زیتون– شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت هفتمین سالروز تولد جنبش سبز بیانیه ای صادر کرد. در این بیانیه ضمن قدردانی از فداکاری مردان و زنانی که برای اجرای قانون، توقف استبداد و تبعیض جان و مال و رفاه خود و خانواده هایشان را بی دریغ نثار راه بی برگشت سبز ملت ایران کردند، مسئله مهم بازبینی این جنبش مطرح شده است تا « گذشته چراغ راه آینده قرار گیرد.»
اعضای شورای راه سبز امید در ادامه نوشتند: ما راه سبز امید را زندگی کردهایم یعنی در خانه، محله، کوچه و محل کار سبز بودن را همچون ایرانی بودن و تحول طلب بودن تکرار کردهایم، خانههایمان را قبله قرار دادهایم و بهاینترتیب زیست سبز را سروسامان دادهایم و پیکره واحدی را به وجود آوردهایم که تا سالها پسازاین نیز نقش جدی در تحولات جامعه ایران ایفا خواهد کرد.
به گزارش «زیتون» در بخش دیگری از بیانیه آمده است: جنبش سبز همچون کلاسی به وسعت ایران نشان داد که قدرت را باید در جامعه مدنی جستجو کرد و تنها بهواسطه این قدرت میتوان انتظار داشت تلاش برای وادار کردن حاکمان برای برداشتن سدها و موانع تغییر نتیجه دهد و گشایشی در انسداد سیاسی موجود فراهم شود. در طول هفت سال حیات جنبش بهتدریج هویت آن بارورتر و عمیقتر شد. بهعلاوه جنبش قادر شد باوجود تکثر درونی و به رسمیت شناخته شدن اختلافات همچون موجودی زنده و پویا و واحد، علنی یا غیرعلنی، در خیابان یا در محافل و مجالس سیاسی و فرهنگی، بانام یا بینام اثرگذار باشد و نقش ایفا کند. گروهی از همراهان جنبش نگراناند که چند سال توقف بروز علنی خیابانی جنبش موجب به فراموشی سپردن مطالبات و ایدههای آن و درنهایت افول جنبش شود.
در پایان نیز به سنت الهی « أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ» اشاره شد و آمده است: تغییر سنت هستی و قانون غیرقابل تغییری است که بر همه ابعاد جهان بهویژه جوامع انسانی حکم میراند و بیرحمانه و بدون کوچکترین استثنایی جوامع را در معرض آن قرار میدهد.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
در آستانه هشتمین سال تولد جنبش سبز ملت ایران بهپاس همه گذشتها و فداکاریهای مردان و زنان سبزی که برای احقاق حقوق حقه ملت ایران، اجرای بدون تنازل قانون اساسی، توقف خودکامگیها و استبداد رأی حاکمان، رفع تبعیضهای دینی و مذهبی، جنسیتی، قومیتی، اعتراض به فقر و نابرابری، فساد و رانت جویی و در دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی بهویژه استقلال، آزادی و جمهوریت جان و مال و رفاه خود و خانوادهشان را بیدریغ نثار راه بیبرگشت سبز ملت ایران کردند، شایسته است تا به بازبینی جنبش سبزمان بنشینیم تا گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم و راهی را که اینک به میانه آن رسیدهایم تا به آخر ادامه دهیم.
یک سال پس از پیدایش جنبش سبز عزیزان در حصر ما گفتند: «در این مدت سبزها مسافت بسیاری را در مسیر امید طی کردهاند. به برکت دل بریدن از مساعدت دولتیان و روی آوردن به خانهای خود و قبله قراردادن آنها و توسعه شبکههای اجتماعی روابط پایدار قابل اتکایی بین آحاد ملت ایجادشده است و شبکههای پایدار اجتماعی در حیطه آگاهیهای سیاسی -اجتماعی و فرهنگی معجزه کردهاند”. امروز بیش از همیشه صحت نظر آن عزیزان برای همه ما روشنشده است، زیرا باوجود بهکارگیری همه قدرت سرکوب توسط حاکمان ضد جنبش، شبکههای جنبش گسترشیافتهاند و هویت جنبش تعمیق شده است. در این سالهای سختی و تنگی، گفتمانی نو متولد و بارور شد. گفتمانی که مطابق اهداف اولیهاش” خشونت را طرد میکند و راه تغییر را از طرق مسالمتآمیز جستجو میکند. گفتمانی که پاسخ دروغ و تهمت و ناسزا را با راستی و حقیقت و ادب میدهد. گفتمانی راهحل شفاف ملی را تنها راه تحول بهسوی اصلاح امور میداند. گفتمانی که چندصدایی را به رسمیت میشناسد و اتحاد ملی را نه در سکوت گورستانی که در تمسک به عقلانیت جمعی میجوید. گفتمانی که گسترش آگاهیها به میان همه اقشار و گوشهکنار این مرزبوم را وجه همت خویش قرار داده است. گفتمانی که با گسترش و تقویت شبکههای اجتماعی، افراد را گرد هم میآورد و فضای مدنی را توسعه میدهد. گفتمانی که عدالت را نه در اقتصاد صدقهای، بلکه در ایجاد فرصتهای برابر و توانمندسازی محرومان میداند. گفتمانی که درصدد پایان دادن به اوباش سالاری و حاکمیت نهادینه شایستهسالاری است تا در پرتو آن، شکوفایی و رشد استعدادها در میان ایرانیان، زمینهساز ارتقای این سرزمین به جایگاهی که شایسته آن است، شود. گفتمانی که به تعداد معتقدانش رهبر دارد. گفتمانی که میداند حفظ نظام یعنی حفظ ارزشهایی که نظام برای آن به وجود آمده، نه حفظ اشخاص در مناصب قدرت. گفتمانی که باایمان به خدایی که تعالی انسان را میخواهد، حقخواهی، و با استعانت از کردار نیکو، صبر و استقامت، راه امید را میپیماید و به پایندگی حق و زوال باطل یقین دارد.»
اکنون این گفتمان در قالب هویت جنبش سبز در دلوجان هزاران فعال سبز ریشه دوانده، ما و آنها راه سبز امید را زندگی کردهایم یعنی در خانه، محله، کوچه و محل کار سبز بودن را همچون ایرانی بودن و تحول طلب بودن تکرار کردهایم، خانههایمان را قبله قرار دادهایم و بهاینترتیب زیست سبز را سروسامان دادهایم و پیکره واحدی را به وجود آوردهایم که تا سالها پسازاین نیز نقش جدی در تحولات جامعه ایران ایفا خواهد کرد.
هم چنانکه تاریخنگاران به هیچ پدیدهی تاریخی بهقدر جمعیت یا توده مردم یک سر بیاعتنا نبودهاند، شاید فعالان و احزاب و جمعیتهای سیاسی پس از انقلاب نیز به هیچ پدیدهای بهقدر مردم و نقش آن کمتوجه نبودهاند. جنبش سبز به این احزاب، گروه و فعالان سیاسی آموخت که برای تحقق اهداف خیرخواهانه و مردمی بیش از نگاه بهقدرت در نظام سیاسی باید بهقدرت در سپهر عمومی و جامعه مدنی توجه کرد. حتی شکست انتخابات ۸۴ و از دست رفتن اکثر دستاوردهای بزرگ دولت اصلاحات در دولت احمدینژاد نیز نتوانست باور به نقش جامعه مدنی و انباشت و شکلگیری قدرت در سپهر عمومی در تثبیت دستاوردهای دمکراتیک را در ذهن و اندیشه و رفتار بسیاری فعالان سیاسی ایجاد کند. اما جنبش سبز همچون کلاسی به وسعت ایران نشان داد که قدرت را باید در جامعه مدنی جستجو کرد و تنها بهواسطه این قدرت میتوان انتظار داشت تلاش برای وادار کردن حاکمان برای برداشتن سدها و موانع تغییر نتیجه دهد و گشایشی در انسداد سیاسی موجود فراهم شود.
برخی پس از موفقیت نسبی نظام در سرکوب خیابانی و موقت جنبش سبز بهغلط تصور کردند خلقیات استبداد پذیر و منفی ایرانیان عامل استمرار استبداد است، نظری که سالهای پس از انقلاب از موضعی انفعالی در پاسخ به دور شدن انقلاب از اهداف آزادیخواهانه و عدالتطلبانه مطرح و مدتی هم سکه رایج شد. درحالیکه استبداد محصول احساس عدم امنیت و اوضاع و احوالی بود که از سوی نظامهای استبدادی بر جامعه تحمیل میشود.
جنبشهای اجتماعی ازجمله جنبش سبز به اتکای قدرت جامعه مدنی وظیفه خطیر پیش بردن تغییر را در جوامع بر عهدهدارند. از محکمات کتاب است که حقتعالی سرنوشت هیچ گروه و قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها بخواهند و اراده کنند (إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ). جنبش سبز نیز مولود خجسته امواج تغییری است که از سالها پیش زیرپوستی جامعه ایران را درنوردیده بود. تا پیش از انتخابات ۸۸ این وظیفه خطیر بر دوش جنبش اصلاحات بود که در خرداد ۷۶ متولد شد. سپس در مسیر راه گشایی بهسوی تحقق تغییر در نظام سیاسی و در پاسخ به بحرانهای آن و در مداری بالاتر و مدنیتر کار تغییر جنبش سبز نیز متولد شد. ازاینرو دو جنبش اصلاحات و سبز هم سو باهم پروژه تغییر را بهپیش بردهاند و ازاینپس نیز به همافزایی یکدیگر ادامه خواهند داد. درواقع جنبش سبز پاسخی بود به پرسشهای بیپایان و جو ناامیدی پس از دولت اصلاحات و واکنشی طبیعی بود در برابر سرکوب مداوم و مستمر جامعه مدنی توسط دولت احمدینژاد و نظامیان و نیروهای امنیتی حامی آن. طی سالهای اخیر و بهویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ این دو جنبش در کنار یکدیگر کارکردهای متفاوت اما هم سو و مؤثری داشتهاند. هماکنون بهدشواری میتوان میان نام و مواضع چهرههای برجسته اصلاحات و سبز بهویژه خاتمی، موسوی، کروبی و رهنورد تمایزی قائل شد، هم چنانکه امکان ندارد هزاران زندانی سیاسی و خانوادههایشان را بر این اساس تفکیک کرد. یاد شهدای عزیز سبز در دل همه حامیان تغییر و اصلاح با موجی از احترام و عشق جای دارد و ایران خود را مدیون ایثار و فداکاری همه آنان که اصلاحطلب و سبز بودند، می. پس همه نیروهای حامی تغییر امروز در کنار هم راه آیندهای سرشار از توسعه، آبادی و آزادی را برای ایران میگشایند و هر یک در گوشهای از پهنه ایران برای آیندهای بهتر تلاش میکنند.
بخش مهمی از شبکههایی که در جریان وقایع سالهای ۱۳۸۸-۱۳۸۹ شکل گرفتند، با سختجانی باقی ماندند و دستگاه سرکوب باوجود تخصیص هزینههای گزاف و استخدام و بهکارگیری مزدوران بیشمار و ایجاد ارتش سایبری و دستگاه عریض و طویل بوروکراتیک امنیتی نتوانست کنش شبکههای اجتماعی را منتفی سازد و پایان دهد و قدرت اثرگذاری آنها را بهکلی متوقف کند. ازاینرو امروز جنبش سبز مردم ایران از شبکه گسترده اطلاعرسانی و آگاهی بخشی برخوردار است که قادر شده در بزنگاههای سیاسی و در هر فرصت ممکن بر تحولات جامعه ایران اثر گذارد که نمونه برجسته آن را در انتخابات اخیر مجلس بهویژه در شهر تهران شاهد بودیم. طی سالهای اخیر این شبکه بارها در معرض تهاجم دستگاههای متعدد و موازی امنیتی قرار گرفتند اما باوجوداین نظام امنیتی در جنگ با سایهها تنها توانست چند پیوند این تور گسترده را پاره کند که بلافاصله توسط دیگر پیوندها ترمیم شد و البته تداوم حیات این شبکه مدیون زندانیان سبزی سایبری است که هنوز در زندانها به سر میبرند.
در طول هفت سال حیات جنبش بهتدریج هویت آن بارورتر و عمیقتر شد. بهعلاوه جنبش قادر شد باوجود تکثر درونی و به رسمیت شناخته شدن اختلافات همچون موجودی زنده و پویا و واحد، علنی یا غیرعلنی، در خیابان یا در محافل و مجالس سیاسی و فرهنگی، بانام یا بینام اثرگذار باشد و نقش ایفا کند. گروهی از همراهان جنبش نگراناند که چند سال توقف بروز علنی خیابانی جنبش موجب به فراموشی سپردن مطالبات و ایدههای آن و درنهایت افول جنبش شود. به آنها یادآور میشویم که شیشه عمر جنبشها هویت آنها است. تثبیت هویت جنبش آخرین اقدامی بود که به همت و تلاش و پشتکار عزیزان در حصر بهخصوص مهندس موسوی و آقای کروبی از طریق تدوین و انتشار منشور جنبش، انجام شد و اینک در دسترس همه ما قرار دارد. اگرچه جنبش با درایت و تیزهوشی و بر مبنای خِرَد جمعی مدتی است از حضور علنی خیابانی و فراخوان در این زمینه خودداری کرده تا هزینه کمتری را متوجه یاران خود کند اما در فرصت سیاسی و اجتماعی مناسب و ممکن شاهد حضور سبزها در خیابانها نیز خواهیم بود. بهعلاوه طی سالهای اخیر همراهان جنبش در هر فرصت و بزنگاهی با نمادهای سبز و شعارهایی در حمایت از زندانیان سیاسی و یاران در حصر ظاهرشدهاند. بههرحال همه ما میدانیم که حضور خیابانی تنها یکی از دهها تاکتیک جنبش است که فقط در زمان و مکان مناسب باید از ان بهره گرفت.
اکنون و در آستانه هشتمین سال حصر و زندان و فشار و سختی همه ما به خوبی میدانیم که اکثریت مدافعان وضع موجود نه عشق دین و دینداری دارند و نه شیفته ایران و مردم ایران هستند. آنان تنها نگران رانت حاصل از دلارهای نفتی هستند و دلواپس منافع بادآورده حاصل از فساد و حامی پروری. ازاینرو هر آنچه نظم سراسر تبعیضآمیز و مبتنی بر زور و قلدری را در معرض تهدید قرار دهد با شدت ممکن سرکوب میشود. پسکار ما برای پیشبرد تغییرات بهسوی ایجاد نظمی نو مبتنی بر ارزشهای دینی، انسانی و ملی دشوار و با موانع بسیار روبرو است.
اکنون مردم ما بیش از هر زمان دیگری ازآنچه میخواهند آگاهاند. آنان در فرایند تحولات از خرداد ۷۶ بهویژه از انتخابات ۸۸ تا امروز راه آینده را ترسیم کردهاند و پی بردهاند به اتکای سرمایه متراکم در جنبش سبز توان تحقق بخشیدن به خواستهای خود را دارند. لذا فعالان جنبش سبز باید مثل همیشه از یکدیگر بپرسند چه باید کرد؟ به سخن دیگر با این سرمایه عظیم جنبش و بر پایه عقلانیت حاکم بر آن و باوجود ایمان به راهی که در پیشگرفته شده، چه باید کرد؟ در شرایطی که بحرانهای اقتصادی بهویژه بیکاری، فقر، نابرابری، فساد، تبعیض و رانت جویی سرتاپای نظام مستقر را آلوده ساخته و دولت نیز برای انجام اصلاحات محافظهکارانه و حداقل تغییرات با مقاومت جدی نهادهای فراقانون نظامی و سیاسی مواجه میشود، در شرایطی که نظام مستقر با انتصاب آخرین منتخب خبرگان در تهران به ریاست مجلس خبرگان کمترین انعطافی در برابر خواست و اراده جامعه مدنی نشان نمیدهد، در شرایطی که اعتراضات کارگران، معلمان و دیگر زحمتکشان و فرودستان برای تأمین حداقل نیازهای خود و خانوادههایشان سرکوب و به اشکال وقیحی ازجمله ضربات شلاق با آنها برخورد میشود، در شرایطی که هنوز عزیزان جنبش در حصر و زندان به سر میبرند، فعالان سیاسی و اجتماعی دائما در معرض بازداشت و صدور احکام سنگین زندان هستند و روشنفکران، فعالان فضای مجازی و اقلیتهای دینی، و مذهبی تحتفشارهای مستمر امنیتی دستگاههای رسمی و غیررسمی هستند، سبزها، اصلاحطلبان و همه تحول خواهان موظفاند پاسخی شایسته در برابر سؤال “چه باید کرد؟” قرار دهند. بههرحال خواست همه ما هم چنانکه میر ما گفت، استیفای حقوق ازدسترفته ملت است. اما چگونه باید موانع راه بهسوی این آرمان سبز را از میان برداشت؟ مطابق سنت جنبش سبز ما از خود و همه فعالان سبز دعوت میکنیم تا در گفتگوی جمعی فراگیر به این سؤال پاسخ دهیم.
تغییر سنت هستی و قانون غیرقابل تغییری است که بر همه ابعاد جهان بهویژه جوامع انسانی حکم میراند و بیرحمانه و بدون کوچکترین استثنایی جوامع را در معرض آن قرار میدهد و (أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ). نیروهای مدافع تغییر همواره به اتکای این قانون و قاعده چشماندازی کاملاً امیدوارانه از آینده ترسیم میکنند و در مقابل نیروهای مانع تغییر دائم در اضطراب فرارسیدن روز موعود و جاری شدن سیل تغییر و غرق شدن در سیلاب زشتیها، خطاها و اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی خود روزشماری میکنند. تغییر ناموس هستی است هم باید آن را شناخت و هم به استقبال تولد آن رفت، جهان را باید شناخت و تغییر داد. امروز و با نگاهی به آنچه پشت سر گذارده شده و باوجود همه تلخکامیها، خسارات، رنجها و تهدیدات معتقدیم جنبش سبز با کوله باری از تجربه و دستاورد به امید هموارتر شدن راه و با پایبندی به عهد خود با حصر شدگان، زندانیان، آزادگان، تبعیدیان خودخواسته یا اجباری و شهدای سبز و با توکل به خالق هستی تلاش خود را برای تحقق اهداف جنبش ادامه میدهیم و با “امید” که در متن هویت ایرانیمان خانه دارد گردنههای سخت را پشت سر خواهیم گذاشت و دیر یا زود جشن حاکمیت ملی مردم ایران را در کنار هم برپا میکنیم.
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَیْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
شورای هماهنگی راه سبز امید
۲۲ خرداد ۱۳۹۵