جنایت و مکافات

‏روایت سپیده کاشانی از زندان


«نیمه شب است. همراه یک مراقب از بازجویی برمی‌گشتم. تمام ساختمان بازجویی در تاریکی مطلق است. مراقب جلو رفت تا در را باز کند. سایه‌ای احساس کردم. ناگهان مردی از پشت سر از فاصله خیلی نزدیک در گوشم زمزمه کرد بالاخره می‌کشیمت بالا، همین جا دارت می‌زنیم.»

Recent Posts

دگر پذیری و دگرستیزی؛ به بهانه انتشار نامه فائزه هاشمی

«زندان در زندان»، رنجنامۀ خانم فائزه هاشمی عزیز که در زندان اوین نوشته شده را…

۲۶ شهریور ۱۴۰۳

دولت پزشکیان و شب اول عروسی

اخبار هفته به روایت ابراهیم نبوی

۲۵ شهریور ۱۴۰۳

«تجربۀ دینی چیست؟» در ترازوی نقد

در ماه پایانیِ سال گذشته‌، مقاله‌ای تحت‌عنوان «تجربۀ دینی چیست؟» در سایت زیتون منتشر گردید…

۲۱ شهریور ۱۴۰۳

جنبش‌ها و خیزش‌های اجتماعی چگونه سرزنده می‌مانند؟

از منظر اقتصاد اجتماعی هیچ جنبش و خیزشی در خلاء اجتماعی نمی‌روید و هیچگاه هم…

۲۱ شهریور ۱۴۰۳

«افسون شریعتی»؟ کوری عصاکشِ کوری دگر شود!

 اخیرا در شماره ۵۵۹ هفته‌نامه تجارت فردا، مطلبی به قلم محمد طاهری، سردبیر این هفته‌نامه…

۲۱ شهریور ۱۴۰۳

در پاسگاه لاهیجان خودکشی شد

اخبار هفته به روایت ابراهیم نبوی

۲۱ شهریور ۱۴۰۳