گذار از جمهوری اسلامی، سناریوها و هزینه‌ها 

محمدرضا سرداری

جنبش «زن، زندگی، آزادی» وارد چهارمین هفته ظهور و بروز خیابانی خود شده است؛ جنبشی که ترکی عمیق روی ساختار حقیقی جمهوری اسلامی انداخت و صدای لرزه پایه های آن در سراسر جهان شنیده شد. جان باختن زنده‌یاد مهسا امینی را شاید بتوان با ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ مقایسه کرد. روزی که جرقه انقلاب ۵۷ در قم زده شد و جمعی از روحانیون و متدینین در قم در اعتراض به یادداشت روزنامه اطلاعات درباره روح‌الله خمینی تظاهراتی برپا کردند و سرکوب شدند. آن اعتراض و سرکوب بازتاب گسترده‌ای در سراسر کشور داشت و هر روز در نقطه ای از کشور اعتراض و اغتشاشی برپا شد و نهایتا پس از گذشت یک‌سال از حکومت پهلوی گذر کرد. با این تفاوت که آن روز بهانه انقلاب توهین به یک مرجع تقلید و رهبر مذهبی بود اما اکنون بهانه انقلاب قتل یک دختر مظلوم به خاطر حجاب، کرد بودن و اهل تسنن بودن. یعنی انقلابی علیه تبعیض جنسی، قومی-نژادی و مذهبی.

اکنون بسیاری از ایرانیان نگران آینده ایران هستند، با وجود امیدواری بسیاری که برای تغییر در اوضاع و احوال کشور به‌وجود آمده است. کانون اصلی این نگرانی نحوه گذار از جمهوری اسلامی است، هرچند نگرانی بر سر سرکوب این جنبش مدنی نیز بر جای خویش باقی است.

در مسیر گذار از جمهوری اسلامی سه سناریوی احتمالی قابل تصور است.

نخست جنگ داخلی است. جنگ داخلی زمانی اتفاق می افتد که نه دولت قادر باشد اعتراضات را کاملا سرکوب کند و نه مخالفان بتوانند حاکمیت را به زیر بکشند. در این سناریو اگر دامنه اعتراضات و میزان خشونت هم‌زمان با هم ادامه یابد، امکان مسلح شدن معترضان با حمایت و دخالت نیروهای نیابتی مسلح در غرب و شرق متصور است.

سناریوی دوم تکرار بهمن ۵۷ است. یعنی با اعلام بی‌طرفی نیروهای مسلح، انقلاب پیروز می شود و حاکمیت در دست مخالفان قرار می‌گیرد. اما با وجود آنکه توافقی عمومی میان مخالفان برای اداره کشور پس از جمهوری اسلامی تا کنون بوجود نیامده و قرار است به دوره پس از گذار موکول شود؛ با شناختی از که روحیات و مواضع نیروهای سیاسی مخالف وجود دارد؛ ریسک تکرار حوادث انقلاب ۵۷ و استقرار یک حکومت خودکامه دیگر کاملا قابل پیش‌بینی است.

عطا هودشتیان در کتاب نظریه نوین سیاسی، و نظریه ۲۱ می نویسد: «آنچه هرج و مرج پس از سرنگونی جمهوری اسلامی را تقلیل می‌دهد توافق عمومی بر سر مهمترین موازین میان نیروهای اصلی اپوزیسیون پیش از سرنگونی و انتقال قدرت است. تجربه تخریب و در هم‌ریزی در انقلاب‌های قرن ۲۰ و نیز در لیبی، سوریه و مصر در قرن حاضر نشان می دهد که نباید ایجاد نظم سیاسی پس از سرنگونی را به دست برتر یک نیروی اپوزیسیون بر دیگر نیروها واگذار کرد. نظم سیاسی را باید بر اساس توافق نیروهای اصلی متحقق کرد نه برتری یک نیرو بر دیگری.»

سناریوی سوم دست زدن حکومت به یک‌سری اصلاحات اساسی است از جنس امتیازاتی که محمدرضا پهلوی در آستانه انقلاب پیشنهاد و اجرا کرد، مانند انحلال ساواک، آزادی رسانه‌ها، نخست‌وزیری بختیار و هم‌چنین خروج شاه از کشور. یعنی دست کم علی خامنه‌ای نیز همچون شاه بپذیرد که از باید از قدرت کنار رود و اختیارات خود را به شورایی واگذار کند که بخش‌های متنوع جامعه را نمایندگی می‌کند؛ آزادی به مطبوعات و گروه‌های سیاسی با هر گرایشی داده شود؛ مقدمات رفراندوم برای اصلاح قانون اساسی فراهم شود؛ سپاه در ارتش ادغام شود و اصلاحاتی جدی در ساختار قوه قضاییه شکل گیرد. اما این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که در شرایط فعلی نه جمهوری اسلامی آن‌قدر ضعیف شده که بخواهد به مخالفان امتیاز دهد و نه مخالفان چنان قدرت گرفته‌اند که بتوانند جمهوری اسلامی را به اعطای چنین امتیازاتی وادار کنند.

بدیهی است هیچ سناریوی دیگری جز این سه احتمال پیش روی آینده ایران وجود ندارد. از این رو با منطق هزینه و فایده می‌توان گفت سناریوی اول که می‌تواند پای کشورهای خارجی را نیز به کشور باز کند پر هزینه‌ترین سناریو و سناریوی سوم که بازی برد-برد برای حاکمیت و مخالفان است کم‌هزینه‌ترین سناریو است. از این رو جنبش مدنی گذار از جمهوری اسلامی قاعدتا باید سناریویی را انتخاب کند که هزینه کمتری دارد.

روشن است که راه تحقق هر کدام از این سناریوها قدرت گرفتن مخالفان تا جایی است که جمهوری اسلامی قدرت مخالفان را باور کند. آن‌گاه این بسته به تعامل مخالفان و حاکمیت دارد که برای مقابله با یکدیگر تعامل را بر می‌گزینند تا تقابل. روند موجود نشان می‌دهد که هر چه زمان بیشتر می‌گذرد، افراد بیشتری جذب جنبش می‌شوند. از سوی دیگر هیچ برآورد دقیقی از توان ماشین سرکوب جمهوری اسلامی وجود ندارد. اما روشن است که اگر هم‌زمان با رشد جنبش، حاکمیت هم‌چنان بخواهد از توان سرکوب خویش برای تداوم بقای خویش استفاده کند و مخالفان را نادیده بگیرد؛ جنبش را ناگزیر به سمت سناریوهای پر هزینه‌تر سوق خواهد داد. از طرف دیگر نحوه تعامل مخالفان با حاکمیت نیز می‌تواند در تحقق سناریوهای توصیف شده موثر باشد. بدیهی است به همان میزانی که مخالفان همچون دوره انقلاب ۵۷، نخواهند با حاکمیت تعامل کنند، امکان « گذار کم‌ هزینه‌تر از جمهوری اسلامی» نیز کاهش خواهد یافت.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. یک نکته اساسی را نادیده گرفته‌اید و آن این که رژیم امکان آزادانه یکی از این ۳ گزینه را دارد. نه، ندارد. افسار خاپنه‌ای کاملا در دست پوتین است و شک ندارم که تمام دستورهای سرکوب از کرملین به بیت نوکرش خامنه‌ای ابلاغ میشود و او چیزی جز نماینده مجاز پوتین نیست و جرات و اجازه مخالفت ندارد. طبق شایعات خامنه‌ای مانند محمدعلی‌شاه قاجار رسما سیتیزن روسیه است و به حکومت آن کشور سوگند اطاعت و وفاداری یاد کرده است. ما با خامنه‌ای روبرو نیستیم، با شخص ولادیمیر پوتین روبروییم.

  2. در یک قرن گذشته هرگاه انتقال قدرت غیر مسالمت‌آمیز و یا تنشی عمیق در ایران شکل گرفته است بلافاصله بخش‌هایی از ایران اعلام استقلال کرده‌اند و تاکنون کشور خیلی شانس آورده است که از این گردنه‌ها بدون تجزیه شدن بیرون آمده است. بر اثر انقلاب مشروطه نهایتا ماجرای تشکیل جمهوی سرخ در شمال کشور و استقلال خوزستان و شیخ خزئل را به عنوان بخشی از پیامدها مشاهده می‌کنیم. در جنگ جهانی دوم که ایران اشغال شد و قدرت از رضاشاه به محمدرضاشاه منتقل شد بخش آذربایجان و کردستان از ایران اعلام استقلال کردند و جدا شدند و اگر در آن زمان همراهی آمریکا و همچنین هوشمندی برخی از سیاستمداران ایران نبود تجزیه عملی شده بود. در انقلاب ۵۷ هم مجدداً کردستان به سمت تجزیه رفت که البته این بار با فراخوان آیت‌الله خمینی و سیل نیروها به سمت کردستان و یک جنگ داخلی تمام عیار این بخش به ایران بازگشت. ضمن آنکه درخواست خودمختاری خوزستان را از آیت‌الله خمینی هم داشتیم که رد شد و با درخواست دهندگان هم رفتاری شد که در تاریخ ثبت است.
    واقعیت این است که اگر سرنگونی جمهوری اسلامی بخواهد به شکلی قهرآمیز و تشنج‌آمیز صورت گیرد این بار تلاشی بسیار جدی و شدید بخش‌هایی از کشور برای استقلال و جدا شدن از ایران را بدون هیچ تردیدی خواهیم داشت و تجربیات تاریخی و واقعیت‌های موجود جامعه‌ی ایران این را به ما می‌گوید و تردیدی برای آن باقی نمی‌گذارد.
    متأسفانه این کابوس ملت ایران شده است که اگر بخواهند برای آزادی خود مبارزه کنند دو خطر بزرگ را پیش رو دارند. یکی تجزیه‌ی کشور به کشورهایی کوچک و ضعیف و دیگری احتمال روی کار آمدن دیکتاتوری دیگر.
    خطر جدی تجزیه موردی است که در مقاله‌ی آقای سرداری دیده نشده است.

  3. جناب، دوران این سخنان گذشته. سرنگونی در راه است. اگر هم جنگ داخلی رخ دهد، کوتاه خواهد بود، و عمله‌های استبداد خونریز به سزای جنایت‌هایشان خواهند رسید.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »