زبان روشنفکری ایرانی زبان گفتوگو نیست، و این نقص کمی هم نیست. این مشکل جدید هم نیست. از آن میگذرم اما این گذشتن به معنی ندیدن مشکل نیست.
اخیرا آنچه «تجدیدنظرطلبیِ» سروش از سوی کدیور خوانده شد با حاشیههایی مواجه شد که اصل نقد کدیور را به حاشیه برد.
نگارنده با عنوان تجدیدنظرطلب برای سروش همراه نیست اما نقدهای کدیور به سروش دارای مبانی نظری مخصوص خود است که پاسخ میطلبد.
پاسخ سروش طبق معمول همراه با تندی زبان بود که این رسم قدیمی وی در برخورد با اکثر منتقدان است. سوال این است اگر سروش، روحانی بود با این زبان تند چگونه بیانی مییافت؟
حساسیت آقای کدیور برای برخی از کلمات از نظر من زیادِ از حد است. همین ویژگی امکان برخورد به جای نقد را بیشتر میکند. اگر چه بهتر بود که گفتوگو شکل میگرفت و سروش پاسخ میداد، چرا که سروش اندیشمندی صاحبنظر است.
پاسخ دوم سروش بسیار تند است و با مقایسههای تحریککننده، که مناسب نیست.
اما به حاق مطلب وارد میشوم. اصلاح دینی از سوی روشنفکران دینی به محاق رفته است. ایشان «دغدغه حقیقت» دارند، نه اولویت «اصلاح دینی». این دو با هم یکی نیستند. اصلاح دینی برای خود اهداف مشخصی دارد که همراه کردن ایمان و نهاد دین با شرایط روز است و امکان تعامل این دو با هم.
حقیقت دین و ایمان و کاوش آن تحقیقی است که ملتزم به اجازه کسی نیست. اما عجیب آن است که این حقیقتِ دینجویان، به نسبیتباوری رسیدهاند که کشف حقیقت اکنون این شده که ذات و حقیقتی وجود ندارد و این شامل دین هم میشود. یعنی کاشفانِ حقیقت دین بعد از تحقیقی متاثر از شرایط مد زمانه به ناممکن بودن به رسیدن حقیقت میرسند یا نبودن آن نزد کسی را باور میکنند. در این جا سوال این است که این تلاش به عکس خود رسیده است که البته تحقیق درباره دین حق هر انسانی است اما این نگاه با اصلاح دینی چه نسبتی دارد؟
سروش ادعایش را درباره روشنفکری دینی و اصلاح دینی پس نگرفته است. پس سوال از وی این است که نظرات جدید وی با اصلاح دینی چه رابطهای دارد، وقتی باور و اعمال محمد را از دسترس نقد و عقل خارج میکند؟ یا خوابهای انبیا چگونه به معرفت ارزیابی میشود؟
اما کدیور به اصلاح دینی و ادامه آن اصلاحِ فقه دینی ادامه داده است که از منظر نگارنده موضوع جالبی است و هم مورد نیاز باورمندان آن. او اعلام کرده که اصلاح دینی را از سیاست هم جدا میداند و آن را پروژه مستقلی میداند که موضوع مهمی است. کدیور در ادامه نگاهش، تلاش میکند که دستهبندیای از نواندیشان دینی ارائه کند که اگرچه جای نقد دارد اما جا دارد که پاسخ داده شود.
به نظر میرسید که ادامه این نقد به مناقشه به جای گفتوگو کشیده شود که شد. اما مسئله این است که اصلاح دینی در میان نواندیشان به کجا می رسد؟
نگارنده را باور این است که حتی اگر دین از دولت جدا شود و در جامعه مدنی هم جای گیرد، باز هم اصلاح دینی ضرورت دارد چرا که اگر نهاد دین با زمانه هماهنگ نشود در کنار قدرت و ثروت قرار میگیرد و راه را برای آزادی میبندد. همراهی نهاد دین با کودتای ۲۸ مرداد از این نمونه است.
پس بر ماست است که نواندیشی، به «اصلاح دینی» بیشتر از دغدغههای فردی روشنفکران توجه کند که به نظر میرسد در نزد برخی از روشفکران دینی، اصلاحِ دینی به فراموشی میرود. زبان خاص و گرایش به عرفان نظری و طرح دغدغههای فردی این اصلاح را در بحران قرار داده است. البته اصلاح دینی امری اجباری نیست. اصلاح دینی در ایران از منظر بررسی و نقد شیعه و هم تعامل و تقابل با نهاد دین میگذرد.
در خاتمه به باور من، این قدر هست که بانگ جرسی از حقیقت میآید. به زبان پل ریکور در نقد هایدگر هم باور دارم که گفت همیشه درک کلی از حقیقت وجود دارد. مثال ریکور این است: موسی که محکوم به سرگردانی و ندیدن سرزمین مقدس تا زمان مرگش شد، موسی را این مجازات خوش نیامد پس گله کرد و درخواستی از خدا کرد که چرا من باید سرزمین مقدس را نبینیم؟ خدا گفت که نمیشود ببینی اما بر بالای کوه صیهون برو و از دور این سرزمین را نظاره کن.
اما این تاویل شخصی من از حقیقت، باز باید نسبتی با اصلاح دینی بیابد.
مطالب دیگر این پرونده:
گفتوگو
یادداشت و مقاله
میهمان:
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…
۱. بدیهی است که میتوان بر روی مفاد و مواد گفتگوی مناظره عبدالکریم سروش با…
دونالد ترامپ، چهره جنجالی این سالهای آمریکا و جهان، پس از سالها تلاش و پایداری…
بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بنبست راهبرد "نه جنگ، نه مذاکره" رهبر حاکمیت ولایی را…