توضیح: نورالدین زرین کلک که او را «پدر انیمیشن ایران» نامیده اند، چهل و شش سال قبل در سال ۱۳۴۹ با انیمیشن «وظیفه اول» در جشنواره «انسی» فرانسه شرکت کرد و جایزه آن جشنواره را برد. «وظیفه اول» یک انیمیشن یک دقیقهای بود که او در نخستین سال فراگیری انیمیشن، زیر نظر رائول سروه، استاد بزرگ بلژیکی انیمیشن ساخت. این فیلم به عنوان اثر نورالدین و فعالیت مدرسه سروه، در انسی شرکت کرده بود.
از سال ۱۳۴۹ تا امروز که ۴۶ سال میگذرد، زرین کلک ۱۷ انیمیشن ساخته است که برخی از آنها مانند «زمین بازی بابوش»، «تداعی»، «دنیای دیوانه دیوانه»، «اتل متل توتوله»، «امیر حمزه دلدار و گور دلگیر»، «چشم تنگ دنیادار»، «ابرقدرت ها» و «عالیجنابان» (نام قبلی: بنی آدم) از شاهکارهای انیمیشن فارسی است.
تعداد فیلمهای زرین کلک که از جشنوارههای جهانی جایزه گرفته است، با عدد هفده که تعداد کل فیلمهای ساخته اوست، چندان فرقی ندارد. کمتر اثری توسط پدر انیمیشن ایران ساخته شده که در جشنوارههای جهانی برنده جایزه نشده باشد. انیمیشن «دنیای دیوانه دیوانه دیوانه» او که در ۱۳۵۴ ساخته شد، به تنهایی جوایز شش جشنواره جهانی از جمله سن فرنسیسکو، سالونیکی یونان، شیکاگو، قاهره، اوبرهاوزن و پاریس را در فاصله دو سال پس از ساخت فیلم به دست آورد و توسط جشنواره « انسی» در سال ۲۰۰۰ عنوان « جواهر قرن» را گرفت.
با این همه، آثار او پس از انقلاب یا نادیده گرفته شده، یا در اغلب موارد بدون نام و تیتراژ صدها بار از تلویزیون ایران پخش شده است. زرین کلک به مدت سه سال، از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ رئیس «آسیفا» یا اتحادیه انیماتورهای جهان بود. تقریبا همه بزرگان انیمیشن جهان مانند جان هالاس، نورمن مک لارن، برونو بوتزتو، رائول سروه، جین دایچ، بوردو داونیه کوویچ یا از دوستان او به شمار میآیند یا از افرادی که با آنان در جشنوارههای جهانی ارتباط داشته است.
زرین کلک به عنوان داور جشنواره یا میهمان آن، در همه جشنوارههای انیمیشن جهان اعم از زاگرب، انسی، هیروشیما، چین، اوبرهاوزن، پراگ، ولگای روسیه و بلغارستان شرکت کرده و بسیاری از آثار برگزیده انیمیشن جهان با نظر او انتخاب شده است. زرین کلک پس از ۷۶ سال کار مداوم و زندگی در ایران، از دو سال قبل پس از تحمل سالها دشواری در کار، ایران را ترک کرد و برای زندگی به ارواین کالیفرنیا آمد. اما آثار او همچنان در ایران منتشر میشود و نوشتههایش در داخل کشور در معرض دید دوستدارانش قرار می گیرد.
زرین کلک برای اغلب جشنوارههایی که در آن شرکت کرده، سفرنامه نوشته است. یک ماه قبل نورالدین زرین کلک به عنوان داور جشنواره «آنیفیلم» ۲۰۱۶ در تربون چک به آن کشور رفت و پنج روز به داوری پرداخت. مشروح این سفرنامه که توسط ابراهیم نبوی تنظیم شده است در چند بخش در زیتون منتشر می شوند.
قسمت اول
از سوار شدن به هواپیما تا افتتاحیه
تربون(Trebon) شهر کوچکی با فاصله دوساعت رانندگی از پراگ است که هقتمین دوره جشنواره انیمیشناش از سوم تا هشتم ماه می ۲۰۱۶ برگزار میشود. شش ماه پیش از این دعوت نامهای بدستم رسید که مرا به داوری آن خوانده بودند. دعوت را قبول میکنم و قرار میشود با همسرم روحی خانم برویم و در ضمن شرکت در جشنواره، دیداری هم با فرهاد، برادرش بکنیم که در فاصله کمی از تربون در اتریش زندگی میکند.
پرواز آخر شب دوشنبه یکم ماه می از لس آنجلس، غیر از این که روحی را به سبب سینه درد، همراه نداشت و دخترم نگار همسفر من شد، دو چیز خلاف انتظار داشت؛ اول جمعیت مسافران که در صفهای طولانی بازرسی، منتظر نوبت بودند و دوم صندلیهای پروپیمان هواپیمای نروژی ما!
اول که دنبال بلیت میگشتیم، شرکتهای هوایی متعدد به پراگ پرواز داشتند که هرکدام را به دلیلی نادیده گرفتم؛ لوفتهانزا را به سبب وسعت بیحد فرودگاه و متفرق بودن پاویونها، بریتیش ایرویز را به خاطر دلخوری تاریخی و عام شمولی که از هر چیز انگلیسی دارم، و پروازهای دیگر را به علت فواصل طولانی با پرواز دوم که داخل اروپا انجام می شود.
نهایتا وقتی پرواز نروژین ایرلاین را دیدم، بلافاصله انتخاباش کردم. درست به این دلیل که هیچکدام از آن عیبها را نداشت. علاوه بر این، ته دلم قرص بود که صندلیهای خالی زیادی انتهای هواپیما باقی میماند که روی آنها خواهم خوابید. هم به دلیل اینکه فصل سفر نیست و وسط درس و مشق بچههاست و هم اینکه توی این سرما کی میرود نروژ؟ اما برعکس شد. نه تنها عده زیادی توی همین سرما به نروژ میرفتند، بلکه تا دانه آخر صندلیهای هواپیما هم پر شد و حتا صندلی من و نگار هم جدا افتاد که البته بعد از تیکآف هواپیما، وقتی هواپیما صاف شد، ما را پهلوی همدیگر نشاندند.
وقتی از فرودگاه الایایکس پرواز کردم، ساعتم ۸.۴۵ بود و درست ساعتی که برگشتیم ساعت ۸.۴۵ دقیقه را نشان میداد. باید باطریاش را عوض کنم. در ساعت پرواز بین لاکس و اسلو کمی به خواب و کمی به بیهودگی گذشت، طوری که حتا یک فیلم هم تماشا نکردم، اگرچه سیم تلفن را به مبلغ سه دلار و پتو را به پنج دلار بهمان فروختند. و کتاب دستنویس ابراهیم نبوی درباره خودم را که با خود برده بودم، ورق هم نتوانستم بزنم. ده ساعت پرواز همراه آفتاب… و بعد؛ وقتی مینشینی فرداست.
فرودگاه اسلو از آن فرودگاههای ایدهآل است که هم تراکم جمعیت مناسبی دارد و هم ساده و آسانیاب است. مثل فرودگاه مهرآباد شصت سال پیش است. هم تمیز و مدرن و زنده است وهم بیش از دو ساعت در اسلو نماندیم.
دو ساعت پرواز تا پراگ به نرمی برگزار شد. اما وقتی برای گرفتن چمدانها رفتیم، چمدان نگار نرسیده بود. پیرمرد درشت اندامی بیرون سالن منتظرمان بود که ما را سوار ماشین استیشن تازه و نویی کرد و یک سر به شهر تربون رساند. شهری که فستیوال آنیفیلم (Anifilm) در آن برگزار میشود. وقتی رسیدیم ساعت یک و نیم نیمه شب بود و یاروسلاو جوان و لاغر اندلم در اورکت مشکیاش بیرون ساختمان منتظرمان بود.
یاروسلاو ما را تا هتلمان که آن طرف میدان بود رساند و چمدان مرا کشید. در آن وقت شب نمیدانم از کجا یک ساندویچ کوچک گرم خوشمزه برایمان آورد که با نگار خوردیم و مسئولیت خود را نسبت به شکممان که نروژ ایرلاین در آن کوتاهی کرده بود، انجام دادیم و سر خوردیم توی لحافهای سفید تمیزمان.
دوم می ۲۰۱۶
صبح، خود را در هتلی یافتیم در میدان مرکزی شهر تربون. این شهر را هنوز ندیدهام، اما میبینم که همین میدان شناسنامه شهر را بر پیشانی خود دارد. مثل همه شهرهای چند قرن پیش، خانههای دوطبقه با پیشانی تزئین شده و پنجرههای دوره دار چوبی و شیشههای دوجداره. شوفاژ رقیق و لوازم داخلی نوسازی شده مثل شهر گنت بلژیک که پنجاه سال قبل در آن درس میخواندم و اندازهی شهمیرزاد سمنان.
فرصت کوتاهی دارم تا نگاهی به بروشور فستیوال بیندازم:
به تعریف کاتالوگ و برشور فستیوال تربون هفت جایزه برای هفت بخش دارد:
یک، فیلمهای انیمیشن بلند برای عموم
دو، فیلمهای انیمیشن بلند برای کودکان
سه، فیلمهای انیمیشن کوتاه
چهار، فیلمهای انیمیشن دانشجویی
پنج، فیلمهای انیمیشن موزیک ویدئو
شش، فیلمهای انیمیشن آبستره و بدون گفتار
هفت، فیلمهای ویژه تماشاگران برای بهترین فیلم چکی
نام من در کاتالوگ با دونفر دیگر به عنوان داور بینالمللی فیلمهای بلند آمده است.
اعضای هیئت داوری
در هر بخش از بخشهای جشنواره سه داور قضاوت میکنند. در بخش فیلمهای بلند که خودش به دو دسته «کودکان» و «بزرگسالان» تقسیم میشود، داوران همکار من این افراد هستند:
«خاویر ماریسکال» اهل اسپانیا، تحصیلکرده گرافیک در بارسلونا که در طراحی المپیک بارسلونا ۱۹۹۲ نقش داشته است و در این جشنواره نیز فیلمی دارد. «یاکوب پیستکی» چکزاده کانادایی، دانشآموخته مدرسه والت دیزنی و همکار جورج لوکاس در کالیفرنیا که در تهیه فیلمهای بسیاری با استودیوهای کانادا و کالیفرنیا نقش داشته است.
از او میپرسم: «خودت را کجایی میدانی؟» میگوید: «کانادایی به عنوان کشورم». بعد در سه جمله خودش را توصیه میکند: «آمریکاییها را دوست دارم، سرزمین من کاناداست، مثل مردم چک فکر میکنم.» این دو داور بینالمللی همراه من هستند. باید از رئیس فستیوال بپرسم چرا و چگونه مرا پیدا و برای این ماموریت تاریخی انتخاب کرده؟ مردی که در وطنش هم غریبه است.
افتتاحیه جشنواره
این هفتمین دوره برگزاری جشنواره ANI در تربون است. و چون ابعاد و اهمیت فستیوال را نمیدانستم، از این که نگار را به چنین فستیوالی آوردهام پس ذهنم کمی شرمنده بودم. این اولین بار است که با او به جشنواره خارجی میآیم. در مراسم افتتاحیه جشنواره، مستندی از تاریخ جشنواره تربون نشان دادند که وجدان مرا کمی آسوده کرد.
بزرگان انیمیشن جهان تقریبا تماما در افتتاحیههای جشنوارههای پیشین شرکت کرده بودند که قدیمیهاشان دوستانم بودند از خیتروک، نازاروف، سروه، وسنا بوردو داونیکوویچ، سایوکو، کوبیچک ومیشل اوسه لو و … . جوانترها را کمتر شناختم. بعد ترواسلاو برایم گفت که این فستیوال خلف فستیوالی دیگر به نام انی-فست که در شهری دیگر برگزار میشد، که با آن سابقه میشود هفدهمین سال عمر جشنواره.
افتتاحیه با چند انیمیشن ۳۰ و ۶۰ ثانیهای به عنوان لوگو یا شمایل جشنواره آغاز شد که خالی از ذوق نبود. بعد سه استندآپ شومنهای حرفهای اجرای مراسم را برای هرچه مطبوع کردن آن به عهده گرفتند. اما هیچیک از برنامهها طعم صدای آواز کر بچهها را نداشت که مثل صدای آبشار و دریا قشنگ است.
دو مرد با لباسها و سازهای محلی (گارمون) و یک زن جیغجیغو موسیقی اجرا کردند که زبانشان چکی بود و برای من قابل فهم نبود، سهل است که جمعیت را هم نخنداند! در طول این شوی طولانی و تشکر از عوامل جشن، خانم شهردار تربون و عالیجناب وزیر محترم فرهنگ را هم دعوت به سخنرانی کردند و تولد رئیس فستیوال را هم روی کیک گچی جشن گرفتند.
تا اینجا خیلی خوش گذشت. سفیر اسپانیا نخودی بود که با این آش جمع نمیشد. اما بعدا دانستم وجود دو سه فیلم و یک داور اسپانیایی آب دهان اسپانیا را برای دریافت جایزه جاری کرده بوده است.
جایزه اصلی این مراسم را به خاطر دستآوردهای یک عمر، به انیماتور سالخورده چکی واسلاو مرگل دادند که صد سالی از من بزرگتر بود. اما حیف شد نمایش فیلمهایش را از دست دادم.
ادامه دارد …
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…