زیتون-۱۵ تن از نواندیشان دینی ایرانی با صدور بیانیهای «ترور سلمان رشدی» را «بیهیچ قیدی» از دیدگاه دینی و اخلاقی محکوم کردند و آنرا «نشانهی بحران در تفسیر بنیادگرایانه از اسلام» دانستند.
امضاءکنندگان بیانیه گفتهاند که «تمامقد» در کنار قربانیان ترور ایستاده و با «صدای بلند» اعلام میکنند که «اسلام بنیادگرا نمایندهی اکثریت قاطع مسلمانها نیست».
آنها همچنین پشتیبانی «دولتهای تمامیتخواه» را از اسلام تروریستی محکوم کردهاند.
نویسندگان بیانیه در پایان تأکید کردهاند که این «سخن امروز ما نیست؛ بلکه دهههاست به خاطر اتخاذ چنین مواضعی به زندانهای مستبدان افتادهایم و رنج تبعید را به جان خریدهایم».
متن کامل بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته است در ادامه میآید:
به اسلامی که مجوز ترور دهد کافریم
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی ایرانی در محکومیت ترور سلمان رشدی
اقدام تروریستی و سبعانهی فردی با نام هادی مطر علیه جان نویسندهی نامور بریتانیاییِ هندی الاصل، سلمان رشدی، سراسر و بی هیچ قیدی از دیدگاه دینی و اخلاقی محکوم است. این اقدام نشانهی بحران در تفسیر بنیادگرایانه از اسلام و نیز نشانهی دور جدیدی از تحولّات خطرناک سیاسی در خاورمیانه و زخمی نوین بر چهرهی رابطهی پیچیدهی اسلام و غرب است. این قرائت منحط و پلیدِ از اسلام که در خدمت مستبدان دینی قرار گرفته، دهههاست که امنیت جانی مسلمانان و غیر مسلمانان را در سراسر جهان، از ژاپن، افغانستان و ایران گرفته تا اروپا و آمریکا به خطر جدی انداخته است.
تفسیر افراطی، کینتوزانه و کژبینانه از اسلام با برداشت سنتی اکثریت قاطع مسلمانان از دینشان اختلاف بنیادین دارد. این اسلام خشن و حذفگرا که ابزار قلدران مجهّز به نهادهای دولتی شده، در نقطه مقابل تفاسیر مسلمانان سنتی و نواندیشان دینی قرار دارد. اکثر قریب به اتفاق متخصصان علوم اسلامی سالهاست که بی مماشات و با قاطعیت چنین تصویر مشوّش و ملوّثی از اسلام را با استدلال به قواعد عقلی، آیات قرآن و روایات معتبر اسلامی رد کردهاند.
امروز ما تمامقد کنار قربانیان ترور ایستادهایم و فریاد میزنیم به اسلامی که مجوز ترور دهد کافریم. ما با صدای بلند اعلام میکنیم که اسلام بنیادگرا نمایندهی اکثریت قاطع مسلمانها نیست. وانگهی، ما پشتیبانی دولتهای تمامیتخواه را از اسلام تروریستی محکوم میکنیم. آنچه میگوییم سخن امروز ما نیست؛ بلکه دهههاست به خاطر اتخاذ چنین مواضعی به زندانهای مستبدان افتادهایم و رنج تبعید را به جان خریدهایم. ما روزی را امید میبریم که نهاد دین و دولت در ایران از یکدیگر جدا شوند و هیچ دولتی از هیچ ابزاری (از جمله نهاد دین) برای سرکوب آزادی، حذف مخالفان و دگراندیشان و برای بقای قدرت بهره برداری نکند.
حسن یوسفی اشکوری
محمدجواد اکبرین
عبدالعلی بازرگان
محمد برقعی
رضا بهشتی معز
سروش دباغ
علیرضا رجایی
رضا علیجانی
احمد علوی
حسین کمالی
رحمان لیوانی
عبدالله ناصری
داریوش محمدپور
مهدی ممکن
یاسر میردامادی
یک پاسخ
آقایان بدون خانم!
شما بفرمائید کجای اسلام بدون خشونت است؟ اصلا حتا در نماز و نیایش اسلام هم خشونت موج می زند! در قران و در مفاتیح زیارتنامه خشونت موج میزند.
بیخود نیست که خمینی می گوید ما بکشیم و کشته شویم فرقی نمی کند به بهشت خواهیم رفت! (البته او «ما» که میگوید خودش را نمی گوید) بروید فقط یکبار با دید انتقادی نمازتان را بخوانید. خواهید دید من بدون پشتوانه سخن نمی گویم. شما اگر میخواهید طرحی نو در اندازید. ناچار باید خشونت ۱۴۰۱ ساله ی اسلام را در تمام ابعادش بپذیرید و کنارش بزنید و سپس مدعی درانداختن طرحی نو بشوید. برای همین باید یک نگاه از بیرون به درون داشته باشید و هم یک نگاه از درون به بیرون چنانکه استاد من نوشته بودند. اینکه بگوئید این اسلام نیست، تمام تاریخ خونبار اسلام آنرا تکذیب میکند. خودتان هم میدانید مقصود و مراد من چیست. اگر خواستید من میتوانم حتا در یک مقاله آنرا بنوپیسم و براتان بفرستم. شما فقط در مورد دولتها سخن میگوئید اسلام حتا خارج از دولتها فتوای قتل می دهد. هزارالن بهائی را در سراسر ایران در زمان شاه و به فتوای آیت الله بروجردی کشتند و بی خانمان کردند و…اسلام از اغاز تا به امروز و فرداها شاید میلیونها انسان را خود اسلام با ابزار مسلمانان سربه نیست کرده. نگاه شما اصلا و اساسا درست نیست. در تاریخ اسلام هر کس خواسته این دین را رفورم کند به عنوان بدعت گذار ترور شده. امروز با وسایل ارتباط جمعی بینظیر شما میتوانید و باید یک اندیشه ی ساختار شکن، هنجار شکن ارائه دهید. من شاگر دو استادی هستم که در صفحه ای دیگر نظر نوشته اند یکی را منتشر کرده اید و یکی را که برای من هم فرستاده منتشر نکرده اید. او چنانکه گفتم چیزی بدین معنی نوشته بود که شما از درون به درون نوشته اید و با رودربایستی و خجالتی، میبایستی از درون به بیرون بنویسید و هم از بیرون به درون! اینکه بگوئید اکثریت مسلمانان با آن موافق نیستند، اصلا درست نیست. شما باید یک راه جدید ، نوعی پرتستانتیسم برای بیرون رفتن از این دایره ارائه بدهید و نه اینکه بگوئید اینطور نیست! نه خیر این طور هست و است، در این ۱۴ قرن بدون حتا یک روز وقفه همینطور بوده است. ایکاش شما که مرادم این سایت است، نظر آن استاد پیر را منتظر میکردید. اتفاقا یکی از راههای اتفاق، باز شدن سد سانسور و خودسانسوری ست. یعنی بالتر و ورای دینتان با بیدون و کافر همراه شدن. همچنان که بسیاری کافران و حتا همگیشان در مسلمانی که دچار بلا شوند سوگوارند.شما نیز بایدذ با کافران و لائیکها و مرتدان و… همراه و همصدا شوید. باید بگوئید که این گونه است ولی نباید باشد. و نه اینکه بگوئید اسلام این نیست! نخیر اسلام و تاریخش همین است که هست. آن سه نظری که با نظر خانم شبنم آغاز شده بسیار ارزشمند است و راجع به آن بسیار دیشب در خانه ای بحث بود و جاهای دیگر هم بحث شده و بسیار مثبت است و نشان میدهد که با روزنه ای کوچک چگونه ایده ها روانه ی میدان میشوند.
من به عنوان دانشجوی فلسفه از نظر دهندگان صفحه ی «دشنه و دشنام» و این سایت بسیار سپاسگزاری میکنم. در اینجا اضافه کنم که دشنام و دشنه و دشنه و دشنام یک معنی ندارد. من مخصوصا آنرا پس و پیش کردم.
و آخرین سخن حیف که حتا یک زن در بین این مردان نیست
من یک زن هستم
دیدگاهها بستهاند.