ولی بگذارید ما برخورد خودمان را بکنیم و به آقای اکبرین یادآوری کنیم این همان روش مألوف و تاریخی برخورد با دگر اندیش در کشور ماست، چه در حکومت چه در جامعه که در جان و ضمیر نظائر شما هم نشسته ست.
با یک نگاه سرسری به عنوان بیانیه و با کمترین میزان آشنایی به زبان فارسی در خواندن متن کوتاه آن هر کسی بهشرط آن که همینقدر منصف باشد که کینه را معیار شناخت نکرده باشد، متوجه می شود که غرض امضا کنندگان این بیانیه رساندن این پیام به پارلمان اروپا است که حتا منتقدان و مخالفان سپاه دخالت نیروی خارجی را در امور کشور خود بر نمی تابند. و خوب، وقتی که در میان محدود ایرانیان خارج از کشور ایده التجاء و اتکا به قدرت خارجی شکل گرفته ست و سرافکندگی اش در تاریخ ایران و ایرانی میماند، پیدایی تفکری خلاف آن در میان ۸۵ میلیون ایرانی قاعدتاً نباید امری بعید باشد! اما ظاهراً بوده و چنان بوده که گویی آب در خوابگه مورچگان ریخته باشیم!
فحاشی ها از فضای مجازی آغاز و به مقاله های متعددی که شخصاً هیچکدام را جز همین مطلب ایشان با تیتر و مضمون کین ورزانه اش نخواندم. البته آقای اکبرین قبل از فرو نشاندن خشمشان با این مقاله در توئیتر هم تحریف ناپسندی در مورد یکی از پاسخهای من در گفتگویی با زیتون آورده بودند که که باز نمی دانم دقت را دنبال بگیرم یا انصاف را! ایشان نوشته بودند: «در گفتگوی صریح سایت زیتون با برخی امضاکنندگان (منظور از برخی آقای عبدی و من هستیم! بیانیه دفاع از سپاه، ملیحه محمدی میگوید شلیک به هواپیمای اوکراینی یا خطای شخصی بوده یا کار موساد و سیا. زیتون میپرسد پس چرا نظام حاضر به معرفی مجرم و کشف فاجعه نشده؟ میگوید «برا من هم سواله»! اول جواب نهایی را میدهد بعد سوال دارد.»
تاسف بار است می بینید که نوشته، را باید با لحن خاصی مثل دهن کجی بخوانید! لحنی که نه از من است و نه در شأن دبیری یک نشریه وزین و یک روحانی سابق! توجه کنید بیانیه ای که ایشان نامش را بیانیه دفاع از سپاه می خواند، اولین بار در زیتون تحت نام واقعی خودش که در بالا آمد، منتشر شده و گفته مورد تمسخر قرار گرفته ی من هم در متن مصاحبه همین نشریه که ایشان هم در شورای سیاستگذاری اش حضور دارند، قابل خواندن است. به آداب روزنامه نگاری کاری ندارم که در حلقه ای که ایشان در آن قرار گرفته اند تعدادی از معتمدان این فن هستند ولی این رسم امانتداری نیست حتا نسبت به مطبعه خودی!
توجه کنید که پرسش و پاسخ متوجه «عمدی» بودن شلیک به هواپیما بود و نه تردید در شلیک آن توسط سپاه که البته همه دانش آموزان کلاسهای مختلف هم دیدند که سپاه پذیرفت که شلیک کرده است. پاسخ من هم نه آنکه جناب شان آورده که اینچنین بود: “اینکه چرا جمهوری اسلامی فاجعه ی هواپیمای اوکراینی را باز نمی کند؛ «برای من هم سؤال بزرگی است» ولی باز هم بر حسب دقت بر مجموعه شرایط نتیجه گیری من با شما متفاوت است. شما از پنهانکاری جمهوری اسلامی نتیجه می گیرید که سپاه عمداً هواپیمای مسافری را زده و سه روز هم نمی داند که چه خاکی بر سرش بریزد و چگونه عنوان کند. برای من گذشته از آنکه به پنهان کاری های جمهوری اسلامی عادت کرده ام، این احتمال مطرح است که حکومت یا هنوز نفهمیده از کجا خورده است و یا نفوذ در حدی بوده است که باز با تحلیلهای قبیله ای خودش تشخیص می دهد که رسوایی خواهد بود!”
از این برخورد متین ایشان که در سرتاسر نوشته بروز دارد، می گذرم چون مطمئنم بسیارانی آنچه را که بگویم، نگفته می دانند. گام بعدی ایشان قبل از آنکه پنج نکته، پنج تحریف و پنج استدلال عالمانه خود را در محکوم کردن بیانیه به عالم معنا ارائه کنند، طبق مد ایرانی زمانه ما که ارجاع به هانا آرنت است، جمله ای از اوست که در مصاحبه معروفی با یوآخیم فست در نوامبر ۱۹۶۴ دریکی از شبکه های تلویزیونی آلمان در باره همدستان و حامیان هیتلر گفته است!توجه دارید در باره همدستان و حامیان هیتلر ( آنان که همکاری میکردند و همدست بودند …آنان همیشه گفتهاند: «ما فقط ماندیم تا اوضاع از آن بدتر نشود.») و جناب اکبرین این را در توصیف بخشی از هموطنانشان آورده اند…
آقای اکبرین حالا می بینید چرا من در مورد شما روی کمی انصاف داشتن تأکید دارم! شما با اینهمه رواداری با دگر اندیش و اینهمه وسواس روحانی در متهم کردن بخشی از هموطنانتان به کردار فاشیستی، چه اعتراضی به جمهوری اسلامی دارید؟ او هم مانند شما می تواند هر انگی را به مخالفان خودش بزند. گفته ها را تحریف کند و برای مردم شکل مار بکشد. این البته فی النفسه ایراد نیست که دو قطب مخالف هم با هم شباهت هایی داشته باشند. کما اینکه ما هم در ایده دیگری به آنها شبیه هستیم. ما هم چون حاکمان جمهوری اسلامی از آنچه مدعیان دموکراسی غربی به شمول دولتهای این پارلمان بر سر ملت ما و ملتهای جهان آورده اند آموخته ایم که از اتکا به این قدرتها هیچ حاصلی جز حسرت نمی ماند. جمهوری اسلامی متأسفانه در ترویج همین یک صفت خوبی هم که دارد هم نبوده است؛ در بیان علت و عللش هم گذشته از آنکه مثنوی را هفتاد من کاغذ کند؛ نیازی هم نیست چون تقریباً همه می دانند. ولی کاش میشد با شما بر سر فهم نادرست و خلاصه شده و برگزیده تان از هانا آرنت بحث کرد. شما از او در کینه کشی با مخالف نظری خود استفاده ابزاری کرده اید. آرنت را نشناخته اید. جناب اکبرین امتناع انسان ها از تفکر و بهنجار شدن بهجای «عمل کردن» دغدغه اصلی او بود. او علت اصلی برای همگون شدن و به عمل نپرداختن را از جمله در نخواستن و ندیدن تعدد و تکثر می دانست و همین را زمینه مبتذل شدن شر که دادگاه آیشمن یا آیشمن در دادگاه را مظهر آن نشان داد.
او در همین مصاحبه ای که یک جمله اش را شما مصداق امضا کنندگان آن بیانیه دیده اید می گوید: «من میخواهم فقط روی آیشمن تمرکز کنم، چون او را خوب میشناسم. و میدانید، اوّلین چیزی که میخواهم بگویم این است که همراهشدن با بقیه ـ آن نوع همراهی که بسیاری را از آدمها را به همکاری وامیدارد ـ قدرت پدید میآورد…. وقتی به آیشمن نگاه میکنیم، او واقعاً هیچ انگیزهی جنایتکارانهای [آنچه معمولاً «انگیزههای جنایتکارانه» پنداشته میشود] ندارد. او میخواست با بقیه همراه باشد. … و این همراهی با بقیه و خواست اینچنین «ما» گفتن برای ارتکاب بزرگترین جنایات ممکن کافی بود.. »
او در «وضع بشر» اندیشیدن را از خواننده کتاب تمنا می کند،و بارها در مورد توده وار شدن و خوی همرنگی با جماعت هشدار می دهد، بین رفتار که حاصل همگرایی است با عمل تمایز قائل می شود، زیرا معتقد است که ارزش های فرا رونده جامعه انسانی را عمل او می آفریند و نه رفتار جمعی! و این عمل نیازمند پذیرش تکثر و تعدد است نه بهنجار سازی و در همین مصاحبه می نویسد: و این نکته ای تعیین کننده است که جامعه، در همه سطوحش، طردکننده و مانع امکان عمل است (که پیش از آن در خانواده طرد و منع شده بود)… جامعه، با وضع قواعد بی شمار و گوناگون، که جملگی اعضای آن را بهنجار میسازند، به رفتار وامیدارند و عمل خودانگیخته یا دستاورد خارق عادت را طرد و منع میکنند.
جناب اکبرین شما و برخورد شما با مخالفان نظری تان مصداق بارز انسان هایی است که از نظر آرنت، «ما» ی خود را در بهنجار شدن با فضای پیرامون به دست آورده اند و مانع عمل خلق کننده و زاینده هستند. شما! از راه نرسیده و جامه از تن درنیاورده چنان با این فضای جنجالی هیبریدی همساز شدید که به تنهایی رسالت حسین شریعتمداری را در خارجه سعی می کنید بر عهده بگیرید. واقعیت این جامعه ی محدود و دور از میدان اصلی مبارزه نیز همین است که با امضای ۷۰ نفر دچار چنین غلغله ای بشود. شرارت و نکبت نازیسم که شما فرموده اید، همینگونه زمینه سازی شده است. نخست شما آنها را که مثل شما از دخالت پارلمان دمکرات اروپا در امور کشورشان استقبال نکردند، به فاشیستها تشبیه کرده و با کمال شهامت و وجدان ایستادگان زیر پرچم پیشوا می نامید؛ سپس نوبت به اصلاح طلب متفاوت با میر حسین موسوی میرسد و …در نهایت برای عمل سیاسی آگاهانه آنچنان که آرنت توصیه می کند، جز پارلمان اروپا و کنگره آمریکا نیرویی برایتان باقی نمی ماند. بیش از این درگیر این آدرس غلطی که شما با سعی فراوان ساخته اید نشوم و بپردازم به پنج نکته طلایی شما؛ سعی می کنم بخشهای اصلی ادعاهای شما را حتی الامکان باز نویسی کنم فرموده اید:
پنج نکته درباره بیانیه مدافعان سپاه قابل تأمل است:
۱) در همان آغاز بیانیه، نویسندگانش نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را در گیومه گذاشتهاند و ایران را پس از گیومه اضافه کردهاند. جالب است که میدانند خودِ سپاه هم خود را سپاهِ ایران نمیداند ….حتی برای اینکه جای شبههای نماند علی فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه را فصل الخطاب و پایان شبهات آورده اید و اگر به سبک شما بخواهم این قسمت را بنویسم، در ناتوان نشان دادن اراده ملی آورده اید که «۵هزار نفر از اراذل و اوباش که با قمه سر و کار داشتند» می توانند یک ملت را از اراده ی آگاهانه خود باز بدارند.
پاسخ ۱) خشم افسار گسیخته شما می تواند آدمهایی را که مراتب آگاهی و شعور بسیاری شان را شما بخوبی می دانید، به ساده انگارانی به تروریسم پناه برده اند و جالب است که خودشان هم نمی دانستند تشبیه کنید!
البته که می دانیم که در قانون اساسی، خبرگان چه چیزها قلمی فرموده اند که در عمل بسیاری شان از خوب و بد مجری نیست. آنچه که ما نمی دانیم و معتقدیم که شما هم نمی توانید بدانید، این است که در ذهن صدها هزار سپاهی چه می گذرد! بازآنچه که ما بر حسب تاریخ باستان نه، به شهادت تاریخ عمر شما و خودمان بی شبهه دیده ایم و عقل می گوید که به آن اعتماد کنیم و شما نمی خواهید ببینید، این است که این سپاه همدوش ارتش ایران در آن سالهای سخت و سیاه که همین دمکرات های پارلمان اروپا و عزیزان کاخ سفید صدام حسین را تجهیز می کردند، با جان و هستی خود امنیت این میهن را تضمین کردند و برخلاف جنگهای پیشین وجبی از این خاک را نیز از دست ندادند.
به این دلیل است که ما نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را از کلیشه خارج می کنیم و بر اساس ماهیت واقعی آن که نه تنها در هشت سال جنگ بی امان که تا امروز مرزهای ایران را که با دخالت این پارلمان ها و کنگره ها دائم تهدید شده اند، حفاظت کرده اند. نام و عنوان در قانون اساسی تعیین ماهیت نمی کند همچنانکه ارتش شاهنشاهی که تا مغز استخوان زیر نفوذ امرای ارتش آمریکا بود، این بار با عنوان ارتش جمهوری اسلامی جانانه از میهن دفاع کرد.
نکته ۲ ) نویسندگان بیانیه پس از جعل نام ایرانی برای سپاه، اینگونه القاء میکنند که تروریست دانستن این نهاد در مجامع بینالمللی برای دخالت در امور «ایران» است. گویا ترجیح میدهند به یاد نیاورند که فهرست بلند ترورهای سپاه که به تدریج خشاب پارلمان اروپا و دیگر نقاط جهان را پر کرده، در وین و پاریس و برلین و دیگر شهرهای فرنگ اتفاق افتاده نه در تهران و اصفهان و کردستان و نقاط دیگر ایران. اتفاقا اگر چیزی در داخل ایران است که توجه اروپا را به تروریستی بودن سپاه جلب کرده باشد رسوایی «تورقوزآباد»هاست که امنیت بینالمللی را تهدید کرده، نه کشتار مردم به دست سپاه در خیابانهای ایران.
پاسخ ۲) راستی آقای اکبرین اخبار جهان را می خوانید؟ با گذشته نزدیکی که شما در مکتب روحانیت تلمذ می کردید کاری ندارم؛ پس از آن این سال و ماهها که به جمع ما خارج نشینان مدعی پیوسته اید، اخبار جهان را دارید و و برداشت شما این بوده است که امنیت جهان گلوبالیستی نازنین ما را سپاه پاسداران ایران تهدید می کند؟
در همین نکته تان از پرونده سعودی ساخته ی قاسم سلیمانی با رهبر القاعده عراق سخن گفته اید! در پاسخ ادعاهای بدون سند و مدرک شما برای توجیه دخالت بیگانه در خاک ایران، ادعای خودم را خدمتتان عرض کنم که اگر قاسم سلیمانی و داوطلبان سپاه و بسیج نبودند، سوریه و عراق به سرنوشت لیبی دچار شده بودند و ارتش و سپاه باید با داعش واقعاً در نقطه صفر مرزی می جنگید.
اما سومین اعجاب در این نکته دوم شما!چقدر گویاست که در این جهان عادلانه ای که ما زندگی می کنیم، دغدغه شما وقتی متوجه خارج از ایران می شود هم نه ویرانی سرزمین های همسایه، نه وضعیت رقت بار زن و دختر افغانی، نه بازارهای برده فروشی لیبی نه قریب سه میلیون کشته در عراق و لیبی و افغانستان، نه کشتار روزانه و تحقیر شنیع فلسطینیان که کشته شدن صدها نیروی آمریکایی است که عامل کشتن میلیونها نفر در منطقه وجهان هستند؛ عامل کشته شدن این لشگر معصومین هم، نه مردم تاراج شده ی این مناطق که سپاه پاسداران ایران است!
و در پایان نکته هم به این حکم خدا و خلق پسندانه رسیده اید که: بنابراین غرب با تروریستی خواندن سپاه، در مسائل و آینده خودش دخالت میکند نه در مسائل ایران.
نکته ۳ ) سپاه نهاد ترور و جنایت است؛ اما نه چون غرب میگوید! بلکه چون همان نهادی که امروز سازمان اطلاعات سپاه خوانده میشود روشنفکران ما را ترور کرده است و مسئولان دولت خاتمی اذعان کردهاند که سپاه، قاتلان و تصفیهشدگان پس از قتلهای زنجیرهای را امان داده و در قالب اطلاعات سپاه بازسازی شدهاند. سپاه، نهاد ترور و جنایت است؛ چون معترضان را در همین جنبش اخیر ربوده و کشته است ….
پاسخ ۳) آقای اکبرین حیف شد که شما قاضی نشدید! چقدر همه اسرار بر شما آشکار است و در عین حال وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه را هم از هم تفکیک نمی کنید! ولی مهم نیست. آنچه بر ما آشکار است این است که حکومت های ایران یکسره هم که جرم و جنایت باشند، ایرانی اگر خواهان دخالت قدرت خارجی در کشور خودش بشود، به نسل های بعد از خود خیانت کرده است؛ این را نه فقط تجربیات تاریخی کشورمان در دوران قاجار و پهلوی ها به ما می گوید، بلکه سرنوشت مردم لیبی برای حذف دیکتاتوری قذافی! وضعیت عراق بعد از شکستن دیکتاتوری صدام، و سرنوشت افغان های دردمند پس از دفاع قهرمانه ی آمریکایی ها از آنان که گفتیید بدست سپاه پاسداران کشته شدند همه اینها برای ما چراغ راه آینده است. اما چطور شما نمی دانید که در نهایت برای پارلمان اروپا همه این ادعاهای شما حتا در صورت اثبات، ارزش ثانیه ای اتلاف وقت را هم ندارد! مثل رد کردن خاشقچی از چرخ گوشت، مثل گردن زدن روزانه سعودی ها در ملاء عام، مثل جنایات دو هفته پیش جنین و تمام تاریخ اشغال فلسطین! چرا ندارد؟ به همان دلایلی که در بخش ۲ خدمتتان عرض کردم و با کمترین نگاهی که به روابط پارلمان کذا با کشورهای منطقه ما بیاندازید، اثبات می شود.
در نکته ۴ فرموده اید: کارشناسان میگویند اگرچه پارلمان اروپا، مجلس عوام بریتانیا و پارلمان هلند سپاه را تروریست خواندهاند و طرح و بحث تروریست شناختن این نهاد از اروپا تا استرالیا نیز رسیده، اما برداشتن قدم نهایی در این مسیر، گرفتار یک مانع حقوقی است و آن این است که اگر سپاه تروریست شناخته شود رهبر جمهوری اسلامی که فرمانده اصلی این نهاد است نیز تروریست شناخته میشود و این ماهیت حقوقیِ تمام جمهوری اسلامی و شیوه تعامل جهان با او را یکپارچه تغییر میدهد…
پاسخ ۴) جل الخالق! آقای اکبرین؛ کاش شناختی هم می دادید از این «کارشناسان» که مثل شما سیاست جهانی را شوخی گرفته اند و درگیر حق و باطل و با یک حکم حکومتهای استبدادی را از سریر قدرت به زیر می کشند! حیف است اینان بی نام و نشان بمانند. البته توصیه تان جای تأمل دارد که فرموده اید: حتی اگر فرض کنیم تروریست خواندن سپاه عواقب ناگواری دارد باز هم برای پیشگیری از هر فرضیه ناگواری، باید بر مهار خود سپاه متمرکز شد تا از ناامنسازی سیستماتیک ایران و منطقه و جهان دست بردارد؟
خوب شما که نشان دادید از ناگفته ها خبر دارید بگویید که برای متمرکز شدن بر مهار سپاهی که به قول شما آینده اروپا و جهان را با همه امکانات شان جوری به خطر انداخته که در میانه خطر جنگ اتمی به تصویب این لایحه وادار کرده، از دست چه کسی کاری ساخته است ؟
در نکته ۵ تان: از بیانیهای که ادعا کرده است که «مردم ما به برخی عملکردهای سپاه اعتراض دارند». یک سوال! کرده اید مبنی بر اینکه آن «برخی» دیگر از عملکرد سپاه که به آن انتقاد ندارید یا گمان میکنید مردم به آن اعتراض ندارند، دقیقا کدام است؟ بعد هم فاش کرده اید که: پاسخ به این سوال، هویت نظری و انگیزه عملی نویسندگان از نوشتن این بیانیه را روشنتر میکند.
پاسخ ۵) شیوه پرسش و تذکار شما به گونه ای است که ناچارم اول قسمت دوم را پاسخ بدهم و آن اینکه، امضا کنندگان این بیانیه چه آنها که هویتشان بر شما آشکار است و چه آنها که ممکن است نشناسیدشان، متأسفانه هویت نظری و سیاسی یکسانی ندارند. ولی «انگیزه عملی شان» از نوشتن این نامه یکی است و آن همانطور که در عنوان بیانیه مشخص شده است و شما سعی می کنید بر آن سایه بیاندازید، این است: مخالفت با دخالت پارلمان اروپا به عنوان بخشی از ناتو و غرب قدرتمند است در حیات سیاسی کشورشان.
و سپس در مورد پاسخ؛ پاسخ من به شما (دیگران را بر اساس همان هویت متفاوت که گفتم نمی دانم) این است که من سپاه را در استفاده از رانتهای اقتصادی و سلب اعتماد مردم از ارزشهای انقلاب بهمن مقصر می دانم و البته سیاستگذاری کلان در این زمینه محتاج بحثی خارج از درگیری شما با ماست. آنچه بر سر آموزش و پرورش و بهداشت و معیشت مردم آمده و همه کالا شده است؛ حاصل سیاست های غرب پرستانه مشتی دیگر است. و در پاسخ به قسمت قابل بحث دیگر از نکته اخر شما عرض می کنم که البته این امضا کنندگان «مصرّانه» از حکومت خواستهاند «در سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود تجدید نظر کند» زیرا که ایشان خود را قادر به مهار سپاهی با آن قدرت فرا جهانی که شما تصویر کرده اید نمی بینند.
باقی بقایتان
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…