۱. ظریفی در یکی از شبکههای اجتماعی نوشته بود «نه تنها بیزارم از این اسلامتون، بلکه بیزارم از اون یکی اسلامتون که میگید این اون نیست».
نمیشود با نواندیشی دینی آشنا بود و به این پیام لبخند نزد. نویسندهی پیام به ظرافت تمام تفکیک میان «این» اسلام و «آن یکی» اسلام را، اگرچه نا-همدلانه، یادآوری کرده است؛ بخشی از پروژهی نواندیشان دینی را!
۲. جنبش«زن، زندگی، آزادی» که من در این یادداشت آن را از جهت اختصار جنبش «ژینا» میخوانم، دستکم «دینگریز» یا «دینپرهیز» است چون شعارهای دینی یا ضد دین نمیدهد اما خشم و حتی نفرتش در برخی از شعارهایش علیه «آخوند»ها غیرقابل انکار است؛ ملایمترینش این است «توپ، تانک، فشفشه… آخوند باید گم بشه». آیا این جنبش دینستیز است؟
۳. یکی از جدیدترین رویکردها به جنبشهای اجتماعی و بهخصوص جنبشهای مدرن، رویکردِ «هویتمحور» است. در این رویکرد؛ جنبش اجتماعی منازعهی میان هویتهای مقاومت در برابر هویتهای مشروعیتبخش است و هویتِ مقاومت برساختهای است که از ابتدا تا انتهای جنبش شکل میگیرد.
به عبارتی دیگر، هرگاه تلاش نهادهای رسمی برای ایجاد هنجارها و ارزشهای جدید در جامعه با واکنش افراد یا مقاومت هنجارها و یا ارزشهای اجتماعی روبرو شود و این واکنش منجر به یک منازعهی جمعی گردد، جنبشهای اجتماعی ظهور میکنند .
۴. سالهاست حاکمان و سیاستگذاران ِ جمهوری اسلامی در ایران هنجارها و ارزشهای جدیدی را در جامعه ایران ترویج میکنند. جمهوری اسلامی برای ترویج و جاانداختن این ارزشها و هنجارها، از بودجه و سرمایههای ملی بهره میگیرد چون قدرت رسمی در دست اوست. «حجاب اجباری» یکی از همین هنجارهاست. مجموعهی ارزشها و هنجارهای مورد نظر جمهوری اسلامی را میتوان به اختصار «قرائت رسمی از اسلام» خواند؛ قرائتی که یکی از نواندیشان دینی تلویحا آن را قرائت فاشیستی از دین میداند.روحانیان یا همان «آخوندها» نمایندگان و صاحبانِ این قرائت اند.
۵. ژینا(مهسا) امینی به بهانهی رعایت نکردن یکی از این هنجارهای حکومتی و عدول از قرائت رسمی اسلام، بازداشت و به قتل رسید. این جنایت بهانهی بروز خیابانی و گستردهتر جنبشی شد که سالها بلکه دهههاست در مقابل این هنجارها و ارزش های حکومتی، یعنی «قرائت رسمی از اسلام» مقاومت میکند. به زبان دقیقتر: جنبش «ژینا» یک هویتِ مقاومت است علیه هویتِ مشروعیتبخشی که نهادهای رسمی جمهوری اسلامی ترویج میکند. و به بیانی دیگر: جنبش ژینا، مقاومت در برابر و مخالفت با «قرائت رسمی از اسلام» است.
۶. آیا غیر از قرائت رسمی از اسلام، قرائت دیگری از اسلام وجود دارد؟ قرائتی که جنبشِ ژینا با آن مخالف نباشد؟ یا اینکه خیر! جنبش ژینا، مانند نویسنده آن پیامِ ظریف، هم از «این» اسلام بیزار است و هم از «آن یکی» اسلام؟
من بنا ندارم در این یادداشت به این سوال پاسخ دهم اما گمان میکنم تفکیک میان «این» و «آن یکی» اسلام همان چیزی است که میتواند یکی از ضمانتهای عملی ما برای تامین حقوق «زن»ها، داشتن یک «زندگی» معمولی و رسیدن به «آزادی» باشد.
2 پاسخ
متاسفانه اسلام واقعی همینی بود که در جمهوری اسلامی به آن عمل شد و چیز دیگری و برداشت دیگری ندارد، اسلام واقعی و حقیقی و اصیل همین است که در این چهل و سه سال با آن مواجه بوده ایم و نمایندگانش هم آخوندها، موضوع فراتر از نمایندگان آن است، به راستی که مشکل این کشور خود دین است و نه نمایندگانش، مشکلاتی اساسی در این دین وجود دارد که متشرعین به آن تمامی رکوردهای قساوت قلب و ضدیت با انسان را جابجا کرده اند، مشکل ایران دین است نه نمایندگان دین که آویزان دین شده اند.
پیام ظریف شبکه ای صریح و بدون شرح است و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد؛چرا که کاملا مبتنی بر واقعیات عینی است و ذهنی نیست،چرا که عام است و خاص نیست و با واقعیات جامعه همسو است؛در حالی که قرائت شما تعبیری کاملا ذهنی است و عینی نیست؛چرا که خاص است و عام نیست و سنخیتی با واقعیات عینی جامعه ندارد؛بنابراین نویسنده پیام به ظرافت تمام «این» اسلام و «آن» اسلام را،تفکیک نکرده است و درست یا غلط با دو کلمه «نه تنها و بلکه» یادآور شده که قائل به دوگانه این اسلام و آن اسلام نیست و هم از این بیزار است و هم از اون که میگید این اون نیست؛با اینحساب کسانی که با تئوری نواندیشی دینی آشنایند نباید به پیام چنین کسی لبخند بزنند؛چرا که خلاف شرع و عرف نباشد،بی شک خلاف خرد و منطق انسانی است!؟
تا نظر شما چه باشد.
لطیف حسین زاده.
دیدگاهها بستهاند.