جنبشی که با جانباختن مظلومانه مهسا امینی در ایران آغاز شد آنچنان ابعاد وسیع و بیسابقهای پیدا کردهاست که هنوز توضیح کاملاً دقیقی برای تبیین آن نمیتوان یافت. حکومت ایران نیز همچون همیشه کوشش میکند وجوه پیشبینیناپذیر همهی رخدادهای جنبشی ایران را به دستهای مرموز بیگانگان نسبت دهد و از مسئولیت تباهیها و خطاکاریهای چندین دهه انحصار قدرت و سرکوب سیستماتیک شانه خالی کند: از تحمیلات ارتجاعی به زنان وجوانان؛ از بیآیندهکردن نسل نوین فرزندان ایران؛ از فقر و شکاف طبقاتی سهمگین؛ از حاشیهنشین شدن میلیونها ایرانی در نتیجهی بیکاری و تنگدستی؛ از به فنا رفتن ارزشمندترین منابع و سرمایههای ملّی کشور؛ از تبعیضهای مذهبی و ایدئولوژیک و جنسیتی، از ویرانگری محیط زیست…
اکنون زنجیرهی نحسِ تجاوزکاریهای آشکار به همه عرصههای جامعه مدنی ایران، در کنار استبداد سیاسی و استیلاجویی منطقهای، مردم و جوانان و زنان جانبهلبرسیده را به قیام علیه تمامیتِ پیشواسالاریِ مسلط در ایران برانگیخته؛ قیامی که صدها شهید و زخمی و مجروح و معلول و بیشاز اینها زندانی و بازداشتی داشتهاست. آنچه در تقابل با ارادهی مردم در خیابانها قرارگرفته نیز نمایندگان یک حکومت دینی به رهبری و فرماندهی کلّقوای”ولی فقیه با اختیارات مطلقه” هستند و همین مقابلهجویی و سرکوبگری است که نسلهای جدید جوانان ایران را از مذهبی که در تاروپود حکومت تنیده شده، بیزار کردهاست. آن مذهبی که در دهه ۵۰ چنان شورانگیز مینمود که تصویر رهاییبخش آن انکارناپذیر بود، اکنون آنچنان با پول و ثروت و اسلحه و سیاست و اقتصاد و ایدئولوژیِ قدرت درآمیخته که دیگر فضایی برای تنفس و آزادی باقی نگذاشتهاست.
زنجیره جنبشهای ملّی ایران که از سال ۸۸ بدینسو یکی از پس دیگری ظهور مییابند، اکنون در یک موضع تاریخی بیبدیل، به شعار”زن، زندگی، آزادی”رسیدهاست که نماد غیرقابل انکار آن، تصویر معصومانهی یک دختر جوان کُرد است که همچون روح جاری در پیکرهی همه نسلهای کنونی ایران زمین، به سمت خیزش بهسوی آزادی و عدالت دمیدهشدهاست تا زمانی که یک بار برای همیشه و بیهیچ تبصره و امّا و اگری، ایران، براستی برای همه ایرانیان باشد- نه برای گروهی مخبّطِ فریفتهی به قدرت و آلوده به ثروتهای بیکران و نامشروع.
هاشم آغاجری، ابوالفضل قدیانی، صدیقه وسمقی، علیرضا رجایی
6 پاسخ
دموکراسی و عدالت و آزادی و حق گرایی درمان درد های اجتماعی است
آقایون دیگ که به دیگ نمیگه روت سیاه.
نکنید آقایون،از سرنوشت عالی جناب سرخ پوش و نخست وزیر آن جان بیمار و تدارکاتچی نظام و رئیس امنیتی دولت تزویر و اسید عبرت بگیرید و بدیهیات عینی را تحریف نکنید،اگرم می کنید،شرم کنید و به اسم ایرانی مسلمان و نواندیش دینی نکنید.
دارم فکر می کنم فرزانه نظام زندگی کُش با این مخالفانی که دارد؛غم ندارد؛دارم فکر می کنم اگر هاشم آغاجری، ابوالفضل قدیانی، صدیقه وسمقی، علیرضا رجایی و امثالهم… مسلمان و ایرانی هستند،من نه مسلمانم و نه ایرانی.
لطیف حسین زاده.
مشکل ایران دین اسلام است، تا این ملغمه دروغ و خرافات در ذهن و روح ایرانی وجود دارد، به جایی نخواهیم رسید، مشکل آخوند نیست، آخوند نماینده دین است، مشکل خود دین است، پس دین و نماینده هر دو با هم باید بروند؛ دین باید به اندرون خانه ها و دلها باز گردد، هیچ نمود بیرونی و اجتماعی و سیاسی و قانونی و . . . نباید از دین باقی بماند، دین غولی است که از چراغ بیرون آمده باید برای همیشه به چراغ برگردانده شود و در آنجا محبوس باشد، بجز بدبختی و تباهی از دین (نه فقط اسلام بلکه همه ادیان) عاید بشر نشده است.
در زیتون از اضمحلال پیشوا سالاری مسلط می نویسند و آغاز آن را از ۸۸ می دانند.
این تحریف و آشکار است و واقعیت این است که جنبش سبز آشکارا رهبر داشت. در حالی که اولین جنبش ملی بدون رهبر که سرتاسر ایران را درنوردید دیماه ۹۶ بود و بعد آن نهال در یک ماراتن در ۱۴۰۱ به جنبش ملی زن زندگی آزادی رسید. در همان زمان اصلاح طلبان آن را توطئه اصولگرایان توصیف کردند و در سال ۹۸ از کم کاری نیروهای سرکوب گلایه کردند. سرکوبی که به لحاظ تعداد ۱۵۰۰ کشته در مدت زمان کوتاه سه روز در تمام تاریخ معاصر بی سابقه است.
دلایل بسیاری چرایی این حد از منفور بودن امروز اصلاح طلبان را روشن می کند. از فساد گسترده تا ادبیات سخیف سبوس بخورید و خودتان بمالید و من خودم شنبه فهمیدم تا ماله کشی بر جنایت
واقعیت این است که در خوشبینانه ترین حالت پایگاه رای اصلاح طلبان همان آرای است که در انتخابات به رئیسی باختند
سلام و درود بر شما چهار نفر نواندیش مسلمان ساکن ایران که کوتاه و موجز اما صریح و بی پرده و همراه مردم، حکومت دینی فاسد ومبتذل را عامل تمامی مشکلات ایران و ایرانی معرفی نمو ده اید انهم بدون رجوع به حدیثى یا رواتی ازپیشوایان اسلام و تشیع که شنیدنش پس ازاین تجربه ۴۳ ساله بس کسالت اور است.
در پاسخ به آقای حسین پور،در انتخابات همه به رییسی باختند نه تنها اصلاح طلبان(البته شرکت نکردند) چون اسبهای مسابقه را کنار گذاشتند به قول چرچیل در مسابقه اگر اسبها را کنار بگذارند هر الاغی به خط پایان میرسد.اما اصلاح طلبی چیز بدی نیست وگرنه شما این کامنت را نمی گذاشتی که البته هدفت اصلاح مغزهای معیوب است.هر کسی در هر موردی اصلاح کند خوب است اصلاحی که رییسی در قانون چک انجام داد خوب است.اصلاح طلبی یک جریان است و متعلق به هیچکس نیست هرکس کار نیکویی کند اصلاحگر است امام حسین خود را اصلاحگر نامید.امروز فساد و دیکتاتوری حاکمان به دلیل اصلاح شدن فکر مردم ،برملا شده است ،در این اصلاحگری ،خاتمی یا تاجزاده نقش ندارند بلکه جامعه ایران در پی اصلاح حاکمانند اما فاسدان در برابر اصلاح مقاومت می کنند.
دیدگاهها بستهاند.