زیتون- فیروزه رمضانزاده: جمهوری اسلامی در سیر تحول خود طی نزدیک به ۳۷ سال گذشته از بسیاری وعدهها و اهدافش عقبنشینی کرده اما همچنان اجبار به حجاب برای زنان را به عنوان یک اصل بنیادی نگاه داشته است و این موضوع یک اهمیت نمادین برای تئوریسینهای نظام دارد. ادعای از دست رفتن ارزشهای اسلامی به واسطه آنچه بدحجابی زنان خوانده میشود و نسبت دادن بلایای طبیعی همچون زلزله و خشکسالی به نوع پوشش زنان از جمله ابزارهایی است که برای تداوم تحمیل حجاب طی این سالها به کار رفته است. با این حال آیا استدلالها و استانداردهایی که اسلام برای حجاب در نظر گرفته بود همانهاست که توسط جمهوری اسلامی تبلیغ و تحمیل میشود؟ در این باره با حسن فرشتیان٬ دانش آموخته ی حوزه و دکترای حقوق از پاریس گفتگو کردیم و از او درباره تفاوت حجاب در حال حاضر و در صدر اسلام پرسیدیم. او مجموعه عواملی را در تفسیر خود از موضوع حجاب در زمان پیامبر به کار میرود تا ثابت کند که آنچه آن زمان به عنوان حجاب معرفی شده با آنچه امروز تبلیغ میشود٬ تفاوتهای جدی دارد.
متن کامل گفتگو را بخوانید:
آقای فرشتیان، پیش از هر چیز به ما بگوئید حکم شرعی حجاب دراسلام چیست ؟
برای شناخت حکم شرعی حجاب در اسلام، باید به منابع اولیه صدر اسلام، یعنی قرآن و سنت رجوع کرد. آنچه که امروز به عنوان حجاب شرعی مصطلح نامیده می شود، با آنچه که در منابع اولیه صدر اسلام موجود است، تفاوت دارد. در منابع اولیه قران، حجاب به معنای کنونی نیست بلکه به عنوان پردههایی است که در خانهها به عنوان درب و حفاظ استفاده میشده است مثل آیه ۵۳ سوره احزاب که به مسلمانان توصیه میکند اگر خواستید وسیلهای از همسران پیامبر تقاضا کنید، از پشت حجاب، یعنی از پشت پرده، آنان را مخاطب قرار دهید «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ». آنچه که در روایات مورد نظر بوده، پوششهای عرفی عفیفانه بوده است. در آیاتی از قرآن که بر عفاف و پاکدامنی تاکید میکند، مثل آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور، هر دو جنس مرد و زن را مخاطب قرار میدهد (قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ…. وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ). اما بعدها در عرف متشرعه، حجاب به معنای کنونی در آمده است در حالی که در صدر اسلام، مردم در فقر و ناداری به سر میبردند و حتی نمی توانستند بدن خود را کاملا بپوشانند. هنگامی که به نماز میرفتند در سجده و رکوع ممکن بود بخشی از بدنشان دیده شود، از این رو در روایات آمده که در این موارد، مراقب باشید این مواضع بدن شما دیده نشود. در صدر اسلام کفاره برخی گناهان، آزادکردن بردگان یا سیرکردن گرسنگان و یا پوشاندن برهنگان بوده است؛ مثل کفاره قسم، که سیر کردن شکم ده مسکین یا پوشاندن بدن آنهاست. این نکته امروز برای ما قابل تصور نیست که در صدر اسلام عدهای برهنه بودند. امروز گرسنه و قحطی زده در کره زمین داریم اما برهنه به آن معنا کمتر وجود دارد. در آن زمان، نهی از بی حجابی به معنای جلوگیری از رواج عدم پوششی بود که به بی عفتی و بی حرمتی منجر شود، به همین دلیل در آموزش های دینی، پوشش عرفی برای رعایت حریم انسان ها الزامی شده بوده است.
آیا دراسلام حدی از رعایت حجاب برای زنان درنظر گرفته شده است ؟
نمیتوانیم حجاب را چه برای مسلمانان و چه برای غیر مسلمانان اجباری کنیم. نامسلمانان نه باور به حجاب دارند و نه از جهت فقهی ملکف به فروع هستند. در مورد مسلمانان، نیز وظیفه دولت، اجبار ملت به حجاب نیست
در زمان پیدایش اسلام، برخی از مواضع بدن زنان به خاطر نداری و تنگدستی و نداشتن پارچه، برهنه بود. اسلام دستور به پوشش داد. در آموزشهای اسلامی حد پوشش نیز متفاوت بود، تفاوت بود بین زنان روستایی و زنان شهری. حد پوشش زنان جوان نیز با زنان مسن متفاوت بود. ازاین تفاوتها میتوانیم به سمت برداشت یک حجاب عرفی برویم که عرف آن را تعریف میکرده است. در قرآن تخفیفهایی داده شده برای زنانی که احتمال شوهر کردن آنها نیست «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا» (آیه ۶۰ سوره نور) یعنی زنانی که سنی از آنها گذشته، آنها تقریباً با دیگران محرم میشدند٬ یعنی پوششی که برای یک زن جوان لازم بوده برای آنها لازم نیست. فقه برای زنان بادیه نشین و صحرانشین نیز استثناهایی قایل شده، یعنی آنها حجاب عرفی خودشان را دارند. مهم آن پوشش عرفی است که گامی برای بیشتر نزدیک شدن به اصول عفاف و پرهیزکاری و پاکدامنی بوده است.
عدهای از اسلام شناسان حجاب را مختص زنان پیامبر میدانند. فقهای تشیع در این زمینه به نسبت حکم شرعی حجابچه دیدگاهی دارند ؟
این که برخی، حجاب را مختص زنان پیامبر دانستهاند ناشی از دو دلیل است. یکی این که در آیاتی از قرآن، مثل آیات ۳۱ و ۵۹ سوره احزاب (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ) و (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ) توصیههایی نسبت به مسائل مربوط به زینت و پوشش زنان پیامبر شده است. در آیاتی مثل آیه ۵۳ احزاب، که قبلا اشاره شد به مسلمانان ادب گفتگو با همسران پیامبر را یادآوری میکند. دوم این که حجاب در صدر اسلام امر فاخری بود، همچنان که پوشش بلند و کامل حتی امروز هم به عنوان لباس فاخرانه، نزد روحانیون یا کشیشها به شمار میرود. طبیعتا بخشی از حجاب زنان پیامبر فاخرانه بوده است آنان مادران مومنین بوده اند. مردم همواره برای بیان مسائل مختلف به سراغ پیامبر میآمدند، از طرفی خانهها در آن زمان مثل امروز محیطی بسته نبود، وقت و بی وقت مردم به خانه پیامبر می آمدند، زنان پیامبر هم گاه در وضعیت پوششی مناسبی نبودند، این آیات ادب مراوده با آنان را می آموزد. اما آنچه به عنوان دلیل حجاب، مطرح شده است را نمی توانیم فقط به زنان پیامبر نسبت بدهیم، نکاتی مثل پاکدامنی و عفت که دلیل حجاب است را نمی توان مخصوص زنان پیامبر دانست، همچنانکه در آیه ۵۹ احزاب، علاوه بر همسران پیامبر، این توصیهها به سایر بانوان مومنین نیز سرایت داده شده است.
درجامعهای که غیرمومنان وغیرمسلمانان درآن زندگی میکنند،تکلیف غیرمومنان وغیرمسلمانان در مورد مساله حجاب چیست؟آیا دراسلام، موضوعی با عنوان «حجاب اجباری» برای شهروندان مومن،مسلمان،غیرمومن وغیرمسلمان وجود دارد؟ فقهای اهل تشبع دراین زمینه چه آرائی دارند ؟
نظر فقها با حقوقدانان کشور، دو نظریه از دو جایگاه متفاوت است. وقتی از فقه و شریعت صحبت میکنیم، منظور قاعدهمند کردن رابطه امت است، یعنی مردم یک امتی هستند و یک امامی دارند که وی را به عنوان رهبر ایمانی خود انتخاب کردهاند. حلقه پیوند امام و امت، یا مقلد و مرجع، آن تعهد ایمانی و باورهای مشترک مذهبی است که آنها را پیوند داده است. اما امروزه در کشورهای اسلامی نظیر ایران، با دوگانه «امام و امت» روبرو نیستیم بلکه با دوگانه «دولت و ملت» روبرو هستیم. حلقه وصل و پیوند رابط ملت و دولت، قوانینی است که به عنوان عهد مشترک بین آنهاست. لذا در مورد قوانین کشوری، رابطه قانون با مسلمان و غیر مسلمان، یکسان است. در این قوانین نمیتوانیم حجاب را چه برای مسلمانان و چه برای غیر مسلمانان اجباری کنیم. نامسلمانان نه باور به حجاب دارند و نه از جهت فقهی ملکف به فروع هستند. در مورد مسلمانان، نیز وظیفه دولت، اجبار ملت به حجاب نیست. حتی وظیفه پیامبران نیز اجبار مردم به امر خیر نبوده است. قرآن نمی گوید که پیامبران ارسال شدهاند تا در میان مردم قسط را «ایجاد» کنند، بلکه میگوید آمدهاند تا قسط را «اقامه» کنند؛ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید، آیه ۲۵) یعنی زمینههای ایجاد قسط را فراهم کنند. کار پیامبران، ماهی دادن به گرسنگان نیست، وظیفه آنها تور ماهیگیری دادن یا بافتن تور ماهیگیری آموختن است تا خود مردم به آن سمت بروند. دولت ها، باید زمینههای رشد انسانی را فراهم کنند تا نهایتا جامعه خود به سمت پوشش عفیفانه و حجاب برود. اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت.
ازنظر فقها،آیا حکومت برامده ازجامعه مسلمانان از این حق برخوردار است برای کسانی که حجاب را رعایت نمی کنند،کیفر درنظر بگیرد ؟
برای این که دقیق تر صحبت کرده باشیم باید تفکیک قائل شد. در رابطه با حجاب به معنای مصطلح کنونی در جمهوری اسلامی ایران، ما دلیلی نداریم که بر مبنای آن، حکومتی بتواند شهروندان خود را به خاطر رعایت نکردن آن حجاب، کیفر بدهد. اما اگر ما بحث حجاب را فراتر از این حجاب مصطلح بدانیم، اگر شهروندی چه زن و چه مرد، حجاب عرفی مصطلح را رعایت نکنند و به مرز برهنگی برسند حکومتها وظیفه بازدارندگی را برعهده دارند. به عنوان مثال، در کشورهای اروپایی هنگامی که شهروندان در پلاژ و ساحل هستند میتوانند با پوشش مخصوص کنار ساحل، به کافه آنجا بروند. اما چند متر آنطرفتر، در داخل شهر باید پوشش خود را متناسب با پوشش شهری تطبیق دهند. حکومتها برای عدم رعایت این پوششهای عرفی، جریمههایی در نظر میگیرند. بنابراین تشخیص رعایت حدّ پوشش بر مبنای تشخیص عرف است. تشخیص عرف در مناطق مختلف کشور، و حتی در مناطق مختلف یک شهر هم متفاوت است.
تاکید اسلام بر عفاف است نه بر حجاب. منطقیترین راه، آزاد گذاشتن انسانها و تشویق کردن آنها به رعایت مسائلی است که آنان را به عفاف نزدیکتر کند.
اگر به تجربه دو جامعه مسلمان ایران و ترکیه در مساله حجاب نظری بیافکنیم،به نظرشما نتایجی که از حجاب اجباری واختیاری دراین دو کشور حاصل شده، کدام قانون وعرف و کدام نحوه تعامل با مردم کارآمدی بیشتری داشته است ؟
«الانسان حریص علی ما منع» انسان به آنچه از او منع شود حریص میشود. امروز برخی از انتخاب پوششها یا عدم پوشش ها، فاقد پشتوانه فکری و عقیدتی است. گاهی یک دختر مسلمان در یک جامعه غربی، احساس میکند که دیگران تلاش میکنند هویت او را محو کنند، او برای مقاومت در برابر انتگراسیون، دست به اعلام هویت فردی می زند. این اعلام هویت فردی می تواند به صورت پوشش و آن هم پوشش شدید باشد! یعنی بالاتر از روسری، برقع بر سر میکنند. این به این معناست که من قواعد و نُرمهای این جامعه را نمیپذیرم. در جوامع اسلامی مثل ایران که حجاب اجباری است گاهی برخی پوششها، یک نوع اعلام هویت است یعنی فرد نمیخواهد جذب هویت غالب اجباری شود و میخواهد آزادیهای فردی خودش را داشته باشد. به نظر میرسد معتدلترین راه، آزاد گذاشتن افراد است. در جوامعی که دختران آزادی دارند اتفاقاً حجاب بامعنا تر می شود یعنی عدهای با زور، حجاب بر سر نمی کنند، حجابشان یک انتخاب است.
اگربخواهیم موازنهای میان عوارض و پیامدهای منفی رعایت نکردن حجاب و یا بدحجابی با حجاب اجباری و دولتی شده داشته باشیم،کدام رویه عواقب مثبت یا منفی برای جامعه مسلمانان و خود دین اسلام به دنبال داشته است؟
وقتی برای اجبار به حجاب، مجازاتهایی در نظر گرفته میشود طبیعتاً تاثیر نادرستی نسبت به برداشت مجازات شوندگان نسبت به احکام اسلام ایجاد میکند. از طرفی اجبار به حجاب، فقط میتواند نسبت به حفظ ظواهر و پوشش باشد، اما در واقع شاید کمکی هم به عفاف نکند. چه بسا بسیاری از بیعفافیها در پوشش همین حجاب اجباری صورت میگیرد. تاکید اسلام بر عفاف است نه بر حجاب. منطقیترین راه، آزاد گذاشتن انسانها و تشویق کردن آنها به رعایت مسائلی است که آنان را به عفاف نزدیکتر کند.
حکومت حجاب را برای خویش تبدیل به امر ناموسی کرده است. لذا فقیهان نواندیش نیز در این زمینه محتاطانه عمل میکنند و فتاوای صادره که با قرائت رسمی حکومت زاویه داشته و با ذائقه حکومت همخوانی نداشته باشد، دردسر ساز میشود
میدانیم که حتی در دایره فقه هم تنوع برداشت پیرامون موضوع حجاب وجود دارد. چه عواملی باعث شد که در ایران این نگاه متعصبانه و برداشت جزمی از حجاب به روایت و برداشت غالب تبدیل شود؟
به نظر میرسد این برداشت، در طول تاریخ دلایل متفاوت و متعددی داشته است. قبل از ورود اسلام به ایران، پس زمینه پوششهای متشرعانه بانوان در فرهنگ زرتشتیان ایرانی وجود داشته است. در زمان نزدیکتر، پس از اعلان کشف حجاب از سوی رضاشاه، پافشاری علما برای حجاب، تاکیدی بر حفظ هویتها بود لذا مرزبندی شدیدتری انجام گرفت. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ نیز، در ابتدا رعایت حجاب به شکل داوطلبانه بود. بعدها حجاب به امری ناموسی برای جمهوری اسلامی تبدیل شد، لذا به شکل اجباری درآمد. امروزه صرف نظر از فتوای فقیهان، حکومت هم در این زمینه پافشاری ویژهای دارد. وقتی وارد تهران شوید تنها تفاوت این شهر، با یک شهر نامسلمانان اروپایی، همین روسریهای نیم بندی است که بر سر زنان و دختران این شهر می بینید. از همان سالهای پیروزی انقلاب، ظواهر به سرعت تغییر پیدا کردند از ریش و محاسن مردان گرفته تا نوع پوشش آنها، و حجاب بانوان. اینها به نُرم انقلاب اسلامی تبدیل شد. حجاب از آخرین علائم اسلامیت این نظام است. برای نشان دادن اسلامیت نظام، اجرای عدالت اسلامی و عدالت قضایی و اجتماعی، کاری سخت و طاقت فرسا است، اما بر سر زنان روسری گذاشتن، کاری ساده تر و کم هزینه تر است. امروزه حجاب اجباری، نمایش سمبل اسلامیت نظام است.
برخی از فمینیستهای اسلامی به ظرفیت فقهای نواندیش برای بازتعریف مفاهیم دینی در ارتباط با زنان خوشبین هستند و تصور میکنند که میتوان با این راهبرد بدون ایجاد شکافهای حاد در جامعه٬ شرایط را به سوی برابری جنسیتی برد. در موضوع حجاب، تا چه اندازه امیدوارید که برداشتهای جدید فقهی در این زمینه راهگشا باشد؟ آیا فقهای نواندیش تاکنون کار جدی در این باره انجام دادهاند؟
همراهی فقهای نواندیش در این مساله موثر بوده، همچنان که در سایر امور حقوقی مربوط به زنان مثل دیه ارث و شهادت شاهد بودیم که فتاوای فقهای نواندیشی مثل آیت الله منتظری و آیت الله صانعی در مورد این مسائل توانست راهگشای مشکلات حقوقی در این زمینه باشد. حکومت نیز چندان مشکلی با این امور نداشت و حتی فقهای نواندیش راهکاری جلوی حکومت گذاشتند. اما در مورد مساله حجاب، قضیه متفاوت است، حکومت همدلی ندارد بلکه نوعی نگران دارد. حکومت حجاب را برای خویش تبدیل به امر ناموسی کرده است. لذا فقیهان نواندیش نیز در این زمینه محتاطانه عمل میکنند و فتاوای صادره که با قرائت رسمی حکومت زاویه داشته و با ذائقه حکومت همخوانی نداشته باشد، دردسر ساز میشود. به عنوان نمونه، می توان از کار پژوهشی ارزشمند آقای امیر ترکاشوند، «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نام برد که به صورت کتاب منتشر نشد و در ابتدا تنها به شکل محدودی برای خواص منتشر شد. البته اخیرا مناظره ای با حضور مولف در مورد این کتاب برگزار شد که مورد استقبال نیز قرار گرفت. می توان گفت که این موضوع برای حکومت، تبدیل شده است به امری ناموسی. اما همگامی خانمها و همدلی جامعه مدنی با فقها و مراجع می تواند راه را تا مقدار زیادی بگشاید.
اغلب گفته میشود که جامعه ایران به صورت خودبه خودی دارای تساهل و رواداری نسبت به موضوع حجاب اختیاری است. به نظر شما در صورت کنار رفتن سایه ترس حکومتی و برچیده شدن گشتهای ارشاد٬ ایران به راحتی دوران گذار و پذیرش تنوع پوشش را طی خواهد کرد؟
گمان می کنم با توجه به خاطره جمعی تاریخی مردم، از کشف حجاب در رژیم پیشین، تا روزهای آخر آن رژیم و اوایل پیروزی انقلاب که افراد داوطلبانه به سمت حجاب میرفتند، جامعه ایران دوران های مختلفی را تجربه، و از این دوران ها گذر کرده است. در مورد برداشته شدن این فشارها و دوران گذار، به گمانم اگر به شیوهای دفعی باشد، دوران گذار سختی خواهیم داشت. فرض کنید فردا جمهوری اسلامی نباشد، اگر ناگهان این مرزها برداشته شود با یک دوران پرتنشی مواجه خواهیم بود، افراط، تفریط میآورد. از مساله حجاب کمی فراتر رویم و به مساله روابط بین دختر و پسر نگاه کنیم. این موضوع، در برخی جوامع آموزش داده میشود یعنی از کودکستان دو جنس مخالف در کنار هم بزرگ میشوند، به آنها آموزش هایی ارائه میشود و هنگامی که به سن بلوغ می رسند از یک آگاهی و آموزش نسبی برخوردارند. اما جامعه بسته که ناگهان باز شود، با یک دوران گذار پرالتهابی مواجه خواهد شد. مناسبترین راه، آماده سازی و گام برداشتن تدریجی است. تجربه نشان داده، فرهنگ و آداب، نبایستی از بالا به جامعه تحمیل شود، نه حجاب و نه کشف حجاب. هنگامی که جامعه در روندی گام به گام، تجربهآموزی کرده و به آن امر برسد، خود بهترین شیوه را انتخاب خواهد کرد.
یک پاسخ
هدف فقهای عظام بعد از به دست گرفتن بیت المال و انحصار قضاوت در ید با کفایت خود ، مبارزه با شرب خمر و بد حجابی بوده است . بیت المال را به دست آوردند ، و آنهم چه جور . قضاوت را به لجن کشیدند و شرب خمر را به داخل خانه ها روانه کردند ، مانده است حجاب که اجبار نکردن به آن مساویست با دست کشیدن از اسلام عزیز .که البته اگر کسی به انها سرکوفت نزند ، میشود یک کارش کرد و همانطور که در تریبونها قوه قضائیه الگو معرفی میشود وضعیت حجاب را هم الگو معرفی کرد !
دیدگاهها بستهاند.