«خیلی چیزهای سادهای است اما اینکه دستم را روی شانههایشان بگذارم و ببینم تا کجای قد من بالا آمدهاند حسرت است»نرگس محمدی
در روز جهانی حقوق بشر، شهروندی افتخاری شهر لیون فرانسه به نرگس محمدی داده شد. دلیل اعطای این شهروندی، مبارزات و فعالیتهای خانم نرگس محمدی در مخالفت با «حکم اعدام» در ایران بود. برای دریافت این لوح، علی و کیانا فرزندان دوقلوی او و تقی رحمانی که حالا آنقدر بزرگ شدهاند که نماینده مادرشان باشند در برابر دوربینها قرار گرفتند و نماینده و صدای مادرشان برای گرفتن این افتخار شهروندی شدند؛ فرزندانی که از آخرین باری که مادرشان را دیدهاند هشت سال میگذرد.
در هفتههای گذشته صفحه اینستاگرام نرگس محمدی به مناسبت تولد دوقلوها پستی منتشر کرد که در آن اشاره کرده بود آخرین باری که بچهها توانسته بودند در کنار پدر و مادرشان با هم جشن تولد بگیرند، سال ۱۳۹۰ بوده است. در زندگی علی و کیانا بیشتر وقتها یکی از والدین در زندان بودهاند. تقی رحمانی میگوید: «کیانا جملهای دارد که وقتی مامان هست بابا نیست و وقتی بابا هست مامان نیست!» در تمام این سالها نام نرگس محمدی به عنوان فعال حقوق بشر و زنان در محافل خبری و سیاسی آورده شده است؛ اما کمتر به این پرداخته شده که او هم مانند هر مادری در جهان دغدغه فرزندانش را دارد که بزرگ شدن آنها را ندیده است و حتی در زمان بودن فرزندانش در ایران همواره در راه بین زندان و خانه بوده است. مادری که سالها فقط توانسته است از طریق تماسهای تلفنی و نامه برای فرزندانش مادری کند.
شجاعتِ باز هم ندیدن و نبوسیدن
هرکدام از اظهار نظرها و نامههایی که نرگس از زندان به بیرون میفرستد مهر تاییدی است بر این که زمان دیدن و در آغوش گرفتن فرزندانش باز هم به تعویق میافتد. با این حال با اینکه او در تمام این سالها در دلنوشتهها و نامههای اعتراضیاش از دوری فرزندانش گلایه کرده است و با اینکه مانند هر مادر دیگری شاید او هم بخواهد برای فرزندانش به شکل کلاسیک و رایج در جهان مادری کند اما روش دیگری را برگزیده است. او کلیشه «مادر مقدس» بودن را که لازمهاش حضور فیزیکی دائمی کنار فرزندانش است شکسته و ترجیح میدهد که فرزندانش او را با مبارزاتش بشناسند تا با مادریکردنهای معمول در جهان. نرگس محمدی در گفتوگویی با دویچهوله گفته بود آخرین یادگاری که پسرش قبل از رفتن به فرانسه به او داده کاغذی است که روی آن نوشته شده است «جامعه معدنی» چون هنوز آنقدر سواد فارسی نوشتن نداشته است که بداند آنچه مادرش بهخاطر آن تلاش میکند «جامعه مدنی» است.
شاید با همین نگاه است که با علم به پیامدهایی که میتواند چنین اظهار نظری داشته باشد چندی پیش در نامهای به پارلمان اروپا صراحتا اعلام کرد که مردم خواستار گذار از جمهوری اسلامی هستند و نوشت «حمایت پایدار دولتها مطابق قوانین حقوق بشری» میتواند پشتوانه اعتراضات مردمی در مسیر شکست «استبداد دینی و زنستیز» در ایران باشد. این سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر ایران از اعضای پارلمان اروپا خواسته تا «در اتخاذ هر تصمیمی، رویکرد اعمال فشار حداکثری به حکومت برای تحقق و استحکام جامعه مدنی و تضمینی حقوق بشر را داشته باشند».
نرگس محمدی در همین نامهها و اعتراضها هم همیشه نگاهی روشن به توانایی زنان دارد و آورده است که «حمایت ویژه از زنان مبارز ایران برای تحقق حقوق تضییع شده زنان و نقش بسیار مهم آنها در دوران گذار و پس از آن برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر امری ضروری است.» او همچنین در نامه شجاعانه دیگری به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، «تعرض به زنان حین بازداشت و در بازداشتگاهها» را «بخشی از برنامه سرکوب» جمهوری اسلامی علیه زنان معترض و مبارز خوانده و خواهان تحقیق درباره «تعرض جنسی به زنان بازداشتی» شده است.
این شجاعتها و صراحتها شاید بیشتر از هر چیزی زندگی شخصی او را به عنوان مادر و همسر با تعریف کلیشهای تحت الشعاع قرار میدهد. نرگس محمدی با تمام این ساختارشکنیها احساسات ملموس مادرانه دارد و دوری از فرزندانش برایش کاری راحت نیست. در خاطرهاش از اولین بازگشت از زندان به خانهی بدون فرزندان میگوید «این خانه بدون علی و کیانا همان جایی نیست که من را از آن بیرون کشیدند. چشمم به دمپایی صورتی چند سانتی میافتد. دمپاییهای علی و کیانای عزیزم. من در زمان متوقف شدهام؛ در زمان متعلق به همین دمپاییهای چند سانتیمتری در پاهای کوچک دخترم.»
ولی افتاد مشکلها
«هشت روز از تولد علی و کیانا می گذشت اما من به دلیل آلوده شدن بدنم به امواج رادیوگرافی هستهای اجازه دیدن و بغلکردن بچهها را نداشتم. گویا از ابتدای تولدشان هم دلایلی شاید از جنس تقدیر و سرنوشت برای دوری من، کیانا و علی وجود داشت. و این آغاز قصه من (مادر) و فرزندان دوقلویم بود.» داستان این جداییها آنقدر ادامهدار شد که حالا نرگس حتی نمیداند که دخترش گوشت بیشتر دوست دارد یا سبزیجات .
نرگس محمدی فیزیک کاربردی خوانده است اما تمام فعالیتهایش سیاسی و حقوق بشری بوده است؛ در ابتدا فعالیت خود را با جریانات ملی مذهبی آغاز کرد، در سال ۷۶ در ستاد محمد خاتمی فعال بود و در انتخابات سال ۱۳۷۸ مجلس در ستاد ملی-مذهبیها فعالیت داشت. اما اولین بار در رسانهها نام فرزندان او در سال ۱۳۸۸ و اوج فعالیتهای سیاسیاش مطرح شد. فرزندانش آن زمان دو سال و نیمه بودند. او میگوید در تمام آن مدت سعی کرده تا با پعدم تحریک و لجاجت با نهادهای امنیتی تا حد امکان به دلیل بازداشت» از فرزندانش جدا نشود. به همین منظور مدام در سفر به مشهد، زنجان و تهران بوده است. اما بچهها یکسال بعد با بازداشت مادرشان روبرو شدند. ماموران شبانه برای بازداشت نرگس به خانه آنها رفتند و خانم محمدی بعدها شرح مفصلی از ترس فرزندانش در آن شب در صفحه فیسبوکش منتشر کرد که اولین مواجهه او به عنوان مادر با بازداشت و زندانیشدن بود . محمدی در خصوص آن شب نوشته است: «ساعت ۱۰ونیم ماموران وزارت اطلاعات برای بازداشت من وارد خانه شدند. علی جان گریه میکرد. روی پاهایم گذاشتمش. لالایی خواندم تا خوابید. کیانا بیتاب و بیقرار بود. ساعت یکو نیم نصفه شب بود. ماموران نه کودک بیقرارم را میدیدند و نه مادر آشفتهحال را. دستور دادند حرکت کن، باید برویم. سعی کردم کیانا را از خودم جدا کنم. دستهای کوچکش را با تمام توانش دور گردنم قلاب کرده بود. با دستهایم به زحمت دستانش را باز کردم و بغل تقی دادم. با صدای بلند گریه میکرد. چشمانم جلوی پاهایم را نمیدید، با نالهاش قلبم پارهپاره میشد، اما باید میرفتم و در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ اوین که شکنجهگاه روح و روان مادری دور از فرزندان خردسال و مریضاش بود میماندم تا به بیماری مبتلا شوم که خوردن قرصهای اعصاب تا مدتها تنها راه التیام آن زخمها باشد.»
نرگس محمدی تیرماه ۱۳۹۴ هم با انتشار نامهای از داخل زندان از مشکلاتی نوشت که او و فرزندانش متحمل شدهاند: «پس از راهپیمایی ۲۵ خرداد سال ۸۸، بازجویم تماس گرفت که باید از تهران خارج شوی، هشدار داد که فکر نکن چون بچه کوچک داری بازداشت نمیشوی. تو را با کودکانت به سلول می آورم.»
سفر بدون بازگشت
فرزندان نرگس محمدی در سال ۱۳۹۱ به همراه پدرشان از ایران به مقصد فرانسه خارج شدند. نرگس محمدی در خصوص آخرین ملاقاتش با فرزندان خود نوشته است: «کیانا در ملاقاتی که داشتیم گفت «مامان تو که نیستی ما میرویم پیش تقی تا تو بیایی. وقتی برگشتی ما هم میآییم.» و من بیدرنگ جواب دادم «باشد مامان جان». علی گفت: «مامان ناراحت نمیشی؟» و بعد به من نگاه کرد تا ببیند واکنش من چیست. سعی کردم بدون تردید خوشحالیام را نشان بدهم تا نگران من نباشند. خدایا چقدر دلم به یکشنبهها و روز ملاقاتشان خوش بود.»
نرگس محمدی در فیلمی که دویچهوله فارسی آن را منتشر کرده است میگوید: «وقتی بچهها بعد از خداحافظی آخر رفتند نتوانستم به بند برگردم. در تابستان به حیاط رفتم پاهایم را روی آسفالت داغ گذاشتم و دستهایم را روبه آسمان بردم.»
توصیف نرگس از روزهای بعد از رفتن بچهها این است که هر چهارشنبه که مادرها را برای ملاقات صدا میزدند با اینکه میدانست دیگر علی و کیانا نیستند با این حال منتظر نامش بوده است. او میگوید مادرها که از پلهها برای دیدار فرزندانشان روانه میشدند دوباره لحظه خداحافظی برایم زنده میشد. نرگس محمدی خاطره مرخصی سال ۹۷ را خاطرهای از خانه خالی بدون بچهها میداند و میگوید نبودن علی و کیانا در آن مرخصی ضربه بدی به من زد.
سرمشق تازه
تقی رحمانی تابستان سال ۹۹ ویدئویی از فرزندان دوقلویشان منتشر کرد که در آن کیانا و علی میگفتند ۱۱ ماه است که صدای مادرشان را نشنیدهاند و از مردم میخواستند که صدای آنها باشند تا بتوانند به این خواستهشان برسند. در این ویدئو علی میگوید که هیچ قانونی اجازه نمیدهد که مادر من ممنوعالخروج باشد. نرگس محمدی میگوید در این سالهای دوری خیلی چیزها برای بچهها گم شده است. او میداند یک جاهایی از زندگی بچهها حذف شده است. هم او و هم همسرش تقی رحمانی به این مساله آگاهند که نبود مادر چه مشکلاتی برای فرزندانشان به وجود آورده است و چه تاثیراتی بر زندگی آنها خواهد گذاشت؛ اما در تمام این سالها تلاش کردهاند وضعیت را برای بچهها شرح دهند. این بدان معنا نیست که اولویت آنها در زندگی، فرزندانشان نیستند بلکه به این معناست که تصمیم گرفتهاند جهان را به سهم خودشان جای بهتری برای تمام فرزندان ایران کنند.
تاثیر همین نگاه و تربیت است که علی میگوید من به پدر و مادرم افتخار میکنم؛ او تاکید میکند که مخصوصا به مادرش بیشتر افتخار میکند چون همیشه به کسانی که نیاز به کمک داشتهاند کمک کرده است. علی میگوید مامانم هر راهی که بخواهد برود و انتخاب کند من به او افتخار میکنم .
نرگس محمدی همه عمرش برای رسیدن به ایران آزاد و رعایت حقوق بشر تلاش کرده و آرزو داشته است که بتواند وضعیت حقوق بشر را برای مردم ایران بهتر کند و صدایشان باشد؛ اما نرگس محمدیِ مادر، آرزوهای دیگری هم دارد که هرچند برای یک مادر بسیار سادهاند اما نمیداند کی به آنها خواهد رسید. او آرزو دارد که یکروز کیانا و علی در دو طرفش باشند؛ سرشان را به روی سینهاش بفشارد و ببوسد. نرگس آنچه همه از مادر بودن میشناسند را مشق نمیکند؛ او سرمشق تازهای نوشته است؛ مادر نامقدس!
3 پاسخ
چشمت به دهان سرکوب گر بود. ما می دانیم !
آمار راحت ترین روش کنترل است . شاید بدانید که همه چیز هم قابل ثبت و ضبط است.
گذشت آن روزهای شتر گاو پلنگ که اسم ها را می شد عوض کرد ، جریان خود را از جریان امنیتی متفاوت جلوه داد و زرافه را شتر گاو نامید . بخشی از شهر بی صاحاب است اما جاهایی از جهان هنوز روی مدار داوود می چرخد و مدار درست حواسش به محتواست . حواسش به همه جاست.جلوه و تیتر و صفحه آرایی فقط می تواند احمق ها را فریب دهد:) وقتی شما توی مدار داوود افتادی . گریزی در کار نیست نه از مرکز نه از محیط.
شما توی خورشید نمی افتی و دوران میخوری اما حواست به Inertial frame of reference
نیست ، اما آنجا حواسش به تو هست 🙂
پس تو فقط ناگزیری که بچرخی بدون گریز.
اما این لحظه به بعد دوَرانت خراب می شود چون همزمان به دام نیوتن ۱ و ۲ افتاده ای. همزمان !
راه های زیادی برای انتقال یک پیام به یک چرخه هست اما انتخاب راه هم خودش یک پیام یا بخشی از یک پیام است 🙂
دوستانت هم پیام را گرفته اند به تو نمی گویند، تو هم به آنها نگو. دانستنت را ندانند بهتر است. نیست؟ هست.
این روزها عقاب ها هم توی بازی هستند از بالا همه را دیده بانی می کنند. و وقتی شما توی دیده بانی افتادی خیلی وقت پیشترهای تو هم دیده بانی می شود آنقدر عقب می رود تا برسیم به نقطه شروع . برود؟ می رسیم؟ حتا عقب تر نقطه اعزام، حتا عقب تر به چرایی ها، حتا عقب تر به کجا ها حتی عقب تر از نا کجا ها. 🙂 علامت خنده.
وقتی توی دیده بانی نیستی ، نیستی . از لحظه مشاهده بازیِ تو به تمامی دیده می شود. این تمامی شامل تمام ِ تاریخ تو میشود. از آغاز تا آینده ! و به تو محدود نمی شود . به این محدود نماندن دقت کن. اگر تو سخت یا نرم افزاری هم نمانی ،عدم محدودیت هنوز می ماند.
وقتی دیده بانی بشوی حقه بازی و کلاه شرعی توی روش مندی دیده بان به کار نمی آید
🙂 هر قدر هم فکر کنی خوب کار کرده بودی و رد و نشان پاک کرده ای… نکرده ای
🙂 – 🙁
هر کس این را می خواند ، دو بار بخواند.
علامت خنده. بخند، می خند. خنده.دار?
دو بار بخوان
زنان شجاعی چون نرگس محمدی که به جرم مطالبه آزادی طعم زندان و شکنجه را چشیده اند،
یا شیرزنانی چون گوهر عشقی و بهیه نامجو امروز دیگر تنها مادر فرزندان خود نیستند
آنان قهرمانان وطن و مادر تمام بچه های این آب و خاکند
امیدوارم خانم نرگس محمدی و دیگر زندانیان ستم و بیعدالتی، بتونن بزودی در آزادی کامل و همیشگی به آغوش عزیزانشون برگردن
ان شاءالله
دیدگاهها بستهاند.