درآمد
باخبر شدم که مصطفی حسینی طباطبایی، قرآنپژوه و اسلام شناس، به اتهام «فعالیت آموزش و تبلیغ انحرافی مغایر ومخل به شرع مقدس اسلام در قالب گروه، جمعیت وفرقه » به هشت سال زندان محکوم شده است. اتهامهای این اسلامشناس ۸۷ ساله، تکرار همان اتهامهای کلی و مبهمی است که جمهوری اسلامی برای سرکوب مخالفانش به کار میگیرد؛ نه فقط مخالفانش بلکه هر کسی را که مستقل باشد یا به مرام جمهوری اسلامی مومن نباشد با این برچسبها به حبس و حصر و تبعید میکشاند.
این بار هم قرعهی ستم به نام حسینی طباطبایی افتاده که جرمی جز اسلام شناسی و حمیت دینی و قرآنپژوهی و شاگردپروی ندارد. البته میدانم که این آزار و اذیت ها برای او و شاگردانش تازگی ندارد و سالها بلکه دهه هاست که از آن بینصیب نیستند.
بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، مصطفی حسینی طباطبایی و تعدادی از شاگردانش بر مبنای پروندهای که سازمان اطلاعات سپاه تشکیل داده در مجموع به ۲۸ سال زندان محکوم شدهاند. در متن حکم صادره چنان از «کشف فایل های صوتی و تصویری و فعالیت گروهی و جلسات زیر زمینی و عقاید انحرافی» نوشته شده که هر کس حسینی طباطبایی را نشناسد گمان میکند با یک باند مخوف برانداز مواجهیم، نه یک عالمِ دینی که جز نوشتن و گفتن و آموختن و تحقیق و دفاع از باورهای اسلامیاش به چیز دیگری مشغول نبوده و این همه را هم آشکارا و علنی در رسانههای محدود شخصی و در خاک وطنش به انجام رسانده. در یک کلام میتوان شهادت داد که این مصلح ۸۷ ساله چیزی برای پنهان کردن ندارد وجز خیر و صلاح اسلام و مملکتش را نخواسته است.
سال گذشته، در سلسله سخنرانیهایی با عنوان «مروری بر تاریخ اصلاح دینی معاصر ایران»، فصلی را نیز به زندگی و آثار این نوگرای سنتیِ کمتر شناختهشده اختصاص دادم و اینک به بهانهی این ظلم آشکار، متن مکتوب آن را منتشر میکنم؛ به این خط و نشان که اندیشه و تفکر و ایمان را نمیتوان به زنجیر کشید و زندانی کرد.
***
بی تردید مطرح ترین و فعال ترین شخصیت دینی و اصلاحی ایران معاصر آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی است که اکنون به عنوان بقیه السلف سلسله مصلحان نوگرای سنتی ایران در عرصه حضور دارد و به فعالیت های تحقیقی و فکری و روشنگری اش ادامه می دهد.
در این نوشتار، در چهار فصل، سامان یافته است:
فصل اول – زندگی نامه
فصل دوم – آثار
فصل سوم – تحلیلی از آموزه های اصلاحی طباطبایی
فصل چهار – نقاط قوت طباطبایی
فصل اول. زندگی نامه
آقا مصطفی طباطبایی زندگی نامه شخصی پربرگی ندارد. ایشان زاده سال ۱۳۱۴ است و از دو طریق به دو عالم دینی اثرگذار مشروطیت و اواخر عصر قاجار نسب می برد. از طریق پدر به سید محمد طباطبایی مجتهد و از طریق مادر به میرزا احمد آشتیانی که پدر ایشان مجتهد مشهور تهران در عصر ناصری یعنی میرزا حسن آشتیانی و مخالف کمپانی رژی بوده است. سید محمد طباطبایی محبوب ترین زعیم روحانی مشروطه بود و همگان به مردمی بودن و سلامت نفس و بی نظری و نوگرایی مذهبی و اعتدال و انصاف در جدالهای جاری جنبش مشروطه در دوران پیش از پیروزی و پس از آن اذعان داشته و دارند. کسروی که در تاریخ مشروطه خود از او و سید عبدالله بهبهانی به عنوان «سیدین سندین» یاد کرده است، به نقش بی بدیل و امتیازات خاص وی تصریح کرده است. زنده یاد ملک طباطبایی (بازرگان) همسر مرحوم مهندس مهدی بازرگان عمه آقا مصطفی طباطبایی است. به نقل آقای طباطبایی، میرزا احمد آشتیانی، فقیهی اصولی و حکیمی ورزیده بود که آقا مصطفی از نوجوانی تا حدود ۳۵ سالگی از محضر نیای خود بهره برده و اصول فقه و فلسفه صدرایی را از او آموخته است.
طبق یادداشتی که جناب طباطبایی برای من نوشته اند اندکی از احوالات دوران جوانی و بعد را چنین تعریف کرده اند:
«من مانند بیشتر بچه های تهرانی از کودکی به دبستان رفتم و در کلاس ششم ابتدایی به مسجدی رفت و آمد داشتم که بچه ها را به حفظ قرآن کریم وا می داشتند و در آنجا شاگرد اول شدم و ده آفرین نامه گرفتم. سپس به دبیرستان رفتم و در واخر سیکل اول بنا به تشویق یکی از خویشاوندانم که خود ورزشکار بود در خانه به ورزش پرداختم و با جدیت فراوان و حرارت بسیار می کردم و در سیکل دوم دبیرستان به باشگاه ورزشی راه یافتم و سرانجام با تلاش های فراوان، قهرمان اول کشور در رشته وزنه برداری (در میان وزن با رکورد ۳۳۰ کیلو وزن) شدم و مدال قهرمانی دریافت داشتم ولی در آستانه این پیروزی دچار طوفانی روحی شدم که چرا عمر عزیز را باید در راهِ آهن بلند کردن تلف کنم؟ با خود گفتم: ألهذا خلقت؟ این بود که ورزش قهرمانی ترک کردم. به جای رفتن به دانشگاه، با جدیت فروان به سوی تحصیل علوم اسلامی رفتم و دائره معلومات را ضرب زید عمروا و استصحاب و برائت محدود نکردم و به تدریج کتابخانه بزرگی (که اکنون هزارها مجلّد کتاب دارد) گرد آوردم و کتب ادیان و مذاهب را با دقت مطالعه کردم و تا توانستم با رؤسا و مبلّغین آنها ملاقات و مناظره نمودم تا سرانجتام پس از تلاش های بسیار، به سرچشمه نور و ایمان صحیح یعنی مفاهیم قرآن کریم رسیدم و بدان دل باختم و سر سپردم و دعوت به قرآن و پیکار با خرافات را آغاز کردم و تا کنون در عین مشاغل تدریسی در دبیرستان ها بیش از پنجاه کتاب و رساله نوشته ام و چهار بار بر سر عقاید قرآنی ام به زندان افتادم (دو مرتبه در دوران پهلوی و دو مرتبه در این دوران) و در همه احوال خدای تعالی را بر نعمت هایش سپاسگزارم».
فصل دوم. آثار
پیش از تحلیلی از افکار و نقش دینی و اجتماعی جناب طباطبایی، فهرستی از تألیفات و آثار منتشر شده ایشان می آورم. چرا که این آثار خود تا حدود زیادی از افکار و اندیشه ها و روش و منش اصلاحی وی پرده بر می دارد. گفتنی است که فهرستی به همت آقای رضا رهنما (از علاقه مندان طباطبایی) برای من ارسال شده که در آن ۵۴ اثر معرفی شده است. در اینجا به ذکر عناوینی که تاریخ انتشار دارند، بسنده می کنیم:
۱- راهی به سوی وحدت اسلامی (۱۴۰۰ قمری)
۲- خیانت در گزارش تاریخ (سه جلد) در نقد کتاب «بیست و سه سال» منتسب به علی دشتی آخرین چاپ ۱۳۶۶)
۳- دین ستیزی نافرجام (در پاسخ به کتاب «تولّدی دیگر» اثر شجاع الدین شفا (۱۳۸۰)
۴- نقد آثار خاورشناسان (شامل نقد بیست تن از خاورشناسان – از انتشارات چاپخش تهران – ۱۳۷۵)
۵- رهبران وادی ضلالت – ماجرای باب و بها – (پژوهشی نو در باره بهائیگری – چاپ سوم ۱۳۹۳)
۶- دعوت مسیحیان به توحید (۱۳۷۹)
۷- متفکران اسلامی در برابر منطق یونان (۱۳۵۸)
۸- بردگی از دیدگاه اسلام (ناشر بنیاد دایره المعارف اسلامی – ۱۳۷۲)
۹- شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر (۱۳۵۷ و ۱۳۶۲)
۱۰- منهای معنویت (چاپ سوم ۱۳۵۶
۱۱- اسلام و بت های غرب (۱۳۵۳)
۱۲- اعجاز عددی قرآن کریم (تحقیق عبدالرّازق نوفل مصری که به وسیله طباطبایی ترجمه و تکمیل شده است – ۱۳۶۲)
۱۳- نقد آرای ابن سینا در الهیات (۱۳۶۱)
۱۴- نقد کتب حدیث (۱۳۷۹)
۱۵- حقارت سلمان رشدی (در نقد کتاب مشهور و جنجالی «آیات شیطانی» اثر سلمان رشدی نویسنده هندی – بریتانیایی – ۱۳۶۸)
۱۶- قرآن در روزگار نو (۱۳۷۹)
۱۷- معانی باطنی در قرآن کریم (۱۳۷۵)
۱۸- تسامح و شدت عمل در اسلام (در آسانگیری اسلامی و تقدم عفو بر رحمت – ۱۳۷۲)
۱۹- علی بین التقصیر والغلّو (۱۳۸۰)
۲۰- اجتهاد در برابر نصّ (۱۳۸۲)
۲۱- زن در آیین زرتشتی و بهایی (۱۳۸۲)
۲۲- پیوند دین و حکومت (۱۳۷۹)
۲۳- قرآن بدون حدیث هم قابل فهم است (۱۳۸۲)
۲۴- رسول خدا (ص) و تبیین آیات (۱۳۸۲)
۲۵- فتح البیان فیما رُوی عن علی من تفسیرالقرآن (۱۳۸۲)
۲۶- فاصله ها را از علی (ع) کم کنیم (۱۳۵۳)
۲۷- قرآن در روزگار نو (۱۳۷۹)
۲۸- محمد پیامبر رحمت و شمشیر (۱۳۷۹)
۲۹- نوگرایی در اجتهاد (۱۳۸۲)
۳۰- اسلام و مسئله خشونت (۱۳۹۴)
۳۱- پاسخ ها و نقدها مجموعه مقالات در دو جلد (۱۳۸۸)
۳۲- بیان الحقیقه فی جرح الابدان عندالمصیبه (به فارسی و عربی ۱۴۱۵ قمری)
همان گونه که گفته شد در فهرست یاد شده شمار دیگری از آثار طباطبایی ذکر شده ولی روشن نیست مقاله اند و یا اگر منتشر شده اند در چه زمانی انتشار یافته اند از این رو از ذکر آنها در این فهرست خودداری شد. با این حال به چند اثری که هر یک از جهاتی مهم اند و در شناخت نوع تفکر و رویکرد طباطبایی مفید و مؤثرند، اشاره می شود:
دفاع از شمشیر اسلام
بررسی آراء اخباری و اصولی
وحی قدسی (در نقد سخن دکتر سروش)
حافظ در میان موافقان و مخالفانش
حج
تفسیر بیان معانی در کلام ربّانی
ضوابط علمی در قرآن شناسی
نماز جمعه نماز انقلابی و فراموش شده
ویژگی های بازار اسلامی (اشاره ای به معنویات و اصول اخلاقی حاکم بر اقتصاد اسلامی)
فصل سوم. تحلیلی از آموزه های اصلاحی طباطبایی
با اندک آشنایی با آثار و تألیفات طباطبایی کم و بیش روشن می شود که ایشان در مجموع ادامه دهنده همان مسیر اسلاف خود از نجم آبادی تا زمان خود است و از همان افکار و اصول پیروی می کند و البته بیشتر با کسانی چون قلمداران و سید ابوالفضل برقعی قرابت دارد و این قرابت در فصل آن دو ذکر شد. وی با آنان آشنایی نزدیک داشته و به نوعی همکاری داشته اند. با این حال می توان اصول اصلاحی طباطبایی را چنین برشمرد:
محوریت قرآن و توحید
تکیه انحصاری و حداقل با اولویت اول در دین شناخت روی متن قرآن از اصول موضوعه این سلسله از مصلحان و یا احیاگران معاصر است. می توان این اصل را با محوریت «توحید» نیز تکمیل کرد. توحید هم محور بنیادین درونی اسلام شمرده می شود و هم محور قرابت و نزدیکی با ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) و تکیه بر نوعی وحدت جوهری ادیان. این سلسله غالبا بر این وحدت و یگانگی جوهری تأکید می کنند و طباطبایی نیز در این مورد دارای تألیف و اثر مکتوب است.
نقد و پالایش حدیث
گرچه طباطبایی در رد و نقد حدیث افراطی و رادیکال نیست چرا که حداقل در تحقیقات تاریخی و از جمله نگاه فقهی و به ویژه در تفسیر قرآن نمی توان روایات و احادیث را به طور مطلق رد کرد و نادیده گرفت ولی او نیز مانند غروی و قلمداران و شماری دیگر «حدیث گرا» و یا «حدیث محور» هم نیست و از این رو با جریان فقهی حوزوی تفاوت و حتی تعارض جدی دارد. فقه و اجتهاد مصطلح حوزوی (حتی پس از پیروزی اصولیّون بر اخباریون) همچنان بیشتر بر اخبار و احادیث تکیه دارد و از آن تغذیه می شود. اما طباطبایی سخت به نقد و واکاوی احادیث باور دارد و تلاش کرده و می کند تا انبوه احادیث موجود و راه یافته در انبوه مجامیع و منابع حدیثی را بکاود و آنها را به نقد و چالش بکشد و در نهایت احادیث از صافی رد شده را بپذیرد و در استدلال های دینی اش لحاظ کند. کتاب «نقد کتب حدیث» به این منظور تحریر شده است. در این پالایش معیار اصلی اش نیز قرآن است و البته علم و عقل متعارف بشری. در نهایت او نیز بر این باور است که «قرآن بدون حدیث هم قابل فهم است».
خرافه زدایی و مبارزه با انواع غلوّ
گفتن ندارد که طباطبایی نیز مانند دیگران با انواع خرافات مذهبی و فرقه ای و از جمله خرافات بروز یافته در جریان غلات شیعه و حول امامان و برخی سنت ها و شعائر دینی رایج به سختی مخالف است و با آنها می ستیزد. بخش قابل توجهی از آثار یاد شده طباطبایی (مستقیم و غیر مستقیم) حول همین موضوع است. مبارزه با انواع غلو در آموزه های طباطبایی بسیار برجسته است.
در همین جا باید تذکر داد که هرچند طباطبایی (مانند غروی ها و دیگران) سنی به معنای متعارف آن شمرده نمی شود ولی شیعه به معنای متعارف آن هم نیست. چرا که بنیاد اعتقادی تشیع تاریخی (تشیع قرن چهارم به بعد) تأکید اساسی بر حدیث غدیر و مفهوم مولا و ولایت سیاسی (ولایت به معنای جانشینی منصوص و منصوب امام علی و فرزندانش در دوازده نسل و بالتبع ماجرای غیبت و ظهور و البته عقایدی چون علم غیب و عصمت) است و طباطبایی به هیچ یک از این اصول موضوعه خاص شیعی حداقل به گونه ای که رایج است باور ندارد. شاید بشود گفت او نیز شیعه است اما تشیع به معنای مضیّق و قرن اولی آن. رویکردهای فراوان او به شخصیت و تفکر و سنت و سیره امام علی و به طور کلی علوی و اتخاذ سند از آرای و حادیث علی، گواه این مدعاست. در عین حال او همزمان هم منتقد تشیع تاریخی است و هم منتقد تسنن تاریخی. از این رو شاید گزاف نباشد که بگوییم او نیز مانند بسیاری دیگر در مرحله نخست و به طور اساسی مسلمان است و البته ملتزم به نقد و پالایش آموزه های دینی رایج در تشیع و تسنن. در واقع او راهی برای خروج از مجادلات فرقه ای و ورود به عرصه یگانگی و وحدت امت اسلامی می جوید.
با این حال ادبیات ایشان تقریبا همان ادبیات شیعیان رایج در ایران است. با نهایت احترام از امام علی و دیگر بزرگان شیعی یاد می شود. او تلاش می کند علی را از دست دو گروه غالی و گزافه گوی پیرو و در مقابل گروه کم فروش و به تعبیر ایشان اهل تقصیر برهاند. تعبیر «پرتوی از دولت فرخنده علوی» به منظور تبیین اندیشه «علی بین التقصیر والغلو» است. ایشان نیز در این عرصه از مصلحان خوشفکر و منصف سنی اهل سنت پیروی می کند.
تأکید ویژه روی وجوب عینی نماز جمعه
موضوع نماز جمعه و اهمیت آن را در گذشته شرح داده ام. تمام این مصلحان بر این سنت قرآنی دیرین تکیه داشته و دارند و طباطبایی نیز چنین است. او نیز رساله ای در باب وجوب عینی نماز جمعه دارد و خود نیز همواره این فریضه اسلامی را اقامه کرده است. او نیز در این مسیر (و البته به خاطر دیگر افکارش) همواره مورد طرد و حتی تکفیر ضمنی قرار گرفته و با انواع آزار (از جمله دستگیری در نماز جمعه و تعطیلی آن) در این چهل سال اخیر مواجه بوده است. نیز باید گفت طباطبایی نیز اقامه جمعه را راهی برای وحدت دینی و نیز تربیت معنوی و اخلاقی مؤمنان می داند.
معقول سازی سنت ها و گزاره های دینی
طباطبایی نیز از جمله کسانی است که تلاش می کند از عقل ستیزی فاصله بگیرد و سنت ها و آموزه های قرآنی و اسلامی را در مجموع معقول و باورپذیر کند و در حد توان احکام شرعی قطعی را با ارائه تفاسیر خردپذیر با مقتضیات جهان کنونی قابل تحقق نماید. وی توجه به علم و تجربه و زمان و زمانه در اجتهادات مناسب را قبول می کند و به تصریح خود به «نوگرایی در اجتهاد» سخت عقیده دارد، از این منظر از جریان سنتگرایان متصّلب یا سلفیه رایج در جهان اسلام دور می شود. با این همه، ایشان متن محور است و برای توجیه و تبیین و معقول سازی اجتهاداتش می کوشد از آیه و حدیث و خبری و سنتی در تاریخ و فرهنگ سنتی و دیرین اسلام سندی و تأییدی پیدا کند. عقلانیت وی در مجموع، مانند اسلاف و همتایانش، عمدتا بر عقل و عقلانیت سنتی و ارسطویی استوار است. البته وی به گفته خودش به دیدگاههای ارسطویی و به ویژه منطق ارسطو نقدهای جدی وارد کرده است. بنگرید به کتاب «متفکرین اسلامی در برابر منطق یونان».
تا آنجا که من اطلاع دارم طباطبایی با افکار انقلابی حکومت محور از نوع روحانیون مبارز و انقلابی پنجاه سال اخیر موافق نبوده و نیست و به ویژه با حکومت دینی و شرعی با مدل ولایت مطلقه فقیه هرگز موافق نبوده ولی چنین می نماید که ایشان به اجرای احکام قطعی شرعی در نظام سیاسی و آن هم نظامی که بر جامعه اکثریت مسلمان و به دست مؤمنان مدیریت می کند، باور دارد. ایشان تصریح می کند که برخی احکام دینی ماهیتا حکومت محور هستند یعنی بدون داشتن حکومت و در واقع بدون قدرت اجرایی قابلیت تحقق و اجرا ندارند. در این صورت اجرای بی تنازل احکام شرعی (مانند حدودو دیات هرچند با اصلاحاتی) الزامی خواهد بود. احتمالا به همین دلیل بوده که طباطبایی (مانند دیگران از این سلسله) در آغاز از سقوط رژیم سکولار پهلوی وقوع انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی استقبال کرده ولی بعد از آن فاصله گرفته و عمدتا از منظر قرآنی و شرعی برخی عملکردهای حاکمان بعدی را مورد نقد و نفی قرار داده و می دهند. بنگرید به تألیف «پیوند دین و حکومت».
با این حال طباطبایی، به رغم تصلّب دینی و غلظت مذهبی اش، تلاش می کند مدافع اسلام نرم و اهل گذشت و مدارا باشد. چنان که در رساله ای بدان پرداخته است. با این حال گاه تندی بیش از حدی در کلام او در مواجهه با برخی دگراندیشان دیده می شود. به عنوان نمونه می توان به تعبیر «حقارت سلمان رشدی» اشاره کرد. در کتاب سه جلدی نقد کتاب دشتی با عنوان «خیانت در گزارش تاریخ» نیز از این دست تعابیر کم نیست. عناوینی چون «رهبران ضلالت» نمونه ای این نوع ادبیات ستیزنده است که در نهایت می تواند خشونت های مذهبی و اجتماعی را دامن بزند. ظاهرا ایشان از همان جهاد سنتی اسلامی دفاع می کند و حتی ابا ندارد که عنوان «دفاع از شمشیر اسلام» استفاده کند و استفاده از چنین ادبیاتی، بر خلاف تلاش فراوان نویسنده برای ارائه سیمای اسلام معقول و ارائه تصویری رحمانی و نرم از شریعت، می تواند بحث برانگیز و زمینه ساز اسلام ستیزی باشد. برخی عناوین تألیفی طباطبایی یادآور کتاب مشهور ابن تیمیه است: «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» (شمشیر تیز و برکشیده علیه دشنام گویان پیامبر).
فصل چهارم. نقاط قوت طباطبایی
مفید می دانم که از سنت معمول در این سلسله گفتار / نوشتارها اندکی فاصله بگیرم و اشارتی بکنم به نقاط قوت و شاید هم بتوان گفت امتیازات طباطبایی. زیرا می پندارم تا به این نقاط و نکات تصریح نشود، حق مطلب ادا نشده است. می توان این ممیزات را چنین برشمرد:
مهارت در لغت و زبان عربی
گرچه آشنایی حداقلی با زبان عربی و قواعد دستوری آن برای فهم و درک و تحلیل علمی قرآن و حدیث و تاریخ و دیگر معارف معمول اسلامی الزامی است و عموم مصلحان علی قدر مراتبهم نیز از این آشنایی بهره داشته و دارند، ولی در این میان به گمانم آقا مصطفی طباطبایی از عربیت (لغت و قواعد صرفی و نحوی) نیرومندی بهره دارد. در هرحال من صلاحیت ندارم تا در میزان و مرتبت عربی دانی مصلحان یاد شده در این سلسله گفتارها داوری کنم و مثلا بگویم کدامین قوی ترند ولی در حد اطلاع من در این زمینه آقای طباطبایی از توانایی خوبی برخوردارند و این البته از نقاط قوت اوست.
دانش دینی و اطلاعات گسترده
از نقاط قوت اغلب مصلحان دینی معاصر ایرانی آشنایی علمی و فنی با معارف سنتی اسلام و فرقه ها و نحله ها (ملل و نحل) است ولی طباطبایی در این زمینه بسیار پیشرفته و دارای صلاحیت است. کمتر کسی را سراغ دارم که به اندازه ایشان در مجموع معارف سنتی (ادب و منطق و اصول فقه و فقه و فلسفه و کلام و تفسیر و تاریخ اسلام) تبحر داشته باشد. باید روی تاریخ و سیره تأکید ویژه بکنم که مهم اند. قدرت اجتهادی وی او را به استنباط های فقهی توانا ساخته و به او این امکان را می دهد که به جنگ فقیهان سنتی برود. همین امتیاز موجب شده است که غالبا با قدرت به نقد و نقادی برخی نواندیشان دینی از یک سو و سنتگرایان سنت زده و میراثی از سوی دیگر و همین طور با برخی اسلام شناسان و خاورشناسان غربی برخیزد. مراد این نیست که تمامی نقادی های ایشان مقبول و حتی معقول اند (حداقل از نظر من) ولی می خواهم بگویم آشنایی ایشان با معارف سنتی و اطلاعات نسبتا گسترده وی با میراث گذشته اسلامی، او را در گفتگوها و مجادله ها توانا کرده است.
آشنایی نسبی با برخی از تحقیقات غربیان
نمی دانم آقای طباطبایی زبانهای اروپایی می داند و چه اندازه می داند ولی بر اساس آثارش می توان دید که او نسبت به پژوهش های غربیان نسبت به اسلام و تاریخ و معارف آن حساس است و تلاش می کند با این افکار آشنا شود و در حد توان به برخی از آرای قابل نقدشان بپردازد و اشتباهاتشان را عیان کند. «نقد آثار خاورشناسان» ایشان نمونه خوبی است. هرچند همین نقدنوشته ها نشان می دهد که طباطبایی به بُن مایه های علمی و ذهنیت های مدرن غربی چندان راه نیافته است. از این رو همچنان با معیارهای سنتی و با متن محوری معمول علمای اسلامی به جنگ خاورشناسان منتقد اسلام و یا تاریخ اسلام می رود. واقعیت این است که اگر غالب خاورشناسان و یا اسلام شناسان دو قرن اخیر غربی با بُن مایه های تاریخی و با ذهنیت سنتی مسلمانان و عالمان دینی چندان آشنا نیستند، در مقابل، بسیاری از منتقدان سنتی آنان نیز با ریشه ها و ذهنیت های طرف مقابل تا حدود زیادی بیگانه اند و به همین دلیل مجادله و مناظره این دو طرف به سادگی به فرجام نمی رسد. تجربه نشان می دهد صرفا با اطلاعات سنتی و با ذهنیت های کلامی و الهیاتی ماقبل مدرن نمی توان به مقابله کارآمد با پژوهشگران غیر مسلمان و سکولار آزاد رفت و کامیاب شد.
با این حال طباطبایی نقادی خوب و نیرومند است که همواره تلاش کرده مستند و مستدل (هرچند با معیارهای عمدتا نقلی و سنتی) به جنگ مخالفان فکری خود برود. به گمانم ایشان در جبهه داخلی و با مخالفان فکری درونی (سنتی ها و یا نواندیشان) موفق تر ظاهر شده است. هرچند وی به دلیل بی توجهی به بنیادهای اندیشه کم و بیش مدرن متفکران مورد نقد (مثلا شبستری و سروش) گاه به بیراهه می رود و از منظری به مجادله بر می خیزد که طرف مقابل از آن بی اطلاع نیست. اصولا دو طرف عمدتا از دو جهان اندیشگی متفاوت و چه بسا متعارض سخن می گویند.
فعالیت های فکری و قلمی مستمرّ
یکی از ویژگی های بارز آقای طباطبایی پرکاری و فعالیت های گسترده و خستگی ناپذیر ایشان است که از این نظر شایسته است الگو قرار بگیرد. شمار تألیفات ایشان گواه آن است. به ویژه ایشان در مواجهه فکری و قلمی و گفتاری با جریانهای مختلف درون دینی و بیرون دینی می توان گفت بی مانند است. ایشان با انگیزه های قدرتمند دینی و تعصب عقیدتی با جبهه های مختلف دگراندیشی درگیر شده است. بعید می دانم در این نیم قرن کسی در داخل و خارج از کشور مطلبی در نقد اسلام نوشته و یا حتی شخصیتی دینی در بعد نظریه پردازی سخنی متعارض با دیدگاه ایشان اظهار کرده باشد و او در مقام پاسخگویی بر نیامده باشد. باز آثار معرفی شده وی تا حدودی این بُعد را نشان می دهد. افزون بر آثار منتشر شده (کتاب و مقاله) ایشان بارها یا از مناظره های صوتی و یا تصویری دو نفره برای بیان عقاید خود و نقد دیگران سود جسته و یا به صورت یک طرفه با صوت و تصویر به مقابله دگراندیشان رفته است. می توان در وبسایت ایشان شمار زیادی از این نوع فایل ها را مشاهده کرد.
افزون بر آن طباطبایی شاگردپرور هم هست و افراد قابل توجهی در این نیم قرن در حلقه تدریس و تعلیم او آموزش دیده و ناقل و مبلغ ایده ها و آموزه های استاد خود شده اند. به همین دلیل عنوان «استاد» را برای ایشان برگزیده اند. در نمازهای جمعه ایشان شماری از این علاقه مندان شرکت می کنند. دکتر فرهاد بهبهانی یکی از نمونه های شاخص این مجموعه است. برخی از آثار طباطبایی با همت بهبهانی و برخی دیگر انتشار یافته است. به عنوان نمونه می توان به کتاب حجیم «تحقیق در سیره نبوی» طباطبایی اشاره کرد که با همت بهبهانی و علیرضا بهادری نژاد منتشر شده است.
سخن آخر این که گزاف نیست گفته شود که در حال حاضر آقای طباطبایی از سنگرداران معقول و متخصص در دفاع از اسلام میراثی در برابر منتقدان و منکران و مخالفان است. از این نظر ایشان شباهت زیادی به ابن تیمیه مشهور در قرن هفتم هجری دارد.
منابع:
زندگی نامه خودنوشت آقای طباطبایی
فهرست آثار با همت رضا برنجکار
جریانهای مذهبی – سیاسی ایران، رسول جعفریان
وبلاگ استاد مصطفی حسینی طباطبایی – به وسیله عده ای از دوستداران مصطفی حسینی طباطبایی راه اندازی شده است
و اطلاعات شخصی
یک پاسخ
سلام.
” حقارت سلمان رشدی ”
جناب آقای اشکوری ،
کتاب ” آیه های شیطانی” سلمان رشدی ، مورد نقد تمامی جریان های فکری اسلامی ، قرار گرفته است. جریان های نو اندیشی اسلامی و همچنین جریان های مختلف سنتی.
پرسشی که من دارم این است که چه تعداد از متفکرین و اندیشمندان این جریان های مختلف فکری ، این کتاب را با دقت و موشکافانه مورد مطالعه قرار داده اند؟
آیا سلمان رشدی ، در این کتاب ، فقط به شکل اهانت آمیزی با پیامبر اسلام مواجه شده است؟
یا اینکه تمامی فرهنگ دینی را مورد نقد و داوری قرار داده است ؟
اگر وجوه سیاسی و موضع گیری او در مقابل خمینی را نادیده انگاشته و سپس به نقد او به تصوراتی که در میان مسلمین جاری است ، بنگریم ، آیا نقد او بر :” هاله نور در پشت سر ” واقعیت ندارد ؟
چرا شما و دیگر اندیشمندان ، فقط وجهی را مورد نظر قرار داده و حکم تکفیر صادر می فرمائید ( منظورم شخص شما نیست. بلکه کسانی است که حکم تکفیر صادر فرمودند) و از وجوه دیگری که او مطرح کرده و این وجوه نه تنها مورد قبول افرادی همانند دکتر شریعتی و مرتضی مطهری و … است ، بلکه نقطه های ضعف فرهنگ اسلامی نیز به شمار می آید غفلت می نمائید؟
دیدگاهها بستهاند.