عنوان فوق ممکن است «بافتن آسمان و ریسمان به هم» به نظر آید. «سوپربال»، مسابقه فینال فوتبال به سبک آمریکایی و مهمترین رویداد ورزشی آن کشور است و انتخابات، رویدادی سیاسی! اما اگر اندکی تامل کنید خواهید دید چندان هم بیارتباط نیستند.
دیشب فینال این مسابقات در پنجاهمین سال تاسیس رقابت سراسریاش بود که تب و تاب آن آمریکاییان را پای تلویزیونها میخکوب کرده بود. صرفنظر از استادیوم مسابقه که بهای ارزانترین بلیطش ۴۷۵۰ دلار بود، پوشش رسانهای بسیار گسترده آن باعث شد تا سال گذشته بیش از ۱۱۴ میلیون نفر فقط در آمریکا این مسابقه را تماشا کرده و رکورد پربینندهترین برنامه در تاریخ آمریکا شکسته شود. امسال بهدلیل پنجاهمین سال برگزاری این مسابقات، پیشبینی شده بود که حدود ۱۸۰ میلیون نفر، یعنی نیمی از جمعیت آمریکا با احتساب کودکان و پیران، به تماشان این مراسم پرهیجان بنشینند.
صرفنظر از استادیوم مسابقه که بهای ارزانترین بلیطش ۴۷۵۰ دلار بود، پوشش رسانهای بسیار گسترده آن باعث شد تا سال گذشته بیش از ۱۱۴ میلیون نفر فقط در آمریکا این مسابقه را تماشا کرده و رکورد پربینندهترین برنامه در تاریخ آمریکا شکسته شود
فوتبال آمریکایی ورزشی بسیار سنگین و خشن است که تنها از ملتی ماجراجو و چالشطلب و ورزشکارانی تنومند و تیزرو بر میآید. با این حال، این رقابت تحفهای نیست که همه ملت را پای تلویزیون بکشاند. گفته میشود آنچه این جمعیت را جمع میکند، بیش از خود بازی، حواشی بسیار هیجانانگیز و جذاب آن است.
آمریکا کشوری با نظام سرمایهداری است و سازندگان و تولیدکنندگان کالا برای عرضه و فروش محصولات خود مجبور هستند دل مردم را به دست آورند. بیجهت نیست که روزهای زیادی از سال را به بهانه روز مادر، پدر، ولنتاین، هالووین، شکرگزاری و … مردم را به فروشگاهها میکشانند. اما مردم جنون خرید که ندارند تا بیجهت پول خرج کنند. این نقش را فروشگاهها با تبلیغات حساب شده تلویزیونی به عهده گرفتهاند و چه روزی مهمتر از «سوپربال» که نیمی از جمعیت یک کشور، چهار چشمی به این جعبه جادو خیره میشوند.
خلاصه آنکه سوپربال روز گوسفندکشی تولیدکنندگان آمریکایی در رقابتی سختتر از خود ورزشکاران برای سرکیسه کردن مردم است. هر ثانیه از تبلیغاتی که در حین مسابقه عرضه میشود، نرخی نجومی دارد. پنجاه سال پیش برای ۳۰ ثانیه باید ۳۷۵۰۰ دلار میپرداختند و امسال این مبلغ از رقم ۵ میلیون دلار (معادل ۱۷ خانه یک میلیارد تومانی در ایران) گذشت. کمپانیها هم مجبورند این پول را بدهند تا مردم را پای صندوق تلویزیون بکشانند و رضایت و رای خریداران را به دست آورند.
رهبر جمهوری اسلامی هم از مردم ایران خواسته است تا حتی اگر به نظام هم معتقد نیستند، پای صندوقهای رای بروند و نظام را تقویت کنند. سالخوردگان خوابآلود شورای نگهبان هم مثل سدسکندر بالای سر ملت ایستاده و چشمهای کمسوی خود را میمالند تا مبادا یک غیر خودی از خم کوچه تنگ مجلس بگذرد و فردا راه را بر روحانیون رانتخوار و کمپانیهای سرداران سپاه ببندد.
شرکتهای تبلیغاتی آمریکا هزاران طرح و تدبیر و ترفند به کار میبرند تا دل مردم را به دست آورند و آنها را به «مشارکت» در مراسمی که «روز دوستی» نام گرفته، پای جعبه جادویی بنشانند و تمامیتطلبان تولیتخواه ما، تره هم برای خریداران خرد نکرده و میخواهند نمایندگان ولایت خود را به هزار حقه به مردم حقنه کنند.
حاکمان ما، با حمله به سفارتخانههای خارجی و چنگ و دندان نشان دادن به دنیا و همسایگان میخواهند انقلاب را صادر کنند و با حبس و حصر مخالفین و نادیده گرفتن حقوق دگراندیشان و اقلیتها از آنها میخواهند «اگر ما را هم را قبول ندارید به ما رای بدهید تا آزادی و امنیت شما را حفظ کنیم».
تاریخ «سوپربال» در آمریکا از «مشارکت» قهرمانان به نامی از مهاجران آفریقایی و آسیاییتبار و از کشورهایی مثل غنا، تونگا، فیلیپین، ویتنام، چین و حتی ایران (قبل از انقلاب) در تیم ملی آمریکا حکایت میکند که این ورزش را متعلق به خود دانستند و در اعتلای آن کوشیدند. در مجلس ما اما، همچنان در بر همان پاشنه پیروان ولایت میچرخد.
«سوپربال» به دلیل حواشی و آثار جانبی آن در آمریکا نام پدیده (فنومن) به خود گرفته و رقابتهای تنگاتنک تولیدکنندگان برای انتقال تبلیغ خود ـ فقط ظرف چند ثانیهای که هزاران دلار برای آن پرداختهاند ـ موجب جهش فوقالعاده تکنیکهای سینمایی، تکنولوژی تبلیغ و ابتکارات هنری و فرهنگی فراوان در جلب احسات و عواطف مردم شده و یک ملت را در روز «دوستی» به سلامت و شادمانی گردهم میآورد. حاکمان ما هنوز درنیافتهاند که جز مشارکت دادن مردم در سرنوشت خود هیچ راهی برای رقابت با جهان در حال جهش ندارند.
در سوپربال، «شُو» (ارایه و نمایش) نقش نخست را بازی میکند. اصولا جلب «افکار عمومی» در دنیای امروز دست بالا را داشته و حرف اول را میزند و در کنار علم و صنعت، جایگزین قدرت نظامی شده است. آنها با هزاران لطایفالحیل میکوشند افکار عمومی را به نفع خود جلب کنند و حاکمان ما، با حمله به سفارتخانههای خارجی و چنگ و دندان نشان دادن به دنیا و همسایگان میخواهند انقلاب را صادر کنند و با حبس و حصر مخالفین و نادیده گرفتن حقوق دگراندیشان و اقلیتها از آنها میخواهند «اگر ما را هم را قبول ندارید به ما رای بدهید تا آزادی و امنیت شما را حفظ کنیم».
البته قرآن هم مسلمانان را به «شُو» (ارایه و نمایش) دعوت کرده است؛ اما «شُوی عدالت» حتی با مخالفان (ترک پایمال کردن حقوق آنان) و برپا شدن برای احیای ارزشهای خدایی به نیروی تسلط بر نفس:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ [مائده ـ ۸]
آیا وقت آن نرسیده است که به سود نظام هم که شده از سودای سروری سرمدی به در آیند؟
عبدالعلی بازرگان
دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ـ هشتم فوریه ۲۰۱۶