مرگ ملکه الیزابت دوم پس از هفتاد سال حکمرانی، در روزهای اخیر به مباحث متنوعی چون سلطنت مشروطه، سوابق استعماری بریتانیا ونقش انگلستان در براندازی برخی رژیم های مردمی درجهان دامن زد. در این راستا شاهد قضاوت های توأم با افراط و تفریط درباره شخصیت ملکه الیزابت هستیم. واکنش دولت ها هم نسبت به درگذشت او متفاوت است. جمهوری اسلامی ایران در رفتاری غیر دیپلماتیک تاکنون تنها به سکوت بسنده کرد، اما در نقطه مقابل برخی دول دستپاچه عربی که اردن اولین آنها بود، سه روز عزای عمومی اعلام کردند و به دنبال آن امارات، کویت، بحرین، قطر و لبنان نیز اقدامی مشابه داشتند. این در حالی بود که خود انگلستان هنوز مدت عزای ملی در کشور را اعلام نکرده بود!
بهرغم تنوع واکنش ها و نقطه نظرات درباره مرگ ملکه، نمی توان این امر مهم را انکار کرد که الیزابت دوم در بریتانیا و بسیاری از کشورهای مشترک المنافع جایگاه ویژه و قابل احترامی داشته است. در انگلستان بنا بر آخرین نظرسنجی ها ۶۲ درصد جمعیت طرفدارسلطنت هستند و صرفنظر از باورمندی به مشروطیت اکثریت بزرگتری از جامعه معتقدند که او ملکه مردمی و مهربان بود. از آنجایی که در بُعد بین المللی، پیشینه و نقش مخرب و مداخله جویانه بریتانیا دربسیاری از کشورها مطرح می باشد، نگرش به شخصیت ملکه انگلستان با آنچه که خود انگلیسی ها بدان باورمندند، متفاوت است. نظریه “کار، کار انگلیسی هاست” صرفأ به دائی جان ناپلئونیسم ایرج پزشکزاد محدود نمی شود، اگرچه خود او در کتابش می کوشد این را القا کند که تئوری توطئه، توهمی بیش نیست.
کودتا علیه مصدق و آلنده
توطئه مشترک انگلستان و آمریکا در براندازی دولت مردمی دکتر مصدق بر کسی پوشیده نیست، با این حال عده ای هم چنان نقش کلیدی بریتانیا را دربراندازی مصدق ملهم از توهم توطئه می دانند. اگرچه الیزابت دوم صرفأ مسئول کشور بود و نه رئیس دولت، اما نمی توان سهم تلویحی و غیرمستقیم او درپایان دادن به دولت مصدق را نادیده انگاشت. اسناد منتشره در سال ۲۰۲۰ نشان می دهد که ملکه با پیامی که به نام او به شاه داده شد، نقش کلیدی در کودتای ۱۹۵۳ به طراحی مشترک سازمان های سیا و ام آی ۶ در ایران بازی کرد.
بر اساس یکی از مستندات منتشره در روز ۲۷ فوریه ۱۹۵۳ [۸ اسفند ۱۳۳۱] جان فاستردالس وزیر خارجه آمریکا پیامی محرمانه از سفارت آمریکا در لندن دریافت نمود که مضمون آن چنین بود: “وزارت خارجه بریتانیا امروز بعد ازظهر به ما اطلاع داد که پیامی از ملکه الیزابت توسط انتونی ایدن، وزیرخارجه بریتانیا دریافت کرده است که در آن ایشان درباره تحولات در ایران وشاه ابراز نگرانی نموده و اظهار امیدواری کرده اند که راهی یافته شود که او از کشور خارج نشود.”
این درحالی است که محمد رضا شاه دراوایل اسفند همان سال مصمم شده بود که ایران را برای مدتی کوتاه ترک کند. البته بعدها بریتانیا در توجیه این سند ادعا نمود که پیام بد فهمیده شده بود. الیزابت راجع به پادشاه ایران نگران بوده، ولی میدانسته که ایدن با کشتی قصد سفر به کانادا را دارد و میخواسته ایدن در بریتانیا بماند نه شاه!
اسنادی که در همان ۲۰۲۰ انتشاریافت، نشان داد که درست ۲۰ سال بعد درکودتایی با حمایت آمریکا ،بریتانیا و استرالیا در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ حکومت مردمی سالوادورآلنده در شیلی سرنگون شد. نتیجه آن ۱۳۰،۰۰۰ زندانی سیاسی در سه سال اول بعد از براندازی و سه هزار کشته در سایه یک تروریسم دولتی طرح سه کشور فوق بود. اگرچه همواره گفته میشود که الیزابت در هفت دهه ریاستش بر کشور، صرفأ یک مقام تشریفاتی بود و در امور داخلی و جهان مداخله نمیکرد، اما حتی سکوت در برابر دو کودتای مورد اشاره و به ویژه عدم واکنش به فجایعی که نظامیان انگلیس در دو دهه اخیر بهنام مبارزه با تروریسم در افغانستان وعراق مرتکب شدند، نمی تواند معنایی جز مهر تایید تلویحی از سوی ملکه و بنابراین مسئولیت نسبی یا غیرمستقیم وی داشته باشد.
راز بقای بریتانیا و افول ایران
به دنبال درگذشت ملکه الیزابت، اخیرأ یکی از مدیران سابق یک شبکه فارسی مدعی شد که وطن پرستی وینستون چرچیل باعث شد تا در همان اولین سال خدمت ملکه بریتانیا درسال ۱۹۵۲، درخدمت کامل الیزابت درآید و در تقویت موقعیت آن ملکه جوان از هیچ همتی فروکش نکند. این در حالی است که در همان زمان مصدق به واسطه ترجیح مطامع شخصی اش برمنافع وطن (!) خودخواهانه کوشش تمام عیاری در تضعیف موقعیت و اتکا بهنفس شاه جوان، محمدرضا نمود. مجری ومدیر اسبق رسانه مذکور، با این کبری و صغری نتیجه گرفت که کینه توزی و انتقام جوئی مصدق از پهلوی ها باعث شد تا بریتانیا بماند و ما بمیریم!
بدون تردید نقش چرچیل در بقای ملکه الیزابت که در راستای منافع ملی بریتانیا بود قابل انکارنیست، اما مقایسه او با مصدق وطن پرست و نتیجه گیری فوق بری از انصاف است. اگر چرچیل قهرمان ملی انگلیس می باشد، به نحو اولی مصدق قهرمان ملی ایران است. چرچیل تنها به ملکه اعتماد و اقتدار بخشید، اما مصدق امتیاز ملی کردن نفت را به ارمغان آورد که محمدرضا پهلوی هم ازآن بهره برداری کرد. مشکل اصلی آن بود که شاه سودای حکومت در سر داشت نه صرفأ سلطنت، او می خواست هم رئیس کشور باشد و هم دولت. در این رهگذر چاره ای جز براندازی مصدق با کودتایی فرمایشی وبرنامه ریزی شده نبود.
چرچیل و الیزابت هر دو برنده اند و این است یکی از رازهای بقای بریتانیا، بهرغم سوابق استعمارگری اش. ایران افول کرد چراکه شاه ما هم سلطنت می خواست و هم حکومت. ما تنها در شعار مشروطه ماندیم، درحالیکه انگلیسی ها با عمل بدان بقای کشورشان را تضمین نمودند.
مصدق و محمد رضا شاه برخلاف چرچیل و ملکه الیزابت بازنده هستند، با این تفاوت بزرگ که از مصدق در تاریخ به عنوان یک قهرمان ملی یاد خواهد شد که بر اصول و آرمان هایش ماند، بنابراین او یک بازنده برنده هست. شاه ایران یک بازنده تمام عیار بود چراکه نه تنها ریاست حکومت را که سودایش بود بهدست نیاورد، بلکه سلطنت اش را هم با خواری رها کرد و رفت. امروزانگلستان هم چنان از میوه سلطنت مشروطه بهره مند است، اما ایران در کام یک دیکتاتوری دینی گرفتار.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…