برگزیده‌ها

ناامیدی بذر هویت ماست؛ هانا آرنت به روایت میرحسین موسوی

*به یاد بهاره هدایت

۱- حالا دیگر «ناامیدی بذر هویت ماست». و به خوبی می‌دانم  این تعبیر برای کسانی که گوش‌شان به شنیدن آن جمله‌ی طلایی و حیات‌بخشِ میرحسین در بیانیه‌ی نهم -امید بذر هویت ماست- عادت کرده است و چه بسا بارها به آن استناد کرده‌اند یا به پشتوانه‌ی آن سخنی گفته‌اند،چه اندازه ممکن است ناگوار و یا حتی نادرست به‌نظر بیاید.

تکلمه‌هایی که در این یادداشت می‌آید نشان می‌دهد این دو عبارت، علی‌رغم ظاهر متضادی که دارند، معانی مشترکی را حمل می‌کنند و از قضا آن‌چه که در بیانیهی اخیر میرحسین موسوی -لزوم تأسیس مجلس موسسان و نوشتن قانون اساسی جدید- آمده گواه همین معناست.

۲– واژه‌ی «امید» علی‌رغم همه‌ی زیبایی و رواجش، به‌تنهایی کاربردی در زبان ندارد بلکه همواره معطوف به چیز دیگری است؛ مثلا امیدِ به تغییر، امیدِ به گرم شدن هوا و یا امید به افزایشِ دستمزدها. «امید» وقتی هم که به‌تنهایی استفاده می‌شود بخش‌‌های محذوفی دارد. مثلا وقتی به یک بیمار گفته می‌شود «امید داشته باش»، منظور این است که به درمان یا به پیشرفت علم یا به توانایی پزشکان امید داشته باش. میرحسین موسوی هم در بیانیه‌ی نهم وقتی گفت «امید بذر هویت ماست»، همان‌جا افزود که منظورش «امیدِ معطوف به امور غیرواقعی» نیست.

«ناامیدی» محرک و انگیزه‌ی تغییر است، به همین‌خاطر درست در لحظه‌ای که از آمدن اتوبوس ناامید شده‌ایم پیاده راه می‌افتیم؛ به‌محض این‌که از افزایش دستمزد ناامید می‌شویم به‌جستجوی کار دیگر بر می‌آییم، و هنگامی که از تغییر رفتار همسرمان ناامید می‌شویم، جدایی را آغاز می‌کنیم.

۳– هانا آرنت، یکی از برجسته‌ترین نام‌ها در فلسفه سیاست، بر این باور است که «امید» مانعی خطرناک بر سر اقدام شجاعانه در «زمانه‌ی تاریکی» است. از نظر او «امید» میل به پیامدی از پیش‌تعیین‌شده در آینده است و به همین خاطر ما را از لحظه‌ی حال خارج می‌کند، و پیوند ما را با جهانی که پیش روی ماست می‌گسلد و به ‌انفعال می‌کشاند*.

محور اصلی بیانیه‌ی اخیر میرحسین موسوی هم «ناامیدی» است؛ «جامعه از اصلاح در چارچوب ساختار موجود مأیوس[ناامید] شده است». میرحسین به‌مانند بسیاری دیگر از اجرای قانون اساسی ناامید شده و می‌گوید «اجرای بدون تنازل قانون اساسی که سیزده سال پیش به آن امید می‌رفت دیگر کارساز نیست». رهبر جنبش سبز  در این بیانیه به راه بسته‌ای اشاره می‌کند که روزگار را بر ما تاریک کرده «قدرت غیرپاسخگو روزگار را بر ما تاریک ساخته و راه را بر بهروزی مردم بسته است».

تشابه واژگان هانا آرنت و میرحسین موسوی در تأکید بر «ناامیدی » و «تاریکی روزگار» ممکن است اتفاقی باشد یا نباشد، اما تشابه معانی و تجربه‌ زیسته‌ی مشترک آن‌ها ذیل حکومت یک دیکتاتور بی‌رحم و خون‌ریز اتفاقی نیست و به همین علت هر دو به وضعیت و مفاهیمی یکسان اشاره دارند.

۴– «ناامیدی» در ذهن عمومِ ما یادآور و هم‌زاد استیصال و تسلیم و شکست است اما هانا آرنت تسلیم آن نمی‌شود و راه نجات را در «زایش» می‌بیند؛ واژ‌ه‌ای که «زنانه‌تر» است. او بر این باور است که زایش به‌لحاظ مفهومی در تقابل با امید قرار داشته و ‌ خصلتی سیاسی دارد و امکان عمل سیاسی است.‌ زایش شرط تداوم وجود بشر است، معجزه‌ی تولد است. سرآغازی جدید در سرشتِ هر تولد است که «عمل» را ممکن می‌سازد. زایش به این معنا است که همواره می‌توان از وضعیت جاری گسست و چیز جدیدی را آغاز کرد؛ خودانگیخته و پیش‌بینی‌ناپذیر است.

بیانیه‌ی اخیر میرحسین موسوی -با همان وسواس تحسین‌برانگیزش در انتخابِ کلمات- یکی از رساترین متن‌های سیاسی در ستایش «ناامیدی» و پیوند با اکنونِ ماست. میرحسین پیام‌آور ناامیدیِ معطوف به عمل سیاسی است و به مانند هانا آرنت در آن متوقف نمی‌شود و به گسست از وضعیت جاری و چیز جدیدی می‌اندیشد. به همین خاطر بیانیه‌ی او مخاطب را در تعلیق نمی‌گذارد و «به حق مستمر و غیرقابل‌سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت» و «حق محرز» انقلاب کردن نسل‌ها اشاره می‌کند. و جالب آن‌که  به مانند آرنت همان خودانگیختگی و پیش‌بینی‌ناپذیری را برای آن قائل است ؛«این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است. کمترینش آنکه چه کسی قرار است آن را بپذیرد یا به اجرا بگذارد. از آن بالاتر چه باید کرد تا چهل سال بعد از نو به همین نقطه باز نگردیم و از سوی آیندگان سرزنش نشویم. از آن مبرم‌تر، چگونه به توانایی‌مان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم».

۵– تأملی در بیانیه‌ی امیدوارانه‌ی محمد خاتمی هم به شرح و بسط این نکات کمک می‌کند. خاتمی، احتمالا به‌خاطر باورها و هراس‌هایش، حتی در وضعیتی که می‌بینید اصلاح‌طلبی «به صخره ستبر بن‌بست خورده» باز هم از «ظرفیت»‌های آن می‌گوید و «امیدوار» است که «حاکمیت وادار به تغییر رویه و پذیرشِ اصلاح» شود؛ امیدی که انسان را از پا در می‌آورد زیرا پیوند انسان را با آنچه در پیش چشمانش در حال وقوع است قطع می‌‌کند (آرنت)؛ امیدی معطوف به امور غیرواقعی(میرحسین). محمد خاتمی در این بیانه هنوز هم به اصلاحات «امید» دارد و به‌همین خاطر متهم است که صدای «ناامیدی معطوف به تغییر» را در خیابان به تمامی نمی‌شنود، از لحظه‌‌ی «حال» خارج شده و یارانش را به انفعال کشانده است.

*من این تعابیر را به دقت از هانا آرنت برگرفته‌ام. در یادداشت دیگری هم -در این‌جا– کم و بیش استفاده کرده‌ام. لینک منبع هم همانجا درج شده است.

Recent Posts

بی‌پرده با کوچک‌زاده‌ها

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

سکولاریسم فرمایشی

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بی‌حجابی

کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

چرا «برنامه‌های» حاکمیت ولایی ناکارآمدند؟

ناترازی‌های گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳