در جایی از رمان ۱۹۸۴ نوشته جورج اورول میخوانیم: «ما به نابودی دشمنان خودمان اکتفا نمیکنیم، ما آن ها را عوض میکنیم».
عوض کردن یا خالی و از نو پر کردن، نه تنها هدف نظام جمهوری اسلامی بوده، بلکه کاری است که بارها و در پروژههای مختلفی آن را عملی کرده است.
نه تنها در دخمههای اطلاعات و یا در پستوی زندانها و با شکنجههای سرخ و سفید، بلکه با بمباران تبلیغاتی و تجاوز به حریم مفاهیم و ارزشها و به بازیگرفتن هر چیز و هر کسی، رژیم به این یگانه هدفش پایبند بوده؛ خالیکردن و از نو پر کردن. این حکومت همهچیز را میچلاند؛ انسانها را و نیز کلمهها را؛ گذشته، اکنون و آینده را.
اما در مقابل این دستگاه سلطه، جامعه مومی بیشکل نیست که کاملا محصول دستورزی صاحبان قدرت باشد. جامعه متشکل از افراد و گروههایی است با تنوع و تفاوتهایی که تن به ابزار یکسانساز این هولناکان نمیدهد. چهار دهه تلاش ظاهراً موفق در جهت استیلا بر بدن زنان، چنان واکنشی آفرید که می رود تا برای همیشه طومار حکومت را درنوردد.
میل به «چیرگی تام» با نیل به آن متفاوت است. چنین حکومتهایی همواره تمایلی وصفناپذیر به سلطهای همهجانبه و بی چون و چرا دارند و رویایشان، خرابآبادی است که در آن بیاذنشان هیچ جنبندهای نمیجنبد. اما واقعیت پیچیدهتر از آن است، که بتوان با نسخهای سر و تهش را به هم آورد.
رمان ۱۹۸۴ با یأسی فلجکننده به پایان میرسد، اما واقعیت به گونهای دیگر رقم میخورد. تلاش برای چیرگی تام نه تنها تمامیت پهنه اجتماع را تحت استیلا نمیآورد، بلکه مصداق «عِرض خود» بردن و «زحمت ما» داشتن است.
بله! آبرویشان رفته، ولی زحمات بسیاری آفریدهاند. به جز ویرانیهای عظیم و ستاندن جانهای بیشمار، بلاهای نامرئی زیادی نیز بر سرمان ریختهاند، که از شماره خارج است. یکی از مسائلی که در این دوران گریبانگیر ماست، همین بلاهای نامرئی است. هرکس که اندک مواجههای با نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی داشته باشد، نیک میداند که چه تلاش بیشائبهای برای خودیسازی و مورد سو استفاده قرار دادن مخالفان میکنند.
دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی، پس از به تله انداختن معترضین و مخالفین، در وهله اول آنها را حسابی میفشارد تا در هم بشکنند، سپس همچون دایهای مهربان برایشان لالایی میخواند و وعدههای فریبندهی مالی و غیره به ایشان میدهد. نه تنها تامین مالی که تامین آزادی بیانشان را نیز وعده میدهد اما… . شرط بعد از این اما، شرط شیطان است در تراژدی فاوست؛ میخواهند که روحت را بفروشی. این همان فرایند چلاندن و پر کردن است. آن وقت آن افراد سابقا مخالف یا ظاهراً منتقد را آزاد میگذارند تا به درون گروههای مخالف بروند و وفق نظر نظام جهتدهیشان کنند، یا با ایجاد تشنج و تشویشهای فکری، جبهه مخالفان را فلج کنند، تا جمهوری اسلامی از این آب گلآلود ماهیهایش را صید کند.
البته نگارنده بر آن نیست که هرکس با جو ذهنی اکثریت مخالفان همراه نیست، لزوما نیروی حکومت است بلکه جهتگیری نهایی این افراد و نیروهاست که این مطلب را روشن میسازد. بنا به تجربه آموختهایم که از این روزن، چه بیرسمیها از کسانی که فکرش را نمیکنیم، سر میزند. مواردی از خطوط فکری امنیتی، که جمهوری اسلامی سعی در القای آن ها دارد از این قرار است:
۱-مسأله ما یعنی جمهوری اسلامی امنیت کشور و حفظ تمامیت ارضی است. (در واقع این کلمات، علیرغم ظاهر فریبندهشان، کلیدواژههای سرکوب مخالفان وجود دارند)
۲– اختلافات ما داخلی است و به بیرون ربطی ندارد. (نگرانی از ارتباط با افراد، نهادها و شبکههای موثر برون مرزی)
۳-تقلیل مسائل و خواستهها به مطالبات معیشتی. (که اگر معاندین، یا عدهای نفوذی در نظام بگذارند، حکومت بزرگمنشانه حلش میکند)
۴– ایجاد یاس نسبت به امکان تغییرات مطلوب با تغییر دادن حکومت.
۵– ایجاد یاس نسبت به امکان تغییر حکومت. (میتوان این مورد و مورد بالا را اینطور صورتبندی کرد: «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب.» )
۶-نشانهرفتن پیکان اتهام به سمت خود مردم. (مثلا گفتن این که فلان مسائل فرهنگی است و تا مردم درست نشوند، درست نمیشود)
۷– القای این حس که مشارکت در فضاهای رسمی مثل انتخابات میتواند گشایش ایجاد کند. (چون چنین فضاهایی مخصوصا بعد از سال ۸۸ چنان تحت کنترل هستند که هر بازی ای در آن بشود برنده نهایی رژیم است)
۸– با سرنگونی جمهوری اسلامی، هرج و مرج و جنگِ همه علیه همه رخ میدهد. (ایجاد هراس امنیتی، برای میخکوب کردن و نگاه داشتن جامعه در شرایط جنگ نظام علیه همه. ترجمانی از همان شعار پوچ «عوضش امنیت داریم.»)
حتما محورهای دیگری نیز میتوان به این موارد افزود. اما همین میزان برای بر آوردن مرادمان کفایت میکند.
خواننده می تواند بپرسد که آیا بعضی از این گزارهها حاوی مطالبی منطقی نیستند. پاسخ قطعا مثبت است. ولیکن نکته اینجاست که عناصر منطقی، در یک بافت منطقی، به نتیجهای منطقی میانجامند. لزوما نمیتوان از چند کلمه و عبارتِ ولو درست، نتیجه کلان درستی گرفت. به مانند بحث نفی خشونت؛ وقتی که خشونت ابتدایی را نبینیم و به خشونتِ تدافعیِ فرد قربانی، با جملهی «خشونت بد است» معترض شویم، در واقع «خشونت نهادینه» را توجیه و تبرئه کردهایم.
فردی که خود را انسانی میهندوست میدانست، وقتی از فشارها و آزارهای نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به تنگ میآید به آن ها میگوید که دیگر از فعالیتهای سیاسی دست میکشد تا با او و خانوادهاش کاری نداشته باشند. آنوقت بازجو در واکنش، اظهار میکند که مگر تو نمی گویی میهندوست هستی، پس باید به خاطر ایران با ما همکاری کنی. مسأله این است. آن امر به ظاهر مقبول، در دستگاه نامطلوب جمهوری اسلامی به چنین نتیجه مضحکی میانجامد. این مثال یادآور وضعیت اعضای نگونبخت حزب کمونیست شوروی است که پیش از اعدامشدن توسط هم حزبیهای در قدرت، به آنان متذکر میشدند که هنوز به حزب وفادارند، و چنین پاسخ میگرفتند که حزب اکنون به اعتراف آنها علیه خودشان نیاز دارد، پس وفاداریشان را ثابت کنند تا برای حزب اعدام شوند.
هدف از این تفسیر، روشنساختن تصویری است که با آن مواجهایم. مدتهاست مخصوصا از زمان آغاز جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» افرادی بر حول محورهای پیش گفته قلم میزنند و سخن میرانند. این حرکتی خواسته یا ناخواسته بر مدار نگرش اطلاعاتی -امنیتی جمهوری اسلامی است.
پر رنگ کردن بعضی خطرات کمرنگ، بی اهمیت جلوهدادن مسائل اصلی، اصرار بر اصلاحات و واژههایی این چنینی (وقتی نسبتی با واقعیات و درک عمومی جامعه ندارند)، متهم ساختن مخالفین به تجزیهطلبی و خشونتورزی، ناممکن دانستن تغییرات کلان و انقلابی، تلاش برای ربطدادن نظراتِ گاه تند و تیز معترضین به تاثیرات رسانههای خارجی و ساختن مترسکهای مختلف در هر زمینی که معترضین به سمتش میروند، معنایی جز همنوایی با دستگاه سلطه ندارد. این دستگاهِ پیچیدهیِ سرکوب، به موازات قدرت دامنهدار و چند لایهاش، آسیبپذیر نیز هست. ترکهای بزرگی بر دیوارهایش ایجاد شدهاست. هر آن ممکن است بر سر کسانی که پایش ایستادهاند آوار شود. بهتر است زودتر از زیر سایههای شومش بیرون رفت.
پینوشت: عنوان یادداشت برگرفته از شعری است از احمد شاملو: حمالانِ پوچی مرزهای دشوار تحمل را شکستند…
5 پاسخ
درود یاران:جناب آقای آقایاری چه زیبا د ر چندسطر تشابه روش تفکر آخوند وبسیجی ها را
با خوک های رمان جرج اورول بسیار زیبا ومستدل بیان نموده اند .دست مریزاد.
با پوزش از آن دسته از آخوندهایی که هیچ مشارکتی در این نظام نداشته اند ولی عمامه
آنان هم از سرشان پرانیده شده عرض میکنم به دل نگیرید چرا که این نوع پوشش شما
که از خدود سد سال پیش مد شده وهیچ ربطی به اعراب مکه مدینه ۱۴ قرن ندارد اما نوعی
تبلیغ به نفع دیکتاتوری زن و بچه کش که به اندازه ای احمق است که اجازه دفن ومراسم
شهدا انقلاب زن زندگی آزادی را نمی دهد اما اعلام می کند که از ارتفاع سقوط کرده یا
دیگران کشته اند ووووو اما دلیل ترس خود از این شهید را نمی گوید.
(چوب را که بر می دارند سگ دزد فرار می کند.مثل فارسی)
سخنی با بسیجیان {حال که معاون وزارت کشور زنان آزاده و پاک این مملکت را آنچه
که مادر وزن ودخترانش هستند نامیده از شما بخاطر خودتان وشرافت وپاکی زنان خانوده ات
در خواست میکنم از این فرد بپرسید اگر ماندن این نظام اوجب واجباتش است روزی که
در خطر برچیدن بود آیا به زنان خانواده اش دستور تن فروشی به نفع نظام را میدهد یانه؟}
اگ جواب مثبت بود که هست شماهم تکلیف آینده تان روشن میشود. اگر جواب منفی
باشد پس دستور خمینی وخامنه ای را قبول نداشته وبه نوعی عنصر رسوخی و خاین به
خمینی وخامنه ایست ومیباید معاونت وزارت کشور را رها ودرانفرادی اوین مستقرشوند.
جای تاسف است که شماگول این گونه اجانب راخورده وسخنشان را باور کرده اید .
بدانید در غذای شمامخدراتی که شما را به قاتلی سنگ دل تبدیل میکند تا به نفع اینان
هم وطن کشی کنید وسربازان حزبالشیطان مستقر در لبنان باشید .در گروه شما هرکس
که مرتکب قتل وجرح شود بزودی در دادگاه صالح محاکمه خواهد شد بخاطر خودتان از
قاتلان فیلم بگیرید وبانام وآدرس پخش کنید چرا که شریک جرم هستید علی رغم
هزاران دوربین دست مردم نمی توان تفاوت شما را با قاتل بغل دستی مشخص کرد مگر اکنون
و بلافاصله فیلم ونام ونشان قاتلان را علنی کرده باشید . واقعن حیف وهزاران حیف از
شما .
درود یاران: این معاون وزیر کشور واین احمق ترن انسان نما هنوز نمی داند که خود وتمامی
کارکنان معتقد به جمهوری اسلامی چون اوجب واجباتشان همین نظام است نه حرمت زنان
ودخترانش پس به راحتی حاضر ند برای نظام مادر وعیال ودخترانش را جهت رفع خطر از
همان اوجب واجبات به خود فروشی برای بقای نظام امر کنند همان گونه که بسیاری از زنان
همسو را به همین شغل پرستویی واداشته اند و مسبوق به سابقه است .پس لازم است ایشان
دراولین فرصت اعلام نمایند که اوجب واجباتشان حرمت بانوان فامیل است نه بقای نظام در
آن صورت از کل مسولیت ها رانده شده وممکن است عده ای ساده لوح سخنش را قبول کنند.
مقاله بسیار زیبایی بود. نویسنده واقعیت کثافت دستگاه اطلاعاتی را بخوبی بیان کردند.
«براندازی نه ممکن است و نه مطلوب.» :” اینرا که ” برادر اصلاح طلب خاتمی” فرموده اند!!
آن دیگری ” اصلاح طلب ” خزیلی میگفت رفته به “فلان بازار و دیده فقط یک دختر با موهای باز ” بوده و بقیه ” زنان مسلمان و انقلابی” همه با حجاب بودند، بنابر این ، آنها که به خیابان میروند، همه از رسانههای ” بیگانه ” آموزش میگیرند!!، این علی جناب، که هر وقت خواسته ” اپو زیتسیون نظام مقدس” میشد، حالا چهره واقعی خود را نشان میدهد! ولی طوری حرف میزند، که انگار ما خیلی ما ابله هستیم!
من گاهی که مقالات زیتون رو میخونم معمولا دستم به نقده تا تائید و تشویق. بهرحال ممنون از مقالهٔ خوبتون. خلاصه و مفید اصل بحث رو گفتین.
اصولا همین بازداشت کردن گسترده هم بخشیش به همین هدف هست یکی خنثی کردن موقتی افراد فعال و بعد عملا سوار شدن برای اگر شد نیرو سازی و اگر نشد انواع بازی دادن. متاسفانه گاهی خود طرف هم نمیدونه داره بازی میخوره.
این حکومت در اکثر بخشهاش از آدمهای فرومایه بهره میبره بجز بخشهای خاصی مثل همین اطلاعات که تاریکترین و مکارترین روحها رو به خدمت میگیره
دیدگاهها بستهاند.