زیتون– مبنای شرعی «حجاب اجباری» و استقرار «گشت ارشاد» در جمهوری اسلامی، برداشت یا قرائتی از اسلام از فریضهای دینی با عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» است؛ برداشتی که به حکومت اجازه میدهد در بسیاری از امورات شخصی شهروندان دخالت کند و حتی نهادی را با این عنوان تأسیس کند. این اما تنها برداشتی نیست که میتوان از این فریضه دینی داشت. نواندیشان دینی غالبا بر این باورند که «امر به معروف و نهی از منکر» به حیطه امور اجتماعی و سیاسی ارتباط دارد و نه امور شخصی و اعتقادات شخصی. از جمله عبدالعلی بازرگان در این گفتوگو میگوید«امر به معروف و نهی از منکر نوعی جهاد داخلی است برای حفاظت از شهروندان در برابر عملکردهایی که عدالت و هماهنگی را ملت مختل میکند. این فریضه به حقوق انسانها و روابط فیمابین توجه دارد نه به تکالیف شرعی فردی آنان. اصطلاح قرآنی «امربه معروف و نهی از منکر» به زبان امروز همان کاری است که رسانههای جمعی، احزاب سیاسی، نهادهای فرهنگی و هنری مردمی، وبلاگ نویسها و پیام رسانههای متنوع دیگر انجام میدهند. تلاش این نهادهای مردمی است که سلامت جامعه را تضمین میکند».
در این روزها که خیابانها و دانشگاههای ایران شاهد اعتراضات به جلوههای عملیِ برداشت رسمی از اسلام و این فریضه است، این گفتوگوی «همدلانه» با عبدالعلی بازرگان، نواندیش دینی و قرآنپژوه، به نگرش نواندیشانه به فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» و مبانی قرآنی ادعاهای نواندیشان دینی میپردازد.
***
* تظاهرات گسترده اخیر در سراسر ایران در مخالفت با حجاب اجباری، پس از مرگ مظلومانه «مهسا امینی» توسط گشت ارشاد، بیش از گذشته مسئله «امر بهمعروف و نهی از منکر» دولتی را در اذهان مطرح کرده است؛ اقلیتی که بیش از چهار دهه است به پیروی از فقیهان دولتی اصرار بر اجرای بی چون و چرای آن دارند میگویند: «امر بهمعروف و نهی از منکر» فریضه دینی است و نمیتوان به خاطر ناخوشایندی مردم آن را تعطیل کرد. به نظر شما این ادّعا تا چه اندازه درست است؟
عبدالعلی بازرگان: بگذارید ابتدا «معروف و منکر» را از نظر لغوی بشناسیم و بعد درباره آن گفتگو کنیم. «معروف» چیزی است که آدمیان مطابق ذوق و ضمیر و طبیعت و تمایل خود آنرا شناخته باشند. مثل: اماکن معروف، اشخاص معروف، اشعار و اقوال معروف. از جمله مشتقات این کلمه: معرفت، عرفان، تعریف، معارفه، اعتراف، عرفات است که در همه این موارد مفهوم درک و فهم و شناخت و پذیرش وجود دارد.
اما «منکر» کاملا مقابل آن است، یعنی ناشناخته، غریبه، ناپسند. قرآن در مواردی این دو لغت را در کنار هم آورده است، مثل: برادران یوسف بر او وارد شدند؛ او آنها را «شناخت» ولی آنها او را «نشناختند»(۱).
اما شناخت انسان به ظواهر دنیایی که به چشم میآیند محدود نمیشود؛ باطن دین و دنیا که با چشم دانش و بصیرت دیده میشود، بسی فراتر از این ظواهر است.آنچه شناختهایم، در قلمرو «معروف» و آنچه نشناخته یا به شناخت آن انگیزهای نداریم، در قلمرو«منکر» قرار دارد. پس «امر بهمعروف و نهی از منکر» در اموری است که مردم با آن آشنایی و معرفت پیدا کرده و حُسن و قبح آن را فهمیده و قلباً پذیرفتهاند.
اما آنچه مثل حجاب اجباری، که نظام ولایتفقیه ایران یا طالبان، لجبازانه در پی ارشاد و اجبار به آن هستند، به فرض هم که «مشروع» باشد، «معروف» نیست تا مورد امر و نهی قرارگیرد. وقتی اصل «لااکراه فی الدین» در قرآن آمده و به پیامبر نیز بارها فرموده: تو محافظ و پاسدار ایمان مردم، وکیل برآنها، جبّار، مُسیطر (دیکتاتور) نیستی و حق تکلیف، الزام و اکراه نداری، امور شریعت را نمیتوان امر و نهی کرد. روابط فرد با آفریدگار خود، مثل نماز و روزه و امثالهم، به دیگران ارتباطی ندارد، بدیهی است در مناسبات اجتماعی باید از ظلم و ستم و سوء رفتاری که به حقوق مردم آسیب میزند جلوگیری شود. دامنه امر بهمعروف و نهی منکر در این امور است، در احکام شرع فقط باید دعوت کرد، آن هم با حکمت و پند نیکو… (۲).
به چه دلیل شما دامنه امر بهمعروف و نهی از منکر را از تکالیف شرعی جدا و محدود به حقوق مردم میکنید؟
عبدالعلی بازرگان: در چرایی و چیستی این فریضه بسیار مهم از پیامبر اسلام سئوال کردند، فرمود: اگر سوار قایقی بودید و دیدید سرنشینی مشغول سوراخ کردن محل خود است چه میکنید؟… پاسخ روشن است؛ «سرنوشت مشترک» مسئولیت همگانی را ایجاب میکند، وگرنه کارِ شخصی یک مسافر چه ربطی به بقیه دارد؟ میخواهد مشغول دعا باشد، یا لهو و لعب! در مورد دوم، اگر پذیرش یا فایده تاثیری باشد، حداکثر میتوان، اگر امید تاثیری باشد، با زبان ادب و احترام زیان این کار را یادآوری کرد.
تکالیف شرعی دو دسته هستند؛ فردی و جمعی؛ تکالیف فرعی همان عبادیات اند که در قلمرو قلب «امر و نهی» را جایی نیست و نتیجه معکوس میدهد که میبینیم! اما تکالیف جمعی که برای رعایت «حقوق جمع» است، اگر به عُرف تبدیل شده و در قلمرو معرفت و پذیرش مردم قرار گرفته باشد، طبعا همه مدافع آن خواهند بود، در غیر اینصورت بنا براصل «لااکراه فی الدین» نه به مردم مسلمان میتوان تحمیل کرد نه به طریق ُاولی به جوامع متکثر امروز با تنوع باورها.
همانطور که میدانید بدن ما علاوه بر اعضاء و جوارح، سیستم دفاعی شگفتآوری با عملکردهای پیچیده و متنوع دارد تا در برابر عوامل بیماریزای داخلی و تهاجم میکربها و ویروسهای خارجی از جامعه بدن دفاع کند. نقش «گلبولهای سفید»، بهخصوص در دوران همهگیری ویروس کرونا بیشتر مورد توجه عموم قرار گرفت. امر بهمعروف و نهی از منکر دقیقا همان نقش دفاعی را برای حفظ حقوق جامعه دارد، نوعی جهاد داخلی است برای حفاظت از شهروندان در برابر عملکردهایی که عدالت و هماهنگی را ملت مختل میکند. این فریضه به حقوق انسانها و روابط فیمابین توجه دارد نه به تکالیف شرعی فردی آنان.
بیشتر مردم کاری به سرنوشت جامعه ندارند و سرشان گرم کار و زندگی خود، خانواده و حداکثر خویشاوندانشان است، امر به معروف و نهی از منکر که نشانه رشد یک ملت و فضیلت آن به شمار میرود، از خود بیرون آمدن و حساس بودن به سرنوشت جمعی است. اگر همه مردم ناظر و مراقب اجرای قانون و رعایت حقوق دیگران باشند، نه مسئولان دولتی جرات سوء استفاده و خیانت میکنند و نه فرصتطلبان خودخواه.
اصطلاح قرآنی «امربه معروف و نهی از منکر» به زبان امروز همان کاری است که رسانههای جمعی، احزاب سیاسی، نهادهای فرهنگی و هنری مردمی، وبلاگ نویسها و پیام رسانهای متنوع دیگر انجام میدهند. تلاش این نهادهای مردمی است که سلامت جامعه را تضمین میکند.
شریعت یک سلسله احکام و تکالیف فردی دارد، مثل: نماز و روزه و انفاق، و یک فریضه جمعی که ناظربه حقوق جمعی است، «معروف» همانطور که گفته شد، عُرف جامعه یا معرفت آنان به ارزشها، اخلاقیات، سنت های نیکو و آداب پسندیدهای است که با فطرت و سرشت خود به آن رسیدهاند.
خود قرآن قلمرو «معروف» را از «مشروع» جدا کرده است، در واقع ما دو پیامبر داریم؛ پیامبر درون، که همان فطرت و سرشت ذاتی و به اصطلاح وجدان انسانی است که خدا از روح خود در آن دمیده، و دیگری پیامبر بیرون برای تذکر دادن نسبت به غفلتها و فراموشی همان فطرت. به این ترتیب « مشروع» آموزشهای پیامبر بیرون و «معروف» آگاهی درون و ندای باید نبایدهایی است که خدا به نفس ما الهام کرده است(۳)، میان معروف که توسط «عقل جمعی»تبدیل به سنتهای نیکوی جامعه میشود، با «مشروع» مباینتی نیست، بلکه عملا یکی است، در اصول کافی هم آمده است «هرآنچه عقل حکم کند، شرع هم به آن میکند و هرآنچه شرع حکم کند، عقل نیز به آن حکم میکند»(۴).
شمس ۷ و ۸ – «سوگند به نفس و آنچه آن را بیاراسته و بیپروایی و پروا داری را به او الهام کرده است».
پس «امر به معروف و نهی از منکر»، توصیه به چیزی است که همه آدمیان آن را با فطرت خود شناخته و پذیرفتهاند. همه مردم به این معرفت رسیدهاند که دزدی و دروغ بد است، جرم و جنایت بد است، ظلم و زورگویی بد است و از این قبیل… رأی گیری هم لازم ندارد، خوب و بد بودنش مربوط به نهاد انسان است. این میشود «عُرف جامعه» یعنی آداب و سنت های نیکوی آن. در قران هم آمده است: ببخش و به عُرف عمل کن و از (درگیری با) جاهلان رویگردان (۵).
* سرنوشت مشترک و مسئولیت اجتماعی به جای خود البته مهم است، اما شما به استناد کدام دلیل شرعی فریضه مهم شریعت را از قلمرو امر بهمعروف و نهی از منکر حذف میکنید؟
عبدالعلی بازرگان: این ادّعای بنده نیست؛ در قرآن است که آمده: «…خداست که ایمان را محبوب شما گردانید و آن را در قلوبتان زینت بخشیده و انکار و انحراف و عصیان را در نظرتان ناپسند ساخته است» (حجرات۷). پس عُرف تعارضی با شرع ندارد و «معروف» معرفتی است که مردم از فطرت خود یا شریعت حاصل کرده و آن را پذیرفتهاند. طبیعی است که این امر نسبی و تدریجی بوده و همواره فاصلهای میان شریعت و معرفت مردم (عُرف) وجود داشته وخواهد داشت. به این ترتیب بنا بر اصل «لااکراه فی الدین» مردم را نمیتوان به کاری مجبور کرد که در قلمرو «عُرف جامعه» نیامده و به اصطلاح امروزی، مورد تصویب نمایندگان «واقعی» مردم قرار نگرفته است.
اینک می توان پرسید آیا «حجاب» به معنای چادر یا روسری، حتی اگر مشروع هم باشد، در عُرف جامعه ما معروف و مقبول است، یا اکثریت بانوان تحمیل آن را بدترین تحمیل و تجاوز به حقوق اولیه خود تلقی میکنند!؟
من این نتیجه را از همان شریعت در بررسی کلمات «عُرف و معروف» در قرآن گرفتهام؛ مشتقات ریشه «عَرَفَ» ۷۰ بار در قرآن تکرار شده که ۴۰ مورد آن درباره «معروف و عُرف» است و از آن میان ۱۰ مورد «امر به معروف» میباشد. شما در هیچیک از ۴۰ موردی که این عنوان در قرآن ذکر شده، حتی یکبار هم سخن از حجاب، نماز و روزه و اینگونه احکام شخصی نمییابید بلکه تماماً مربوط به حقوق و مناسبات مردم با یکدیگر است. بیشترین موارد به کار رفته (۱۳ بار) مربوط به روابط زن و شوهر، به خصوص حقوق زنان مطلقه است که اغلب نادیده گرفته میشود. پس از آن درباره کودکان (۲بار)، والدین (۲ بار)، یتیمان (۳ بار)، خویشاوندان یا دوستان نیازمند یاری و نیز زبان خوش و معقول داشتن است (۲ بار). تفصیل آن را در زیر می بینید:
حقوق زنان– برای زنان طلاق گرفته حقوقی مطابق عُرف (بالمعروف) است (بقره۴۱)، آنها را یا مطابق عرف ( به خوبی و خوشی) نگه دارید یا مطابق عرف آزاد بگذارید (بقره ۲۲۹ و ۲۳۱ و طلاق ۲)، برای آنان مطابق عرف همان مقدار حقی است که علیه آنان (بقره ۲۲۸)، خانوادهها حق سختگیری بر طلاق گرفتگان، درصورتی که رضایتی برای رجوع مطابق عرف میانشان باشد، ندارند (بقره ۲۳۲)، زن طلاق گرفته اگر از هر تصمیمی که مطابق عرف برای خود بگیرد به دیگران ارتباطی ندارد (بقره۲۳۴ )، اگر زن در دوران طلاق از خانه خارج شود، هر تصمیمی مطابق عرف بگیرد هیچ گناهی بر دیگران نیست (بقره ۲۴۰) با همسران خود مطابق عرف معاشرت کنید (بقره ۲۳۶)، با یکدیگر مطابق عرف رایزنی کنید (طلاق۶)، مهریه کنیزان را مطابق عرف بپردازید ( نساء ۲۵). خواستگاری از زنان بیوه مطابق عرف (بقره ۲۳۶ )، دادن هدیه به دختران مطابق عرف، در صورت انصراف از ادامه خواستگاری (بقره ۲۳۷).
کودکان: رزق و لباس کودکان مطابق عرف به عهده پدر است (بقره ۲۳۳) پرداخت هزینه شیردادن به دایه مطابق عرف (بقره ۲۳۳).
والدین: با آنان مطابق عرف مصاحبت کنید (لقمان ۱۵) وصیت کردن برای والدین و خویشاوندن مطابق عرف لازم است (بقره ۱۸۰).
یتیمان: سرپرست یتیم اگر فقیر باشد، میتواند از مال یتیم مطابق عرف مصرف کند (نساء ۶ و بقره ۱۷۸)، علاوه بر غذا و پوشاک، باید محترمانه مطاق عرف با یتیمان سخن گفت (نساء ۸).
خویشاوندان و دوستان: ( بقره ۱۸۰ واحزاب ۶)
حقوق دیگر: پیروی از عرف (پرداخت خون بهاء به خانواده مقتول) در صورت بخشیده شدن (بقره ۱۷۸). تشویق مردم به کاری نیکو مطابق عرف (نساء۱۱۴)، به زبان نیکو و معقول مطابق عرف سخن گفتن (بقره ۲۶۳، نساء ۵ و ۸، احزاب ۲ و محمد ۳۱) اطاعتی شناخته شده مطابق عرف از رسول (نور ۵۳).
همانطور که گفته شد از ۴۰ بار تکرار کلمات عُرف و معروف ۱۰ مورد آن با فرمان «امر» (توصیه اخلاقی- نصیحت) آمده است، یعنی همان «امر بهمعروف و نهی از منکر» که مورد بحث و ناظر به مهمترین حقوق اجتماعی است که چون نیاز به آگاهی و تخصص دارد، باید به صورت تشکیلاتی و به معنای امروزی؛ احزاب، نهادهای مستقل مدنی، روشنفکران متخصص و آگاه از میان خود مردم صورت گیرد (آلعمران ۴ و ۱۱۴) مسئولیت و حساسیّت به سرنوشت جمعی داشتن، نشان برتری یک اُمت و ایمان آنان محسوب میشود (آلعمران ۱۱ و ۱۱۴، توبه ۷۱ و حج۴۱).
*خوب، نهاد دولتی امر بهمعروف و نهی از منکر و«گشت ارشاد» هم همین کار را انجام میدهد، چرا مردم باید این کار را بکنند، ولی اگر دولت انجام داد، خلاف است؟
عبدالعلی بازرگان: برای آن که نهاد دین و نهاد دولت دو نقش متفاوت دارند؛ در دین که امری قلبی است، اجبار تأثیر معکوس دارد، اما دولت به عنوان پاسدار قانون ناچار توسل به قوه قهریه است، دولت پلیس و پاسدار دارد، زور و زندان دارد، نیروی انتظامی که به خاطرشغلش صبح تا شب باید در برابر دزد و تبه کار و متجاوز به حقوق مردم اِعمال قدرت و خشونت کند، اگر به گشت ارشاد!! گماشته شود، از طریق باطوم و شوک برقی و توسل به تیراندازی و کشتار میخواهد از شریعت دفاع کند که نقض غرض است.
* دخالت دولت در پاسداری از شریعت مربوط به ایران امروز ما نیست، ۱۴ قرن است که دولتهای اسلامی، مگر آنهایی که کاری به دین نداشتند، همواره بر این کار مصرّ بودند. در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم آمده است که: «دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت…» .
عبدالعلی بازرگان: بله این از جمله تناقضهای قانون اساسی ما، همچون تناقض اصل ولایت فقیه با حاکمیت ملت، و ملاک اکثریت آراء است که زیر سایه و سلطه ولی مطلقه فقیه به تدریج منجر به نفی مردم سالاری شده است. این دیدگاه فقیهان مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی در ابتدای انقلاب بود که بازتاب دهنده همان دیدگاه تاریخی فقیهان حکومتی از دوران بنیامیه و بنیعباس و «دین دولتی» آلبویه و صفوی و قاجار بود. وگرنه امر بهمعروفی که قرآن و سنت و عترت از آن سخن میگویند، نقشی برای دولت در مراقبت از دین مردم قائل نشده است، دخالت دولت در امر شریعت خلاف اصل «لااکراه فی الدین» است، قلمرو امر به معروف دولتی در مراقبت از حقوق مردم است که عُرف مقبول جامعه محسوب میشود. پاسداری از قانون همان امر به معروف دولت به مردم است.
از آن گذشته، دولتها میآیند و میروند، نحلههای فکری مردم هم یکسان نمیاندیشند، نتیجه آن که هر گروهی که سر کار بیاید میخواهد دیدگاه و نظریات خود را به کرسی بنشاند وبه این ترتیب دین و شریعت تابع تمایلات مذهبی گروه حاکم میشود و جامعه دچار تفرقه و تشتت و دشمنی میگردد.
ناگفته نماند یکلار نیز در قرآن «امر به معروف و نهی از منکر» از موضع بالا مطرح شده است: کسانی که اگر به امکاناتی (قدرتی) در زمین دست یافتند، نماز به پا میدارند و زکات میدهند و امر بهمعروف و نهی از منکر میکنند…(۶)
دقت در آیه مذکور نشان میدهد، سخن از مستضعفان موحدی است که اگرروزی پس از ظلم و ستم مستکبران و آواره شدن از شهر و دیار، به قدرت برسند، نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمیکنند و پاسدار ارزشهای «معروف» و حقوق مردم خواهند بود و عمل ستمگران پیشین را با مخالفان خود تکرار نمیکنند. بگذریم از اینکه یکی از مبلغان نظام ولایت مطلقه فقیه از این آیه برای توجیه دخالت نظام در امور دینی و تشکیل سپاه امر به معروف و نهی از منکر در صدا و سیمای جمهوری اسلامی استفاده میکرد.
* با این حال از آنجایی که دولت بودجه و امکانات گسترده دارد، برای اجرای این فریضه بهتر و سازمان یافته تر میتواند عمل کند، شما چه تفاوت اساسی میان امر بهمعروف و نهی از منکر دولتی با نوع مردمی آن قائل هستید؟
عبدالعلی بازرگان: تفاوتهای بسیاری میان این دو وجود دارد که سعی میکنم به مهمترین آن اشاره کنم:
از آیات قرآن و اشارات و احادیث میتوان دریافت این فریضه علاوه بر مسئولیت تک تک شهروندان در برابر یکدیگر برای دفاع از حقوق مشترک، عمدتاً در برابر حاکمان و اصحاب «زر و زور و تزویر» وابسته به آنان است که ظلم و ستم و صدمهای که طاغوتها و طبقه حاکمه میتوانند به منافع ملی بزنند، اصلا قابل مقایسه با انحراف و سوء استفاده آحاد یک ملت نیست. بیحجابی یا بدحجابی یک زن کجا و غارت سرمایههای یک ملت و وابسته کردن آن به بیگانگان کجا!؟
اولین تفاوت میان این دو نوع امر به معروف؛ آب و نان و حقوق و مزایا داشتن امر به معروف دولتی، و محرومیت و مصیبت داشتن امر به معروف مردمی است. نمونه قرآنیاش نصیحت لقمان حکیم به پسرش است:
ای پسرم، نماز بپادار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر مصیبتی که به تو میرسد شکیبا باش که این نشانه عزم و اراده داشتن در کارهاست(۷).
امام حسین نیز در مراحل مختلف نهضت کربلا انگیزه خروج خود بر نظام حاکم را انجام اصلاحات و اجرای امر بهمعروف و نهی از منکر مطابق سیره جَدّ (پیامبر) و پدر خویش عنوان کردند. برهمگان آشکار است که قیام ایشان جز نقض حاکمیت ملت از طریق شوری و بیعت و تبدیل آن به حکومت استبدادی بنیامیه نبود.
در همین ارتباط فرمود: شما دانستهاید که رسول خدا در زمان حیاتش فرمود: هرکس سلطان ستمگری ببیند که حرمتهای الهی را روا داشته و در میان بندگان خدا با خودخواهی و تجاوز عمل میکند با این حال به زبان یا عمل درصدد براندازی او بر نیاید سزاوار برخداست که او را به همان جایگاه ستمگر (در دوزخ) داخل کند(۸).
از وصایای امام علی در آستانه شهادت: مبادا امر بهمعروف و نهی از منکر را ترک کنید، که اشرارتان بر شما ولایت (حکومت) خواهند کرد، آنگاه (برای خلاصی از آنان) دعا میکنید ولی هرگز اجابت نخواهد شد(۹).
بیتردید امر بهمعروف و نهی از منکر دو خُلق و خُوی از اخلاقیات الهی است و (در اجرای آن نترسید) این دو، نه اجل شما را نزدیک میکنند و نه از روزیتان میکاهند(۱۰).
در حکمت ۳۷۳ و ۳۷۴ نهج البلاغه، ضمن سه مرحلهای شمردن امر بهمعروف و نهی از منکر با دست (شمشیر)، زبان و قلب ضمن تشویق به نترسدن بالاترین مرحله امر بمعروف و نهی از منکر را ادای سخنی حق در برابر سلطانی ستمگر شمرده است (۱۱). به همین دلیل است که امام علی جایگاه امر بهمعروف و نهی ازمنکر را از تمامی اعمال نیکو، حتی جهاد در راه خدا، برتر شمرده و مجموع آنها را در مقایسه با امر بمعروف و نهی ازمنکر همچون دمیدنی در دریای موّاج شمرده.
* بگذارید یک سئوال جانبی هم بپرسم؛ شما اصالت و اعتبار را به جای شرع به عُرف جامعه میدهید، به این ترتیب با منطق شما در کشورهایی که همجنسگرایی قانونی و رسمی شده نباید رفتار آنها مورد امر و نهی قرارگیرد.
عبدالعلی بازرگان: همجنسگرایی در برخی کشورهای غربی به عنوان تمایل اقلیتی از مردم به رسمیّت شناخته شده و حقوقشان همانند سایرین پذیرفته شده است، اما با معنای عُرف که انطباق با طبیعت و سرشت انساندارد، «معروف» تلقی نمیشود و استثنایی به شمار میرود، درست است که تبعیضی در مورد همجنسگرایان در کشورهای غربی وجود ندارد و حقوقشان به رسمیت شناخته میشود، ولی گمان نمیکنم از نظر آماری حتی ۵ در صد مردم کشوری هم جنسگرا باشند. حساب عُرف را با استثناء باید جدا کرد.
* آخرین سئوال من درباره موانع تحقق امر بهمعروف و نهی از منکر مردمی است، به نظر شما چه عاملی مانع مشارک عمومی مردم دراجرای این فریضه میشود؟
عبدالعلی بازرگان: به نظر بنده پیش شرط و کلید این فریضه تحقق «آزادی» در جامعه است، بنابراین تلاش برای احراز آزادی سیاسی، دینی، فرهنگی و مبارزه با استبداد در همه شئون آن مهمترین وظیفه ملت است. حاکمان مستبد با تمام توان میکوشند با سلب آزادی از تشکل و تجمع نهادهای مدنی ممانعت کنند و به جای یک ملت با افراد پراکنده طرف باشند تا هیچگاه نتوانند مانع منافعشان گردند.
پینوشتها
——————
۱- (یوسف ۵۸) وَجَاءَ إِخْوَهُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ.
۲- نحل ۱۲۵- ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَ…
۳- (شمس۷ و ۸) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
۴- کلما حکم به الشرع حکم به العقل و کلما حکم به العقل حکم به الشرع.
۵- (اعراف ۱۹۹). «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»
۶- (حج ۴۱)«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ»
۷- (لقمان ۱۷).یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
۸- «فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَدْ قَالَ فِى حَیاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ یعْمَلُ فِى عِبَادِ اللهِ بِالاْثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یغَیرْ بِقَوْل وَ لاَ فِعْل کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»
۹- (نامه ۴۷ نهج البلاغه) لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ .
۱۰- (خطبه ۱۵۶ نهج البلاغه) وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِنَّهُمَا لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ.
۱۱- حکمت ۳۷۴ نهج البلاغه «…وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، لا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ؛ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ
2 پاسخ
وقتی مفسران یک کتاب واحد ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارند،یعنی اشکال از خود آن کتاب است. قرآن بر خلاف ادعای خودش کتابیست پر از تناقض،چون در واقع مجموعهایست از سخنان جاری شده بر زبان موسس اسلام(یا آن چه که خلفای بعدی مدعی بودند بر زبان او جاری شده است) در طول زندگی پرماجرایش. زمانی او قدرتی نداشته،بعدا به قدرت رسیده،زمانی تحت فشار بوده و زمانی هم دیگران را تحت فشار قرار داده است. پس شگفت نیست اگر آیات رحمت و قتلعام را در این کتاب کنار یکدیگر ببینیم.آقای بازرگان توجه ندارند که دقیقا خلاف همین آیات مورد استناد ایشان را نیز میتوان براحتی در همان قرآن یافت.آیاتی که حجاب که سهل است،حق بیرون رفتن و حتی نوع رابطه جنسی را نیز از زنان گرفته است.همان آیاتی که اکنون مبنای این اوضاع در جامعه ما شدهاند. اصل مشکل این است که قرآن خود منشا اختلاف است. از استانداردهای حداقلی قوانین مدون عاریست و باید به عنوان کتابی تاریخی به آن نگریست،نه مبنایی برای جامعه پیچیده کنونی.
با سلام
ما نسل اول قرآن پژوهی مان را در معنای غیر کلاسیک با کسانی چون طالقانی، بازرگان، سحابی و شریعتیِ پدر آغاز کرده ایم. آقای عبدالعلی بازرگان از شاخص های شایان اعتنای نسل دوم مایند.
سخت نیکوست که ایشان برخوردار از تجربۀ اقامت در دنیای آزاد نیز هستند. این جا ایشان نظر به پرسش حجاب به پرسش هایی در بارۀ «معروف و منکر» نیز پاسخ باورمندانه و نه صرفاً پژوهشگرانه داده اند که برای ما بسیار ارجمند است.
من مایلم که با طرح دیدگاه یکی از برجسته ترین قرآن پژوهان کلاسیک یعنی علامه طباطبایی [مفسر فقید المیزان] و ارائۀ شرح تبیینی در این باره قدری به دامنۀ گفتگو بیفزایم.
نخست از علامه آغاز می کنم. سپس می کوشم تا نسبتی منطقی میان آرای آقای بازرگان و علامه بیابم. سپس به نکته ای قرآنی در تأیید دیدگاه علامه و آقای بازرگان می پردازم و در این رابطه امر به معروف شناخته شدۀ پیامبر را نیز در میان می نهم.
نکتۀ اول:
دیدگاه علامه طباطبایی در بارۀ «معروف و منکر»
اگر ما به علامه طباطبایی بگوییم:
– آقا این کتاب تفسیر شما که گُنده و چندین جلد است حرفی برای گفتن به کسی که در غرب و در متن فرهنگ غربی زندگی می کند ندارد. خواهند گفت:
– چطور؟
اگر بگوییم:
– به این خاطر که شما خودتان تجربۀ زندگی در غرب را ندارید.
خواهند گفت:
– من فرهنگ [و همۀ مناسبات انسانی] را غیر حقیقی و قراردادی [یا از جنس اعتبار] می دانم. آنچه جایی و در میان جمعی و یا در جامعه ای “معروف” است تنها به این خاطر “معروف” است که آن جا در میان آن جمع و در آن جامعه آن را “معروف” انگاشته اند. جز این دربردارندۀ هیچ حقیقتی نیست. همینطور آنچه جایی و در میان جمعی و یا در جامعه ای “منکر” است تنها به این خاطر “منکر” است که آن جا در میان آن جمع و در آن جامعه آن را “منکر” انگاشته اند. جز این در بردارندۀ هیچ حقیقتی نیست.
اگر از علامه بپرسیم:
– شما سنجه تان در این باره چیست؟
خواهند گفت:
– من این را از جنبۀ معادشناختی می گویم. قرآن به ما می گوید که شما همگی تان تک و تنها و لخت به دنیا آمده اید و تک و تنها و لخت هم از این دنیا رفته و در “یوم الدین” داوری خواهید شد. هر کس بی اعتنا به ملیت و قومیت و مقامش و بی اعتنا به موقعیت خانوادگی اش و یا هویت اجتماعی اش [و حتی جنسیت اش] پاسخ گوی کار و کردار خود خواهد بود.
این حرف را علامه طباطبایی در کتاب تفسیر المیزان خود در تفسیر آیۀ ۸۸ سورۀ شعراء در میان می نهند. در تفسیر آیۀ «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ» (آیۀ ۸۸ سورۀ شعراء)
نکتۀ دوم:
نسبت منطقی میان رأی علامه و رأی آقای بازرگان
ما اگر از علامه با این دید بپرسیم حجاب آیا امر حقیقی است یا اعتباری؟ خواهند گفت: اعتباری است.
بنا به گفتۀ آقای بازرگان ما آدمیان مبنی بر نادانی مان در روند تاریخ از دنیای منکرات آغاز می کنیم و پا به پای رشد مناسبات اجتماعی مان بر اساس دانشی که تجربی است به حجمی از مناسباتی که آن را “معروف” می یابیم می رسیم. آنچه امروز “معروف” است پیشتر “منکر” بوده است. آنچه “معروف” را “معروف” می کند معروفیتش نزد ما آدمیان است.
ما اگر از علامه بپرسیم آیا “معروف” همان “مشروع” یا عبارت از شرعیات است خواهند گفت: نه. “معروف” را ما خودمان بر اساس منابع شناختمان “معروف” می کنیم.
“معروف” در بیانات آقای بازرگان نیز غیر از “مشروع” است.
نکتۀ سوم:
“معروف” در بیان قرآن آیا همان “مشروع” است؟
قرآن در خطاب به پیامبر [پس از فتح مکه] می گوید: «یا أَیهَا النَّبِی إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یبَایعْنَکَ عَلَىٰ أَنْ لَا یشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیئًا وَلَا یسْرِقْنَ وَلَا یزْنِینَ وَلَا یقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یفْتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ ۙ فَبَایعْهُنَّ […] (آیۀ ۱۲ سورۀ ممتحنه]
می گوید: «[زنان را به این اعتبار که اکنون با مردان و همسران آنان بیعت کرده ای بیعت کرده مَشمار. با خود آنان بیعت کن!] در بیعت خود با آنان بگو که این دین شرک بردار نیست. [انسان را تنها بندۀ خالق و از بندگی و قیمومیت مخلوق رها می خواهد.] دزدی و زنا و هر گونه بهتان جنسی را نکوهیده می داند. جز این آنچه خود “معروف” می دانی را نیز با آنان در میان نِه.»
این جا در بیان این آیه آشکارا می بینیم که “معروف” غیر از “مشروع” است.
شیخ طوسی [که از بزرگان شیعه و در گذشته به سال ۴۶۰ هجری است] در کتاب تفسیر قرآن خود به نام «التبیان فی تفسیر القرآن» در شرح آیۀ ۱۲ سورۀ الممتحنه در بارۀ گزارۀ «ولا یعصینک فی معروف» می نویسد: “معروف” آن است که خوبی و خیر آن را عقل تصدیق کند. «و هو کل ما دل العقل والسمع على وجوبه، أو ندبه. وسمی معروفا، لأن العقل یعترف به من جهه عظم حسنه، و وجوبه.» (عربی ص ۵۸۸) طبرسی [که او نیز از بزرگان شیعه و در گذشته به سال ۵۴۸ هجری است] در کتاب تفسیر قرآن خود به نام «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» همین را نوشته است. (عربی ص ۳۵۰) دیگر مفسرین نیز همین را نوشته اند.
و مفسرین کلاسیک شیعه و سنی در پاسخ به این پرسش که پیامبر کدام نکته را به منزلۀ “معروف” شرط بیعت با زنان کرد؟ همگی در کتاب های تفسیر خود نوشته اند که پیامبر به زنانی که با آنان بیعت می کرد می گفت: «رسم نوحه خوانی و کندن موی سر و چاک دادن گریبان و خراشیدن صورت و این قبیل را [هنگام درگذشت یا کشته شدن پدر و یا همسرتان] کنار نهید.»
با احترام
داود بهرنگ
دیدگاهها بستهاند.