۱- اخیراً با یکی از دوستان ایرانی ساکن ایالت پنسیلوانیا درباره انتخابات میان دورهای در امریکا صحبت میکردم. میگفت به جمهوریخواهان رأی داده است. از چرایی این تصمیم که پرسیدم گفت جمهوریخواهان «مرد» اند. در مورد دیگر، پس از حمله و تجاوز پوتین به اوکراین با یکی از دوستان ساکن استانبول که نیز حرف زدم، وی این حرکت پوتین را «مردانه» توصیف میکرد. گویی در ذهن و ضمیر این دو فرد، رفتارهای غیرقانونی امثال پوتین متجاوز و دیکتاتور یا سیاستهایی که جمهوری خواهان در امریکا دنبال می کنند (مثل مخالفت صریح با حق سقط جنین، مخالفت بی چون وچرا با حق ازدواج همجنسگرایان، آزادی بی قید و شرط خرید و حمل اسلحه، بیتوجهی به محیط زیست و …) ، با مرکزیت جنس نر و شجاعانه است و لذا «مردانه» است. فهم کج و معوج از امر سیاست و جنسیت، و اسارات در کهن الگوهایی که ریشه در باورهای نادرست ازین دو موضوع دارد در کنار تبلیغات و شعارهای توخالی توسط این سیاستورزان، اذهان بسیاری را جذب و جلب کرده است.
۲– از بُعد نظری، در نظام اخلاق فمینیستی سخن از این است که در طول تاریخ، نظامات اخلاقی و فلسفی مطلقاً از سوی مردان و مبتنی بر نگاه مردان به جهان خارج -و اینجا اخلاق- ساختارمند شده اند و کنون نیازمند نگاه زنانه به اخلاق هستیم و باید از منظر یک زن به امور نگریست. از اینرو اخلاق فمینستی را «اخلاق مراقبت» نیز نام نهاده اند. در این نوع نگاه به اخلاق و سیاست، که ریشه در باور معرفتشناسیک دارد( واقعیت و ارزش درهمتنیده هستند)، باید از منظر زنان امور را شناخت و بر اساس این شناخت، نظامهای اخلاقی و ارزشی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را سامان داد. فمینیستهای چپ به دنبالروی از مارکس، معتقدند اولاً و اساساً این نظامات اقتصادی است که انقیاد زنان را به بار آورده است و باید کوشید اقتصادی زنانه و فمینیستی را در دستور کار قرار داد تا توازن امر به نفع زنان تغییر کند. به دیگر سخن، نرینگی در اقتصاد و شیوه تولید ریزش کرده و شالوده نظام اقتصاد لیبرال جهانی، حفظ تفوق و برتری این جنس است و در این ساختار اقتصادی، سخن از حقوق زنان نقض غرض است و جز برساختن اقتصادی زنانه راه دیگری به سامان نمی رسد.
۳– جنبش اصیل و سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران امروز، از موضوع و موضعی «زنمحور» به امر سیاست و تغییر اجتماعی نگاه میکند و حضور زنان در صف مقدم و اول این خواست اصیل برای تغییر، ریشه در همین نیاز کلان و ضرور دارد. جنبش زنان که عمری به درازای چندین دهه دارد، در تمام این ادوار، حضوری مرکزی و مهم داشته است. اما این بار دیگر جنبشها و دیگر مطالبات، ذیل محوریت و مرکزیت جنبش حقوق زنان متمرکز و متحد شده اند و اینگونه است که تمام اقوام و گروههای مدنی و اجتماعی حضوری جدی در این جنبش دارند. شعارهای روشن و صریح در نفی تمام انواع تبعیضات علیه زنان در این ۴ دهه، نشان میدهد ساختار معرفتشناسیک این جنبش، رویکردی زنانه به امر سیاست و حکومت را در کنار دیگر عرصهها، دنبال میکند؛ ساختاری که در آن، نگاه زنانه به امور، مصدر تمام سیاستهاست. ساختار مطلوب این جنبش، ساختاریست که در آن، مطالبات زنان در رأس قرار دارد و این رئوسیت نه از باب برتری منعندی زنان بل به دلیل اهمیتی است که برآورده شدن مطالبات زنان در نفی هرگونه تسلط و برتریجویی در تمام حوزهها بهدنبال خواهد داشت. به دیگر سخن، در جامعهای که زنان در فضایی برابر و عادلانه زیست اجتماعی و فردی خود را داشته باشند، دیگر صور و انواع تبعیض علیه دیگر طبقات و افراد جامعه، به طریق اولی برچیده شده است. مطالبه حق زنان، به مصداق این سخن مولوی است: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
۴– ویژگی پُستمدرنیستی این جنبش، نیز خود هموارکننده مسیر آن است. مرکزیت منتشر و چندرأسی آن در کنار نفی هرگونه اتوریته بیرونی و غیرطبیعی از سوی هر نهاد و فرد و جنسیتی و فریاد زدن اصل زندگی، با شجاعتی کمنظیر در حضور پرخطر خیابانی در نظامی سرکوبگر و قاتل، عمده تواناییها و نقاط قوتیست که این جنبش را تاکنون زنده نگاه داشته است. پیوستن دیگر اقشار همدل به این جنبش در کنار حمایت بینظیر ایرانیان خارج از کشور و کشورهای دیگر از آن، رمز موفقیت نهایی این جنبش است ولو ترجمان سیاسی آن با تأخیر همراه شود. به دیگر سخن، این جنبش فمینیستیِ زنمحور تا کنون نیز برگی زرین بر دفتر جنبشهای ایرانِ معاصر افزوده است ولو به تمام خواستههای خود نیز نائل نگردد. (این گزاره به این معنا نیست که جنبش ناتوان است، بل اعتراف به بزرگی این جنبش است که تا همینجا نیز پیروزیهای خیرهکننده و در ظاهر ناممکن را از آن خود کرده است). هر حرکتی، سیاستی، تصمیمی، اصلاحی در ایران امروز، چه جمهوری اسلامی باشد و چه نه، باید مبتنی بر نظر و خواست و اراده زنان ایرانی باشد وگرنه با شکستی محتوم روبرو خواهد شد. پیگیری مدنی و آرام و معصومانه حقوق زنان در تمام این سالها با سد سخت استبداد مردمحور جمهوری اسلامی روبرو شد، این بار با همافزایی تاریخی سدهای بسیاری را سر راه برداشته است و در مسیر خود هیچ عقبگردی را برنخواهد تابید. خورشید جنبشهای فمینیستی اینبار از ایران طلوع کرده است و در خاورمیانه الها بخش تمام زنان منطقه خواهد بود، همانطور که زنان افغانستان نیز یکصدا شعار «زن، زندگی، آزادی» را در برابر تعصب طالبانی فریاد زدند.