زیتون– پس از انتشار گزارش زیتون پیرامون منازعه عبدالکریم سروش و محمد ملکی درباره انقلاب فرهنگی و اخراج جمعی از اساتید دانشگاه تهران ، امین معصومی، مدیر کتابخانه آنلاین «طالقانی و زمانه ما»، توضیحاتی را برای زیتون ارسال کرده که به روشنشدن ابعادی دیگر از ماجرا و نقش آیتالله محمود طالقانی در این آن کمک میکند.
***
طالقانی و نقش او در حذف اساتید دانشگاه پس از انقلاب ۵۷
به بهانه طرح نام طالقانی در مجادله میان سروش-ملکی در موضوع تصفیه دانشگاهیان پیش از انقلاب فرهنگی
مجادله تاریخی دکتر عبدالکریم سروش در موضوع تصفیه و پاکسازی اساتید دانشگاه بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، که در دوران حیات و پس از وفات دکتر محمد ملکی (اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) با ایشان داشتند، در روزهای اخیر با انتشار اسنادی از سوی سروش در وبسایت زیتون (لینک ۱)، بُعد جدیدی یافت و گمانههایی از نقش آیتالله طالقانی در روند تصفیه برخی اساتید، به صورت جدی مطرح شد.
ماهیت این جدال تاریخی که درباره دوره زمانی پیش از آغاز انقلاب فرهنگی که به تعطیلی دانشگاههای سراسر کشور منجر شد، صحبت میکند، نیازمند تحلیل و بررسیهای متعدد از زوایای مختلف است. این یادداشت نیز در تلاش است تا نقش آیتالله سید محمود طالقانی در این اتفاق تاریخی را بر مبنای آثار و گفتار ایشان بررسی کند. آثار و گفتاری که امروز به همت مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، به صورت کامل در وبسایت «کتابخانه آنلاین طالقانی و زمانه ما» (لینک۲) در اختیار عموم مخاطبین و پژوهشگران قرار دارد.
طالقانی و درخواست حذف اساتید وابسته
از جمله مستندات عبدالکریم سروش، کتاب «دانشگاه تهران و جای پای امپریالیسیم» نوشته مرحوم محمد ملکی است. بر مبنای محتوای مندرج در صفحه ۲۲ این کتاب، ملکی به عنوان مسئول هیات چهارنفره مدیریت موقت دانشگاه تهران نقل میکند طالقانی در دوران تحصن ۲۵ روزه اساتید دانشگاه تهران، به دبیرخانه این دانشگاه آمده و در ضمن سخنانی که آنجا مطرح شد، خطاب به اساتید متحصن گفته است: «اولین وظیفه شما پس از بازگشایی دانشگاه و پیروزی انقلاب، پاکسازی این محیط از عناصر ناپاک و وابسته و نامطلوب میباشد. شما باید تزکیه را از خود شروع کنید، آنگاه دانشگاه را از آلودگیهای به شرک حکومت طاغوتی و مشرکین و همکاران آنها پاکسازی نمایید.» در ادامه این نقل قول ملکی تاکید میکند که بر مبنای این توصیه و پس از پذیرش مسئولیت در دانشگاه تهران، عمل به «امر پدر طالقانی» نخستین اقدامی است که آنها انجام میدهند و «بیش از هفتاد نفر از سرشناسترین عوامل وابسته به دربار کثیف پهلوی و صهیونیسم بینالمللی […] را از دانشگاه اخراج کردیم.»
تحصن اساتید دانشگاه تهران با هدف اصلی بازگشایی دانشگاهها از ۲۹ آذر ۱۳۵۷ در حالی آغاز شد که در پی حمله نظامیان به دانشگاه در ۱۳ آبان ۱۳۵۷، این دانشگاه در تعطیلی به سر میبرد. این تحصن با حمایت بیش از صد استاد دانشگاه تهران همراه بود و دکتر کامران نجاتاللهی نیز در جریان همین تحصن کشته شد. این حرکت اعتراضی اساتید دانشگاه همزمان با اوجگیری پرشتاب سرعت حرکت انقلابی مردم ایران و در حالی رخ داد که بزرگترین نگرانی اذهان متوجه احتمال اقدام ارتش به کودتای خشن علیه انقلابیان بود. در نتیجه این اعتراض دانشگاه تهران در ۲۳ دی، مجددا بازگشایی شد.
همانطور که ملکی در خاطرات خود آورده است، طالقانی در روز ۱۷ دیماه در جمع متحصنین حاضر میشود و پس از صرف صبحانه و گپوگفت با اساتید، سخنرانی برای آنان انجام میدهد. متاسفانه امروز از صحبتهای مطرح شده در آن جلسه، تنها گزارشهای گزیدهای وجود دارد که در روزنامههای کیهان ۱۷ دی و اطلاعات ۱۸ دی منتشر شده و میتوانید متن کامل آن را در این لینک (لینک۳) ملاحظه کنید. به نقل از روزنامه اطلاعات، در این جلسه طالقانی ضمن تفسیر و توضیح معنای تزکیه فردی و اجتماعی اشاره کرده است؛ «اول دانشگاهی و دانشگاه باید تصیفه شود و از هر چه از مسائل توارثی که بذرهای علم را در توده میخشکاند باید پاک شود.» او در ادامه با اشاره به شرایط آن روز کشور ادامه میدهد: ««دانشگاه به جای آنکه خانۀ علم باشد، خانۀ دربار شده است. دزدهای بینالمللی نه تنها ثروتهای ما را بردند بلکه علمهای ما را هم از بین جوانان ربودند.» در ادامه این سخنان به بخشی میرسیم که ظاهرا همان محتوای مورد اشاره محمد ملکی است. طالقانی خطاب به اساتید متحصن گفته است: «در محیطهای ناپاک انسان به هر حال آلوده میشود. دانشگاه را از آلودگیها پاک کنید. دانشگاهها باید یک نمونه اخلاق باشد و در روابط خود با انسانها نمونهای انسانیت و شرف باشد. دانشگاه باید از عناصر خودفروش که علم و دانش را به ثمن بخس به خاطر مقام و پول میفروشند، پاک شود. رژیم میخواهد همه چیز در اختیار او باشد. انسانها و حتی فکر انسانها.» او در پایان نیز سخنان خود را اینگونه جمعبندی کرده است: «امیدوارم تحصن شما منشأ یک حرکت و مبدأ یک تزکیه کامل در دانشگاه باشد. چشم امید ملت ایران به شما است. ما سعی میکنیم دانشگاه را تصفیه کنیم، عناصر مشکوک، خودفروش را طرد کنیم و برای دانشگاهها افراد سالم و پاک را انتخاب کنیم.»
این سخنان طالقانی چند روز بعد و در مراسمی که به مناسبت پایان تحصن و بازگشایی دانشگاه در ۲۳ دی ماه در حضور برخی از چهرههای سرشناس انقلاب همچون بهشتی، سنجابی و کاتوزیان هم برگزار شد، در سخنرانی کوتاهی با این عبارات تکرار شد: «آثار انحرافها، توطئهها که در مرکز دانشگاه، دانشگاه را بی اراده ساخته و استقلال علمی آن را فاقد ساخته بود، پاک شود و کسانی که به اسم دانشگاه این مکان را مرکز توطئههای وابستگی فرهنگی و سیاسی رژیم جبار و رژیم وابسته به استعمار و استبداد کرده بودند، از محیط دانشگاه طرد شوند. آلودگیها پاک شود و دانشگاه به معنی حقیقی خود نزدیک شود. مرکز بحث و تحقیق باشد»
از دیدار با اساتید متحصن و همچنین مراسم بازگشایی دانشگاه، هیچ فیلم یا نوار صوتی و حتی متن مکتوب کاملتری تا امروز موجود نبوده است، بنابراین بر اساس متن گزارش روزنامه اطلاعات که تنها بخشی از صحبتها را پوشش داده است، میتوان ادعای محمد ملکی را که در کتاب «دانشگاه تهران و جای پای امپریالیسیم» در خصوص سخنان منتسب به طالقانی مطرح شده، قرین به صحت دانست.
طالقانی و مسئله دانشگاه در بحبوحه انقلاب
با وجود صحت ادعای سروش در استناد ملکی به قول طالقانی برای پاکسازی برخی اساتید دانشگاه دانشگاه، نکته مهمی که باید در بررسی نقش آیتالله طالقانی در روند اخراج این اساتید که تا پیش از انقلاب فرهنگی صورت گرفته در نظر داشت، اظهارات ایشان در سایر مواقع و موقعیتهاست. طالقانی چهار روز بعد از دیدار با اساتید متحصن به مناسبت پایان تحصن و بازگشایی دانشگاه ها در روز ۲۳ دی، بیانیهای رسمی صادر میکند (متن کامل بیانیه، لینک۴). در این بیانیه کوتاه که مشخصا بر استقلال دانشگاهیان در مدیریت دانشگاه تاکید روشن وجود دارد، هیچ اشارهای به تصفیه یا پاکسازی هیچ گروهی از اساتید نشده است. در این بیانیه آمده است: «این بسی موجب خشنودی است که دانشگاهیان برای گشودن دانشگاه خود مستقلاً اقدام کردهاند و لازم است که با تزکیه و تعلیم فرزندان عزیزمان و محیط دانشگاهی، دِین خود را با ایجاد دانشگاه مستقل و آزاد به ملت ایران ادا نمایند.»
اشاره به بیانیه دیگری از طالقانی که تنها یک روز پیش از دیدار وی از محل تجمع متحصنین، یعنی ۱۶ دیماه و همزمان با ترک کشور توسط محمدرضا شاه در رسانهها منتشر شد، مهم است. در این بیانیه طالقانی رفتار برخی از مردم را که «به تعقیب افرادی میپردازند که گمان میکنند از دستۀ جنایتکاران شناخته شدۀ درجۀ اول میباشند و راساً به مجازات آنان میپردازند» قویا محکوم میکند. او در این بیانیه تاکید دارد در نظام سلطنتی برخی «افراد عادی به حکم اضطرار یا عدم آگاهی مجبور به همکاری با این نظام و یا سکوت در مقابل آن شدهاند»، بنابراین باید حساب آنها را از افرادی که «از موضع جاهطلبی و استفادهجویی، مقامهای حساس را اشغال کرده و علیه ملت و کشور خود مرتکب خیانت و جنایت شدهاند» جدا دانست. طالقانی در این بیانیه تاکید میکند تشخیص افراد مستحق کیفر در عهده هیچ فردی نیست و تنها با وجود «دادگاه عدل اسلامی» قابل تشخیص است. او حتی در صورت اثبات استحقاق کیفر برای یک فرد، تاکید میکند «زنان و فرزندان آنان گناهی ندارند» و نباید دچار ضرر و خسران بشوند.
به گواه تمامی آثار منتشر شده از آیتالله طالقانی در منابع گوناگون که امروز به تمامی جمعآوری شده است، به استثنای موارد مطرح شده در بالا، ایشان تا پایان عمر در هیچ سخنرانی، بیانیه یا مصاحبه دیگری که به فراخور شرایط انقلابی کشور پرشمار هم بودهاند، اشاره به وضعیت دانشگاهها، از جمله برخورد حذفی با برخی اساتید نداشته است. همچنین از آنجایی که هیچ کدام از اعضای کمیته چهار نفره مدیریت دانشگاه تهران، مدعی دیدار دیگری با طالقانی در ایام تصدی مسئولیت نشدهاند، بنابراین به نظر میرسد به جز همان سخنرانی که پیش از پیروزی انقلاب بوده است، طالقانی در روند حذف این اساتید، حضور و مداخله مستقیم یا غیرمستقیم نداشته است. همچنین توجه به محتوای این دو بیانیه نشان دهنده تفاوت ادبیات آنها با دو سخنرانی منتشر شده در جمع اساتید متحصن و زمان بازگشایی دانشگاه است. بنابراین به نظر میرسد این تفاوت ادبیات میتواند منجر به ایجاد دو برداشت متفاوت در رابطه با نحوه برخورد با عوامل فعال در دستگاه سلطنت پهلوی، از نگاه طالقانی شود.
طالقانی و تقاضای کیفر عوامل رژیم پهلوی
با وجود این تفاوت ادبیات، اما بررسی مواضع طالقانی در سایر شرایط مشابه نیز به ما نشان میدهد که او برخلاف آنچه در دیدار با اساتید مطرح شده است، همواره بر دعوت مردم انقلابی و مسئولان حکومت جدیدالتاسیس به خودداری از برخورد شتابزده و هیجانی با افراد متهم به همکاری با رژیم پهلوی، تاکید داشته است.
طالقانی این منش را پیش از پیروزی انقلاب در بیانیه به ارتشیان به وضوح نشان داده است. او در شرایطی که ارتش به عنوان ستون اصلی استواری نظام شاهنشاهی و عامل مستقیم سرکوب اعتراضات، بیش از هر ارگان دیگری تقاضای برخورد حذفی با عوامل آن در میان انقلابیان وجود داشت، در بیانیه روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ تاکید دارد که بدنه ارتش در سرکوبهای رخ داده طی دوران سلطنت پهلوی مقصر نبوده و به دلیل الزامات سیستم ناچار به تبعیت از برخی دستورات شدهاند. به اعتقاد طالقانی از میان ارتشیان تنها «عدۀ معدودی» از فرماندهان هستند که برای «بقای خود» به «خونریزی و کشتار خلق مظلوم» میپردازند و همین واقعیت موجب «آلوده کردن دست بیگناه» سایر ارتشیان نیز شدهاست. بنابراین تنها آن تعداد معدود باید نگران مواجهه با کیفر اعمال خود، بعد از پیروزی انقلاب باشند (متن کامل بیانیه: لینک ۵). پس از پیروزی انقلاب هم در شرایطی که برخی گروههای انقلابی به شدت خواهان حذف ارتش به بهانه نفوذ عوامل درباری در ساختار آن بودند، طالقانی ضمن مخالفت صریح با این تقاضا، در بیانیهای به تاریخ ۲۸ اسفند ماه ۱۳۵۷ تاکید میکند «برادران ارتشی با درک انقلاب اسلامی ایران به صفوف ملت پیوستهاند» و در ادامه با تکرار ادعایی که پیش از پیروزی انقلاب درباره بیگناهی عموم ارتشیان مطرح کرده بود، حتی پیشنهاد عدم برخورد کیفری را به آنهایی که از «روی ناآگاهی در نظام فاسد پیشین در مقابل ملت قرار گرفتند، اما دستشان به خون مردم آلوده نشده است» نیز تعمیم میدهد و از این گروه ارتشیان درخواست میکند؛ «در پیشگاه قادر متعال توبه کنند و به صفوف ملت بپیوندند.» (متن کامل بیانیه: لینک ۶)
علاوه بر این طالقانی حتی در واکنش به تعرض گروهی از مردم انقلابی، به شهرنو و روسپیان فعال در این محیط نیز در روز ۱۱ بهمن ماه بیانیهای صادر میکند تا ضمن محکوم کردن این حمله، یادآوری کند این افراد خود از «محکومین نظام فاسد استعمار و استبدادی طولانی این جامعهاند» و باید مصون از هرگونه تعرض باشند. (متن کامل بیانیه: لینک ۷)
طالقانی و تقاضای عفو عمومی
اما شاید بتوان مهمترین موضع آیتالله طالقانی در موضوع نحوه برخورد با عوامل و همکاران رژیم سقوط کرده پهلوی را مربوط به سخنرانی ۲۱ فروردین ماه ۱۳۵۸ در مراسم سوگند پرسنل شهربانی دانست. این سخنرانی که آخرین اعلام موضع رسمی آیتالله در این زمینه است، به نوعی جمعبندی تمام اظهارات مرتبط با این موضوع وی در جریان حرکت انقلابی مردم ایران محسوب میشود.
طالقانی در این سخنرانی ضمن توصیف شرایط حاکم بر نظام شاهنشاهی، به تفصیل به مسئله برخورد با عوامل و همکاران رژیم پهلوی اشاره میکند. او تصریح میکند در شرایط «فضای آلوده و دودزا» مانند دوران استبدادی پهلوی، «هیچ» فردی نمیتواند ادعا کند «دامنش از لوث گناه پاک بوده» است. در ادامه او ضمن تصریح بر حق ملت مظلوم برای «انتقام جویی»، اما همزمان اشاره دارد «ما ملتی هستیم وابسته به هم، گناهکار و بیگناه به هم وابستهایم.» وی در ادامه مجددا با تقسیمبندی افرادی که در رژیم گذشته مسئولیت داشتهاند، ادعا میکند میتوان در مورد «جنایتکاران اصلی» گذشت نشود، یعنی «آنهایی که مستقیماً دستشان به خون مردم و اموال و ثروتهای مردم آلوده شده است.» اما او در مورد «آنهایی که پستها و جاهایی بودند که خواه ناخواه به طرف گناه کشیده شدند» پیشنهاد میدهد چون مقصر اصلی نیستند، به شرایط آنها در محیطی آرام (و نه در شرایط انقلابی) رسیدگی شود. با وجود این مقدمهچینی، در نهایت طالقانی این بخش از سخنان خود را اینگونه جمعبندی میکند: «ما میخواهیم یک عفو عمومی که باقیماندۀ سنت پیامبر است صورت بگیرد، تا بتوانیم به جهانیان بفهمانیم انقلاب ما خصوصیات و ویژگیهای خاص خود را دارد.»
این سخنرانی در شرایطی انجام شده است که تنها دو ماه از پیروزی انقلاب گذشته است. توجه عموم مردم و رسانهها به دادگاههای انقلابی معطوف است و جمعیت غالب توده و فعالان جامعه انقلابی به شدت خواهان برخورد قاطع و سریع با تمامی عوامل رژیم گذشته است. بنابراین صدور پیشنهاد عفو عمومی از طالقانی و در مراسم تحلیف افسران شهربانی، که خود در مظان اتهام انقلابیان بودند، بسیار مهم است. (متن کامل سخنرانی: لینک ۸)
طالقانی و ناکامی تاریخی
به هر ترتیب، به نظر میرسد اشاره مرحوم محمد ملکی به سخنان آیتالله طالقانی در جمع اساتید متحصن و اشاره عبدالکریم سروش بر انجام تصفیههای اساتید دانشگاه با هدایت طالقانی را میتوان بخشی از ناکامی تاریخی آیتالله طالقانی دانست.
محمد ملکی در هنگام مدیریت دانشگاه تهران و نگارش کتاب خود، هرچند سخنان طالقانی در جمع اساتید را به خاطر داشت، اما بیانیه یک روز پیشین او را نادیده گرفته بود و حتی زمانی که بنا بر اسناد منتشر شده توسط عبدالکریم سروش، در مردادماه سال ۱۳۵۸ دکتر علی شریعتمداری، وزیر فرهنگ و آموزش عالی دولت موقت، نسبت به رفتارهای غیرقانونی انجام شده در حذف برخی اساتید دانشگاه تهران و عدم پرداخت حقوق آنان اعتراض میکند، ملکی نه تنها گویی آخرین پیشنهاد طالقانی برای عفو عمومی بر اساس سنت پیامبر اسلام را اساسا نشنیده است، که حتی تاکیدات پیشین طالقانی مبنی بر کیفر افراد مجرم براساس حکم دادگاهی عادلانه و عدم ضرر و خسران خانوادههای این افراد را نیز نادیده میگیرد. همین غفلتهای مهم تاریخی است که باعث میشود ملکی به همراه سایر اعضای کمیته مدیریت دانشگاه تهران، در جواب به وزیر دولت موقت، ضمن دفاع از نحوه اخراج اساتید و قطع حقوق آنها، به او یادآوری کند که بنا به نظر امام خمینی «معلم و روحانی گناه صغیره ندارد!»
بدیهی است در شرایط ملتهب و پرشتاب انقلابی، احتمال بروز خطاهای کوچک و بزرگ در رفتار و گفتار چهرهها و نهادهای درگیر در حوادث، افزایش قابل توجهی پیدا میکند و آیتالله طالقانی، دکتر ملکی و سایرین نیز از این قاعده مستثنا نبودهاند. اما در این یادداشت با مرور آنچه طالقانی در بازه کوتاه آزادی از زندان در آبان ۱۳۵۷ تا درگذشت در شهریور ۱۳۵۸ در موضوع کیفر و برخورد با افراد وابسته به رژیم گذشته مطرح کرده است، نمیتوان پذیرفت که اخراج انقلابی و بدون ضابطه تعدادی از اساتید دانشگاه، بر اساس منش و روش او صورت گرفته باشد. با این وجود به نظر میرسد این یک حقیقت تاریخی است که جملات و عباراتی که طالقانی در دو نوبت در میان اساتید متحصن دانشگاه مطرح کرده است، توانسته بهانهای برای عدهای از انقلابیونِ دوستدار او ایجاد کند، تا سایر گفتهها و کردار او را، خواسته یا ناخواسته، نادیده بگیرند. از این رو است که میتوان او را از لحاظ تاریخی یک ناکام نامید.
و اگرچه ممکن است برخی اطلاق عنوان «ناکامی تاریخی» را، به واسطه نشنیده شدن پیشنهاد عفوعمومی یا مراعات حقوق افراد مستحق کیفر در روزگاری که جامعه در اوج شور حرارت انقلابی به سر میبرده است، غیرمنصفانه تصور کنند، اما مواجهه با این واقعیت که امروز و نزدیک به نیم قرن پس از گذشت انقلاب، یکی از متفکران برجسته ایرانی، با وجود دسترسی به منابع تاریخی در خصوص روش و منش مرحوم طالقانی، همچنان برای خفیف فرض کردن رفتار حذفی رخ داده در جریان انقلاب فرهنگی پس از سال ۱۳۵۹، شخص طالقانی را حامی یا عامل حذف گسترده اساتید دانشگاهها توسط انقلابیون معرفی کند، قطعا نامی جز ناکامی تاریخی برای آیتالله طالقانی نمیتواند داشته باشد. البته توجه به این نکته هم بسیار مهم است که به گواه سخنان و بیانات طالقانی در چند ماه پایانی عمر وی، به عنوان مثال خطبههای آخرین نمازجمعه ایشان در ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ (متن کامل: لینک ۹)، به نظر میرسد که خود او نیز بیش و پیش از دیگران به این «ناکامی تاریخی» پی برده بود.
در پایان لازم به تاکید است که این یادداشت صرفا براساس مطالب و محتواهایی است که از آیت الله طالقانی در کتب، رسانهها و منابع معتبر منتشر شده است. مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، اعضای خانواده ایشان و همچنین دوستان و نزدیکانی که در ماههای پایانی عمر این بزرگوار با ایشان مراودات نزدیک داشتهاند، احتمالا میتوانند اطلاعات تکمیلی بیشتری در خصوص نحوه نگاه ایشان به رفتارهای حذفی در ماههای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب، به ویژه در رابطه با اخراج برخی اساتید دانشگاهی مطرح کنند.
منابع:
لینک ۱:
https://www.zeitoons.com/109656
لینک۲:
لینک ۳:
لینک ۴:
لینک ۵:
لینک ۶:
https://taleghani.org/doc/2006/
لینک ۷:
لینک ۸:
لینک ۹:
5 پاسخ
انقلابیون اسلام گرا (فداییان اسلام و فداییان خلق و شاخه نظامی حزب توده و مجاهدین خلق و …) چه با بمب گزاری و ترور در قبل انقلاب و چه بعد انقلاب توسط انقلابیون حذف شده (مجاهدین خلق و کوموله و …) و یا برقرای خوفناک ترین سیستم های شکنجه و کشتار عوامل رژیم پهلوی و محذوفین و … و همچنین حکمرانی غلط و تنش زا نشان دادند که نه به دموکراسی اعتقاد داشتند و نه بویی از حکمرانی خوب برده بودند. اینکه حتی بعد از بیش از چهار دهه عذرخواهی هم نمی کنند نشان از وقاحت است.
انچه موضوع را مضحک می کند این است که حالا طرفدار برقراری دموکراسی شده اند!
چهل و چهارسال وقت داشتند با دسترسی به کل اسناد ساواک علیه پرویز ثابتی اقامه دعوی کنند آن هم در حالی که حمید نوری با یک خروج در فرودگاه دستگیر شد یا ایت الله شاهرودی در حین درمان توسط پلیس آلمان سریع فراری داده شد تا با دستگیری اش توسط قوه قضاییه آلمان تنش دیپلماتیک بین آلمان و ایران بالا نگیرد یا دولت بلژیک تلاش کرد با لایحه ای دیپلمات تروریست محکوم شده را برای کاهش تنش به جمهوری اسلامی مسترد کند.
به عبارت دیگر دولت های غربی برای منافع خود هرگونه همکاری برای دستگیری ثابتی می کنند و مخالفین پهلوی امروز در قدرت هستند و به تمام اسناد دسترسی دارند. سوال این است چرا با این حال هیچ پرونده قضایی برای او تشکیل نشده است. واقعیت این است که تمام جعلیات علیه پهلوی توسط ذهن های بیماری چون براهنی بوده است و به درد فیلم های تخیلی ژانر وحشت می خورده است نه دادگاه های سالم با رویه قضایی!
با سلام
گرچه رفتار مرحوم دکتر ملکی و همراهان ایشان در حذف اساتید را در شرایط و فضای آن دوران باید تحلیل کرد اما چاره ای نیست که اعتراف کنیم ایشان و همراهان ایشان تندروی کردند،عدالت را رعایت نکردند ، و عقلانیت متناسب با شان علمی و فرهنگیشان را به نمایش نگذاستند، چون که
اول اینکه ایشان استاد دانشگاه بودند و نه یک فرد عادی و عامی که ممکن است از روی بغض و احساس عمل کند
دوم اینکه ایشان به سخن رییس خودش که وزیر علوم باشد اعتنایی نکرد(قانونمندی و نظم)
چهارم اینکه ایشان در پاسخ به وزیر علوم به سخن آقای خمینی تمسک جست و نه آقای طالقانی.
پنجم اینکه وزیر علوم درخو است کرد تا تعیین تکلیف قانونی نهایی این اساتید حقوق آن ها قطع نشود و امرار معاش و زندگی آن ها آسیب نبیند اما متاسفانه پاسخ ایشان و شورای چهار نفره، فله ای، غیر حرفه ای و حذفی بود، روشی که تاکنون نیز بشکل هایی دیده می شود و ادامه دارد…
علی ایحال همه ما (آخوند و مکلا) در حال درو کردن نتایج اعمال و تصمیمات خودمان هستیم . امید است تجربیات تلخ چهل و چند سال اخیر ، عقلانیت ، انصاف و دوراندیشی بیشتری برایمان به ارمغان آورد تا بتوانیم آینده بهتری برای کشورمان بسازیم
همه اخوند ها مرتجع هستند و مطمئنن قصد شان از بین بردن آزادی ها است. پاک کردن طالقانی هم مانند سروش ممکن نیست
شاید پاک کردن قصدشون نیست و شفاف سازی بیشتر قصدشون باشه
تمام آخوندها هم مرتجع نیستند. خیلی هاشون دین را یک انتخاب فردی و محدود به عبادات و اعتقادات و ناتوان در مناسبات اجتماعی می دانند.
آخوند دنبال شفاف سازی نیست دوست عزیز. ضمنا یکی از همان آخوندهایی که به قول شما معتقد به انحصار دین به اعتقادات فردی فرد هستند را معرفی بفرمایید تا بنده هم بشناسم،چون چنین آخوندی باید توجیهات محکمی برای کنار گذاشتن اوامر صریحی در دخالت در امور شخصی دیگران،مانند امر به معروف و نهی از منکر ،و نیز احکام حکومتی مانند حدود و خمس و زکات داشته باشد. اینها در قرآن وجود دارند و نمیتوان مدعی اسلامشناسی بود و منکرشان شد. بماند انبوهی از احادیث “موثق” که اساسا چیزی از حریم خصوصی برای افراد باقی نمیگذارند و بنیان تئوریک وضعیت ناپذیرفتنی موجود هستند. انکار وجود مشکل راه حل همان مشکل نیست.
دیدگاهها بستهاند.