نمونهی اول: واکنش تسنیم به پیام خاتمی؛ مردم را به آرامش فراخوانید!
وقتی ژینا امینی در بازداشتگاه پلیس ارشاد به قتل رسید، محمد خاتمی طبق روال احتیاط اندیشی و محافظهکاری همیشگیاش، اینطور در چارچوب اسلام و نظام (!)، به فاجعهی کشته شدن ژینا از طریق توییتر رسمیاش واکنش نشان داد:
«بازهم فاجعه ای ناگوار که درد آن تا مغز استخوان را میسوزاند!
طبق اخبار، دخترخانمی با ادعای پوشش نامناسب بازداشت و در جریان بازداشت و انتقال دچار جراحات و عارضه قلبی و مغزی می شود!
آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات بهحق مردم و حال بدی که در تنگناهای معیشتی و مواجهه با انواع فساد های ویرانگر و ناکارآمدی ها دارند از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود و بیش از این زمینه مشوه شدن چهره اسلام و نظام را فراهم نیاورند و با پدیدآورندگان این حوادث برخورد مناسب صورت گیرد؟!»
لحن خاتمی بسیار ملایم و ملاحظهکارانه است. با اینحال خبرگزاری تسنیم (بخوانید نویسندگان بخشهای امنیتی سپاه و بیت رهبری) همین پیام را مصداق رادیکالیسم خاتمی یافتند (به شیوهای که شاید برای بسیاری در اپوزیسیون خارج کشور که دوراز فضای سیاسی داخل ایران نفس میکشند قابل فهم نباشد) و تفرقهافکنانه نوشت:
«رویکردهای او [خاتمی] دردو دهه گذشته در سیاست موجب شده است نهتنها در حاکمیت راهی نداشته باشد، بلکه حتی برخی اصلاحطلبان نیز او را فارغ از صلاحیتهای لازم برای لیدری یک جریان سیاسی بدانند. خاتمی تاوان رادیکالیسمش را مدام میدهد اما درس نمیگیرد.»
این خبرگزاری نهایتا به تعبیر ضربالمثل ترکی باقلا را از زیر زبانش درآورد و اعتراف کرد انتظارش از خاتمی و شخصیتهای شناخته شدهی اصلاحطلبی چون او صدور بیانیههایی است که در آنها از مردم و جوانان دعوت میشود به خانهها برگردند و خیابان را ترک کنند، ذیل نام آرامش و نیز لابد حفظ امنیت ملی و جلوگیری از خطر تجزیه(!) بهانههایی که جداگانه باید بهشان پرداخت. تسنیم با اتهامپراکنی نوشته: «در حالی که اینترنشنال و بیبیسی ویدئوهایی از شلوغی در برخی مناطق شهری ایران را نمایش میدهند اما این تصاویر را یکسویه سانسور میکنند…تا کنون این وقایع با هیچ واکنشی از جانب خاتمی و طرفداران او هم همراه نبوده است.»
تسنیم نهایتا با جملاتی ظاهرالصلاح نتیجه گرفته برخی سکوت خاتمی «در پرهیز از دعوت به آرامش را قلب واقعیت و سویهای غیرصادقانه در خیرخواهی او برای جامعه ایرانی میدانند، حالا این سکوت یکجانبه مصداقی دوقطبیساز و متناقض با شعارهای سیاسی خاتمی تفسیر میشود.» (تسنیم، ۷ مهر ۱۴۰۱؛ تاکید از اصل نوشته) نویسنده تفرقهافکنانه میکوشد رویکرد میانهرو و صلحجوی خاتمی را بهانه قرار دهد تا بگوید تو لازم است علیه «اعتشاشگران» (به تعبیر تسنیم و فارس و ..) واکنش نشان دهی.
نمونهی دوم: فارس به خاتمی؛ با صدای بلند بگو در طرف خامنهای هستی!
نمونهی دیگری که در اینجا میآوریم یادداشتی است در خبرگزاری فارس با عنوان «تکلیفتان را مشخص کنید: بانظامید یا برنظام؟» (منتشر شده به تاریخ ۶ مهر). در آن مطلب نویسنده ابتدا یکسری دروغ واضح (و البته رایج از سوی رسانههای حکومتی در وضعیت اعتراضات مشابه سالهای بعد از انقلاب) همچون سوزاندن قرآن یا کشیدن چادر از سر زنان محجبه، یا حمله به خیمههای امام حسین به سان سربازان یزید(!) به معترضان نسبت میدهد و بعدش میرود از خاتمی (و نیز کسانی چون علی لاریجانی و ناطق نوری و حسن روحانی و سیدحسین خمینی که اصولگرای استاندارد در نظر او نیستند) حسابرسانه میپرسد:
«مگر می شود مسلمانی این صحنهها را ببیند و غیرتش به جوش نیاید؟ اما سوال اینجاست خیلی از خواصی که طی این ۴ دهه با نام و مال این نظام جاه و جلالی پیدا کردهاند و به مواهبی رسیدهاند اکنون کجا هستند و چرا صدایی از آنها در نمیآید؟
اول از همه سراغ رئیس جمهور سابق را بگیریم که سخنران مخصوص روز ۲۳ تیر سال ۷۸ بود و الحق موضع صریحی علیه دشمنان نظام و انقلاب گرفت. آقای روحانی شما را چه شده که صدایی از شما در نمیآید؟
آقای خاتمی! شنیدهایم سال ۸۸ وقتی میرحسین، متعرضان به خیمههای حسینی در روز عاشورا را «خداجو» نامید او را در خفا نهیب زدهای. این روزها که دیگر نه بهانه انتخابات را داری و نه یار غارتان میرحسین که بخاطر حمایت از وی پا روی حق بگذاری و از نظام دفاع نکنی. لباس پیامبر بر تن کردهای اما سوزاندن قرآن را دیدی و خاموش ماندی؟ یا نکند باز در خفا این جنایات را محکوم کردهای که کسی نشنود و خدای نکرده کاسه رهبری اپوزیسیونتان ترک برندارد؟…..
جناب سیدحسن خمینی! یادتان هست وقتی امت حزبالله در حرم بنیانگذار انقلاب تنها شعار دادند «سیدحسن بصیرت بصیرت»، از «فتنه در حرم» سخن راندید و فریاد واماما سر دادین که به یادگار یادگار امام توهین شده است، الان شما را چه شده که پارهکردن عکس حضرت روحالله و توهین به ایشان و اصل ولایت فقیه را می شنوی و ساکت ماندهای؟»
از جملات نویسندهی فارس میشود فهمید هدف اصلی او متقاعد کردن افراد فوق به موضعگیری علیه معترضان در این «روزگار سختی» است. میخواهد از رگهی خواب اصلاحطلبان حکومتی یعنی ماندن در چارچوب نظام بهره بجوید و بگوید اگر با نظام هستید تکلیف دارید که صریح به نفع رهبری و علیه اپوزیسیون خارج کشور و معترضان جوان و خشمگین داخلی اعلام موضع کنید:
«شمایی که سالهای سال کارگزار نظام بوده یا هستی! شماها نمی توانید در روزگار سختی سکوت کنی و هر جا منفعتتان ایجاب کرد به میدان بیایی. جایگاه شما مشخص است یا با نظامید که تکلیفی دارید و باید انجام دهید یا برنظامید. این روزهای تلخ نیز میگذرد … اما روسیاهی برای افرادی خواهد ماند که روزگار سختی گوشه عافیت گزیده و با سکوت خود عرصه را برای جولان معاندان مهیا کردند.» (تاکید از من)
از آنجا که تیغ بسیاری شعارها در اعتراضات سراسری اخیر متوجه ولایت فقیه و شخص خامنهای است، انتظار نویسندهی فارس از اصلاحطلبان و اعتدالیون محافظهکار آن است که در دفاع مظلومیت آقا و یاران بسیجیاش در سرکوب وارد صحنه شوند. در این تحلیل داغ مادران و پدران ژینا امینی، حدیث نجفی، حنانه کیان، جواد حیدری و دهها دختر و پسر جوان دیگری که در اعتراضات اخیر و سالهای گذشته با ضرب گلوله جنگی و ساچمهای و …نیروهای حکومتی معصومانه کشته شدهاند هیچ جایگاهی ندارد. در منطق نظام فقط به کشته شدن قاسم سلیمانی است که باید اعتراض کرد و اگر دهها جوان وطن بیگناه پرپر شوند، هیچ مهم نیست. برعکس طلبکار هم هستند!
برآیند: وادادن بیشتر اصلاحطلبان یعنی نابودی سرمایهی اجتماعی باقیمانده
از سال ۱۳۸۸ به این طرف حکومت اصلاحطلبان را از تمام نهادهای حاکمیتی بیرون کرده است، انتخابات را بدون ایشان (حداقل شخصیتهای درجه اول ایشان) برگزار میکند، شخصیتهای پیشروتر این گروه مانند مصطفی تاجزاده و محمدرضا جلاییپور و فائزه هاشمی را در ماههای اخیر به گروگان گرفته است و نشانی از رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد که بیش از یک دههی از آن میگذرد به چشم نمیخورد. در حوزهی داخلی و بینالمللی هم هیچ نشانی از عقبنشینی نظام و خامنهای به نفع آشتی با مردم و یا حتی تمایل جدی به احیای برجام و رونق اقتصادی به چشم نمیخورد. و برعکس همهی نشانهها گواه از عزم حکومت و یاراتش برای تداوم سرکوب، نه تنها در حوزهی داخلی که در میدان بینالمللی دارد، از جمله از طریق ایستادن پشت پوتین در تجاوز به اوکراین و اعلام خاک این کشور به عنوان خاک خود!
همزمان، چنانکه در مثالهای بالا هم اشاره شد، شواهد و قرائن بسیاری هست که جمهوری اسلامی امروز به سبب خیزش سراسری مردم بسیار از داخل و خارج، جامعهی ایرانی و بینالمللی، تحت فشار است، حتی اگر مایل باشد به روی مبارک نیاورد و اوضاع را تا حد امکان عادی جلوه دهد.
در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی خود را به شدت محتاج همراهی و حمایت اصلاحطلبان برای مشروعیتبخشی به رفتار و بقای خویش حس میکند. اصلاحطلبان در این سالها کم خطا نکردهاند و کم خود را همچون امتدادی از حکومت در سرکوب نشان ندادهاند، از جمله بواسطهی سکوت بخشی از سران ایشان در اعتراضات دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، و نیز ماجرای زدن هواپیمای اوکراینی. از همه مهمتر شاید نقش ایشان در انتخاب حسن روحانی است که از یاد مردم نخواهد رفت. مجموعهی این خطاها سبب شده بخش مهمی از افکار عمومی ایران و رایدهندگان سابق از اصلاحطلبان به شدت ناراضی باشند، به ایشان پشت کنند، و دل به جریانات رقیبی چون پهلویگرایی نوستالژیک و غیره بسپرند (خصوصا در مناطق فارسنشین).
توصیه ما از این قرار است: امروز که خیزش سراسری علیه حجاب اجباری و ظلم حکومت رخ داده، رهبران اصلاحطلب بهتر است سرمایهی اجتماعی بسیار کمرنگشده خویش را بیش از این بر باد ندهند و آنرا اینبار هم مفت و رایگان در دامن دیکتاتوری ولی فقیه و سرکوبگرانی که دستشان آغشته به خون ژینا و حدیث و دهها جوان ایرانی از اقوام مختلف است، نریزند.
واقعا اصلاحطلبان چه چیزی بیشتر برای از دست دادن دارند که بترسند؟ پس دست گدایی حکومت را پس بزنید و بگذارید اصولگرایان و امنیتیها با نتایج و عواقب منش جزمی و ضدانسانی و ضد عقلی و ضدملی خویش عریان مواجه شوند.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…