‌ها ندارند و خود را موظف و مکلف به سرکوب صدای دگراندیشان و تمام سبک‌های زندگی دیگر می‌دانند. بدیهی است در این وضعیتِ یکدستی، سریعتر و شدیدتر با منتقدان و معترضان برخورد می‌شود و برای سرکوب مخالفان مانعی سیاسی یا عملی یا عقیدتی وجود ندارد.

علت ِ سوم ، ایجاد فضای رعب و وحشت برای تداوم حکومت به کمک مشت آهنین است. این علتِ عام و شناخته‌شده‌ای از سوی تمام حکومت‌های تمامیت‌ها و دیکتاتورهایی است که در مقابل تحرکات جامعه و خواسته‌های اصلاحی یا اعتراضی پیش می‌گیرند. در این وضعیت، انگیزه برخوردها و بازداشت‌ها نه تنها حذف و خفه کردن صدای مخالف است بلکه درس عبرتی است تا دیگران سکوت پیشه کنند و به سیاست‌های حکومت و حاکمان تن دهند.

علت چهارم، علتِ اختصاصی جمهوری اسلامی و تاکتیک لو رفته‌ی آقای خامنه‌ای است. در این حالت حکومت می‌خواهد یا در داخل سیاست جدیدی را اعمال کند که احتمال اعتراض‌های گسترده به آن وجود دارد و یا در خارج «نرمشی» نشان دهد که از  گفتن آن در پیشگاه ملت شرم دارد. این وضعیت چنین می‌طلبد که اخبار بازداشت و فضای امنیتی سایه‌ای بر خبر اصلی بیاندازد و دامان ولایت‌فقیه از پذیرش مسئولیت پاک بماند. بی‌فرجام ماندن مذاکرات دوحه و کوتاه نیامدن آمریکایی‌ها و احرای طرح صیانت می‌توانند بهانه‌های این علت چهارم باشند.

و اما علت پنجم، که احتمال آن در این شرایط بیشتر می‌نماید، «خطای محاسباتی» است. در این حالت حکومت در شناخت مخالفان و تحلیل وضع موجود دچار خطای محاسباتی می‌شود. یعنی نه از خواسته‌ها، نه از پایگاه، و نه از  مقاومت و‌کنش و واکنش منتقدان و مخالفان برآورد درستی دارد و نه از ظرفیت‌ها و توان  و مقاومت حکومت‌ها. نگاهی به رؤسا و بدنه‌ی قوای حاکمه و فعالان و اثرگذاران و مشاوران سپاه و نیروهای امنیتی احتمالا تأیید می‌کند که عقلانیت لازم برای حکومت بر جامعه ۸۵ میلیونی ایران در سال ۱۴۰۱ نزد آنان وجود ندارد. در این حالت مسئولان یا به‌خاطر سهم داشتن از رانت‌ها و فساد نمی‌خواهند سیاست بورزند و مملکت‌داری کنند و یا حتی اگر بخواهند ظرفیت و استعداد سیاست‌ورزی و مملکت‌داری را ندارند.

خبر خوب: علت پنجم که از تمام علت‌های قبلی هم می‌تواند وضعیتی را به ارث ببرد، این خاصیت را دارد که بر خلاف دیگر علل، منتج به نتیجه دلخواه حکومت نمی‌شود و راه را ،ولو به کمک مشت آهنین و حذف مخالفان، برای تداوم حکومت فراهم نمی‌کند بلکه منتج به فروپاشی سیاسی می‌شود. بی‌دلیل نیست که گروهی از تحلیل‌گران، وضعیت ایران امروز را با سال ۱۳۵۶ مقایسه می‌کنند و برای نخستین بار پس از انقلاب ۵۷، امید به براندازی در نزد مخالفان بیش از امید به اصلاحات نزد منتقدان به‌چشم می‌آید.

کمی عمیق‌تر؛ خدای خمینی، خدای خامنه‌ای

رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی روز قوه قضائیه در جمع مسئولان قضایی، بیش از نیمی از زمان سخنرانی (حدود ۳۰ دقیقه) خود را به مشکلات و سختی‌های دهه‌ی ۶۰ اختصاص داد و جنگ‌ها و ترورها و کشتارهایی که جمهوری اسلامی  در آن سال‌ها با آن‌ها روبرو بود. آقای خامنه‌ای پس از این مقدمه طولانی و در حالی که تنور را حساب داغ کرده بود، بی آن‌که به مشکلات امروزه‌ی کشور اشاره کند، ناگهان در یک پاراگراف کوتاه، نان را به تنور چسباند و‌ همه چیز را لو داد و گفت «در سال ۶۰، در مقابل این همه حادثه و شدّت عمل توانستیم روی پای خودمان بِایستیم و دشمن را ناامید کنیم، امروز هم می‌توانیم؛ خدای سال ۶۰، همان خدای امسال است؛ خدای دوران‌های سختی و دورانهای گوناگون یکی است، همه‌ی سنّت‌های الهی هم سر جایش است».

این مقایسه، اگرچه اعترافی بود بر «دوران سختی» که «امسال» بر جمهوری اسلامی می‌رود اما رهبر حکومت مراد و منظور و نان خودش را می‌خواست در آن بپزد. حاصل این‌که آقای خامنه‌ای خود را و حکومت را در وضعیتی کاملا جنگی، شبیه دهه‌ی شصت می‌بیند و لابد در این وضعیت جنگی هم برخی از منتقدان و معترضان به حکومت سربازان دشمن هستند که توطئه می‌کنند و حتی دست به ترور می‌زنند.

نتیجه‌ی این برداشت و این تحلیل هم معلوم است. منتقدان و معترضان باید زندانی یا کشته شوند. حتی اگر لازم باشد کشتار ۶۷ باید تکرار شود؛ با این تفاوت که این‌بار جنگی واقعی در جریان نیست که خمینی و خدای خمینی را یاری دهد و بلای اینترنت هم بر دیکتاتوری‌ها نازل شده است. یعنی حتی اگر خدای دهه‌ی شصت همان خدای امسال باشد، خدای خامنه‌ای بعید است   از  شانس و اقبال خدای خمینی برخوردار شود.

Recent Posts

به همه ی اشکال خشونت علیه زنان پایان دهید

در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

ابلاغ «قانون حجاب و عفاف» دستور سرکوب کل جامعه است

بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور

۱۴ آذر ۱۴۰۳

آرزوزدگی در تحلیل سیاست خارجی

رسانه‌های گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

سلوک انحصاری، سلوک همه‌گانی

نقدی بر کتاب «روایت سروش از سهراب »

۱۴ آذر ۱۴۰۳

مروری بر زندگی سیاسی طاهر احمدزاده

زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…

۰۹ آذر ۱۴۰۳