چه رفتاری میتواند شنیعتر از مسمومیت عمدی کودکان باشد؟ مواجهه ابتدایی شاید این نکته را پیش بکشد که چه اهمیتی دارد که منبع شرارت کجاست و بر چه مبنایی استوار است، مهم این است که هر چه زودتر باید شرّ را دفع کرد. اما فرض من اینست که هدف از این رویداد تأثیر گذاشتن بر پروژه «دفع شرّ» است که غالباً در تاریخ سیاسی دولت مدرن نتیجه داده است.
پرسش از ریشههای شرّ ازین حیث اهمیت دارد چون شرّ نیز محصولی اجتماعی و در نسبت با جامعه و نیروهای موجود در آن است. آن فکری یا سازمانی که دختران را در چند شهر مسموم کرده است میگوید که اینکار را در مخالفت با تحصیل دختران انجام داده است. این شرارت هرچند که در برخی اندیشههای بنیادگرایانه دینی موجود است اما تفسیر آن در زمان و مکان خاص ما بر این اساس به نوعی فریب خوردن از مجریان و طراحان آن و ندیدن امر اجتماعی در نسبت با این شرّ است.
سالهای طولانی است که دختران در ایران مدرسه میروند و همانطور که میدانیم، دختران در زمانه جمهوری اسلامی حتی بیش از پسران به دانشگاهها رفتهاند. در همه این سالها و حتی در اوج قوّت اسلامگرایی در چند دهه اخیر (دهه۶۰) دختران برای مدرسه رفتن مانعی نداشته و گاهی دولت بر سر این موضوع با برخی نهادهای سنتی به نفع تحصیل آنان نزاع کرده است.
به عبارت دیگر، مسموم کردن دختران ربط انضمامیای به مسأله اسلامگرایی حکومت ندارد.
این شرارت به موضوع قدرت و روانشناسی اجتماعی امنیت باز میگردد. این واقعه قرار است به حکومت کمک کند تا به مردم عاصی از وضعیت نشان دهد که دولت موجود در جایی بین شما (یعنی مردم) و نیروهای تندرو ایستاده است و فقدان همین حکومت و اقتدارش میتواند منجر به قوی شدن نیروهایی شود که حتی کودکان و دخترانتان از دست آن در امان نیستند. اگر دولت چند کودک را در این پنج ماه کشته و دستگیر کرده است، فقدان او همه را در معرض خطر قرار میدهد. بیراه نیست که خود دولت اعلام میکند که این واقعه «عمدی» بوده است؛ سازوکاری که به ندرت چیزی را گردن میگیرد. در اینجا ما با بنیادگرایان اسلامی یا اسلامیسم روبرو نیستیم بلکه این شرارت پروژه استراتژیک سیاسی مشخص برای تولید احساس عدم امنیت جمعی به هدف رضایت دادن به اقتدار موجود است.
پس از اینکه جامعه با طغیان خود برای حکومت وضعیت فوقالعاده ساخت و او را تحت فشار گذاشت، لازم است که طبقه حاکم توازن را برقرار کرده و یادآوری کند که این حکومت است که سازنده وضعیت استثنایی است و نه برعکس.
محفلهایی که حولوحوش این ایده و به هدف تزریق ناامنی برای تثبیت اقتدار موجود دست به عملی ایذایی میزنند از مخاطرات کنش خود مطلع اند اما بیش از آن آگاهند که تا چه حد این کنش برای حفظ نظم موجود حیاتی است. اگر به یاد بیاوریم که قتلهای زنجیرهای روشنفکران در چه فضای اجتماعی رخ داد منطق این اجرا برایمان روشنتر میشود.
وضعیت استثنایی رابطهای پنهان اما بنیادی میان قانون و غیاب قانون برقرار میکند. نوعی خلأ است، جایی خالی و فضایی تهی که مقوّم نظام قضائی است؛ هدفش این است که قانون را در کلیت خود یادآوری کند و به جامعه بگوید که با برهم زدن نظم موجود و ساختن وضعیت فوقالعاده چه چیزی در انتظارشان است.
مجریان مسمومیت کودکان، خلأ قدرت را نمایش میدهند و این تمام هدف آنها برای پایان دادن به فشار خردکننده جامعه بر ساختار حکومت است.
2 پاسخ
من مطمئن هستم این مقاله را بزرگیان ننوشته چون قاعدتا باید یک لگد سمت پهلوی پرت می کرد
مثلا
دادن حق رای به زنان در دوران شاه باعث و زمینه ساز حملات شیمیایی امروز به مدارس است
یا
حقوق زنان در دوران شاه زیادی بود و همین باعث جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم شد و باعث شد چهل و چهار سال بعد انقلاب اسلامی با تجربیات ارزشمند از بمباران های شیمیایی مشترک با همکاری اسد در سوریه بود اینک در مدارس اجرا شود
یا
کاپیتان شهبازی با سی سال سابقه خلبانی و مهاجرانی می گوید این کار جنبش زن زنگی آزادی و رضا پهلوی است
یا
دیگر مزخرفات که فرانک عمیدی و دیگر خود فمنیست پندار یا خود مدافع حقوق کارگر یا مدافع حقوق بشر پندار
🙂
قشنگ بود
دیدگاهها بستهاند.