۴۴ سال پیش در چنین روزهایی خیابان های تهران، دیگر شهرها و حتی در بخشی از روستاهای کشور تظاهرات و راهپیمایی مردم انقلابی و سرشار از امید در جریان بود. بیانیه ها و مصاحبه های آیت الله خمینی از پاریس و اظهارات و اعلامیه های شخصیت ها و گروههای مختلف سیاسی از استقلال کشور و دست یابی به آزادی، برابری یا عدالت اجتماعی که با سرنگونی نظام شاه در انتظار کشور و مردم بود، می گفتند. انقلابیون تردیدی در درستی راه خود نداشتند. نمی گفتند «تاریخ شرکت بیمه نیست»، برعکس معتقد بودند انقلاب تاریخ ساز است. انقلاب قرار بود آینده مردم و کشور را بیمه کند. نه درباره ریسک های آن بحث می کردند و نه اصولا بجز تعداد انگشت شماری از روشنفکران، به این می اندیشیدند که ممکن است انقلاب یا نظام جمهوری اسلامی که وعده اش در شعارها و بیانیه ها داده می شد خطرات یا مشکلاتی برای مردم و کشور درپی داشته باشد. برعکس، قرار بود انقلاب مشکلات و نابرابری ها را در کوتاه مدت و با پشتکار و انرژی انقلابیون حل کند. قرار بود سیاست اخلاقی شود و به زندگی مردم معنا داده شود. می گفتند نه تنها مشکلات کشور خود را حل می کنیم که به نهضت های آزادی بخش ملت های تحت ستم نیز کمک خواهیم کرد. قرار بود زاغه نشین ها صاحب خانه شوند، حلبی آبادها برچیده شوند، فساد و رشوه خواری ریشه کن و مساوات برقرار شود، اوین و دیگر زندان ها به دانشگاه تبدیل شوند و دیگر مجلس «بله قربان» گو نداشته باشیم. به همین علت بود که نسل ۵۷ می گفتند «شاه برود هرکس بیاید و هرچه بشود بهتر است». انقلاب اما نشان داد هرکس برود و هرچه بشود لزوما بهتر نیست. اسقاط نظام نه تنها بهترین راه تحول سیاسی نیست که اوضاع را می تواند بدتر کند.
با چنان برداشتی از انقلاب و امیدواری کامل نسبت به آن بود که اکثریت قاطع مردم با یکدیگر همبسته و مهربان شده بودند. اقشار مدرن و سنتی، مذهبی و غیرمذهبی به احترام با هم سخن می گفتند و در خیابان با لبخند از کنار یکدیگر می گذشتند. دست بدست هم دادند تا دیو استبداد بیرون رود و فرشته آزادی درآید.
امروز با تجارب تلخ بعد از انقلاب و مصائبی که نظام جمهوری اسلامی برای مردم به ارمغان آورد آن امیدواری عظیم و شور پیش از انقلاب را البته خوشباوری زیاد و عجیب و غریبی ارزیابی می کنیم. آن هیجان انقلابی و حرکت آفرین را نیز بیشتر شور می نامیم تا شعور.
اصولا اگر چشم انداز قطعی آیندهٔ بهتر وجود نداشته باشد، بلکه برعکس آینده ای ناروشن و حاوی مخاطرات پیش رو تصور شود، نه ملت ایران در ۱۳۵۷ شجاعت، شور و آمادگی برای پرداخت هزینه با حرکت انقلابی پیدا می کرد، نه به ویرانی و واژگونی آنچه داشت دست می زد و نه اساسا دیگر انقلاب های تاریخ اتفاق می افتاد.
فرض کنید تکنیکی وجود داشت که می توانست به مردم تنها شمه ای از آیندهٔ بعد از انقلاب را نشان دهد، در این صورت قطعا نه تنها شور و اشتیاق اقشار مدرن حتی تمایل اکثریت قاطع دینداران سنتی نیز برای انقلاب فروکش می کرد و مردم به خانه های خود می رفتند. تصور کنید مردم در میان شور انقلابی زمستان ۵۷ می توانستند فقط و فقط یکی از مشکلات بزرگی که پیش روی کشور بود مانند جنگ، اعدام های سال ۶۷، سقوط ارزش پول ملی، ولایت مطلقه فقیه، حاکم شدن قوانین شرعی در قضاوت و یا حجاب اجباری را حدس بزنند، در این صورت قطعا انقلاب نمی شد.
نسل های جوان یا میانسال کشور که بعد از انقلاب به دنیا آمده اند یا در آن زمان کودک بودند حق دارند پدران و مادران خود را مرتب مورد پرسش و نقد قرار دهند که «چرا انقلاب کردید؟» اما لازم است به ایمان, اطمینان و یا یقین کاذبی که نسل پدرانشان به آینده ای شکوفاتر و آزادتر برای ایران داشتند و همین منشا اعتماد به نفس، مهربانانه با دیگران برخورد کردن و شجاعت شان برای انقلاب شد، بیشتر توجه کنند.
نمی توان هم از ریسک های انقلاب برای آینده کشور گفت، هم با زبان دافعه و گاه تحقیر و خط کشی با نسل های پیشین یا سنتی و درباره مبارزات آنها صحبت کرد و همزمان خواهان همبستگی ملی نیز شد.
اگرچه آیت الله خمینی با ارتشیان تسلیم شده بر سر عهد خود نایستاد و گرچه برخی پاسپان ها بعد از پیروزی انقلاب با ضربات مردم خشمگین در کوچه و خیابان کشته شدند، اما قبل از پیروزی رهبر انقلاب از آنها دعوت می کرد به انقلاب بپیوندند و « آقای خود» باشند. مردم نیز گاه در خیابان ها گل بر سرنیزه سربازان می گذاشتند و آنگاه نیز که به سوی شان تیراندازی می شد بجای «بی شرف بی شرف» گفتن شعار می دادند «برادر ارتشی چرا برادر کشی». آیت الله خمینی باوجود اینکه بعد از پیروزی انقلاب با جبهه ملی مهربان نبود، تا مرتد خواندن آنها پیش رفت و حتی مصدق را سیلی خورده اسلام نامید، اما در صحبت ها و بیانیه های قبل از انقلاب و حتی در چند ماه اول انقلاب حرمت آنها را نگه می داشت.
زبان و ادبیات انقلاب زبان دعوتِ با اعتماد به نفس، جذب، شکاف اندازی در نیروی سرکوب، امیدآفرینی و ترسیم چشم انداز روشن است. زبان محکمِ باور و امید به آینده ای بهتر و امن است نه زبان شک، تردید، هشدار و تکرار اینکه تاریخ یا به عبارت دقیق تر کسانی که انقلاب را توصیه و تشویق می کنند و راه حل می دانند، نمی توانند به کسی تضمین دهند و مسئولیت آیندهٔ بعد از انقلاب را به گردن بگیرند. بحث «شرکت بیمه» برای فعالان سیاسی است که حق دارند درباره زندگی و سرنوشت سیاسی شخص خود ریسک کنند، نه درمورد آینده یک ملت و کشور.
چگونه با گزاره های مانعهالجمع می شود چشم انداز امیدآفرین ترسیم کرد، شور آفرید و انقلاب کرد؟
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…