آقای مهاجرانی! آب این جوی‌‌ همان از ده بالا گل بود

سالار کرمانی

کمتر از دو هفته پیش، تلوزیون فارسی بی‌بی‌سی در گزارشی اعلام کرد که به اسنادی دست پیدا کرده که برای نخستین‌بار از ارتباط آیت‌الله خمینی سال‌ها پیش از انقلاب با منابعی در آمریکا پرده‌ برمی‌دارد.
تردیدی نبود که هواداران آیت‌الله خمینی که از ابتدای پیروزی انقلاب او را «امام» خطاب می‌کردند، نسبت به این گزارش واکنش منفی نشان داده و آن‌را کذب، غیرمنصفانه، جانب‌دارانه و مغایر با اصول حرفه‌ای رسانه قلمداد کرده و به آن معترض باشند و با صغری و کبری چیدن و فکت و سند قویا تلاش کنند حرف خودشان را بر کرسی بنشانند که آیت‌الله خمینی این کار را نکرده و این لکه به دامن ایشان نمی‌چسبد.
نکته قابل توجه اینبار اما بر خلاف موراد دیگر که تلاش می‌شد تا بلافاصله با دادن شخصیت قدسی به آیت‌الله، او را معصوم جلوه داده و «آن‌چه آن خسرو کند» را شیرین معرفی کنند، اما اینبار همه تلاش‌ها معطوف به این شد که ناخواسته بپذیرند که این کار خطا است، و بعد متفق‌القول تلاش کنند دامن آیت‌الله را از این خطا مبری جلوه دهند و گزارش بی‌بی‌سی‌ را اتهام‌زنی و کذب تلقی کنند.

از جمله این هواداران و دلبستگان «عطا‌الله مهاجرانی» بود که بلافاصله با انتشار یادداشتی در وب‌گاه خود گزارش بی‌بی‌سی را رد و به آن اعتراض کرد و آیت‌الله خامنه‌ای هم در یک سخنرانی عمومی و سعید حجاریان و ابراهیم یزدی هم جداگانه به آن واکنش نشان دادند.

با فرض این‌که در این فقره حق به جانب مهاجرانی و یزدی و حجاریان و آیت‌الله خامنه‌ای باشد، این اما تایید‌کننده معصومیت و بری‌بودن بنیان‌گذار جمهوری اسلامی از خطا و گناه نیست و نمی‌شود با اثبات این شی نفی ماعدا کرد و گفت پس بنیان‌گذار ابدا خطایی مرتکب نشده و همه کار‌هایش درست و عین حق و حقانیت و شیرین بوده.

آیت‌الله خمینی در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، در واکنش به طرف‌داری بعضی از انقلابیون از مرحوم دکتر «محمد مصدق» و پیشنهاد نام‌گذاری خیابانی در تهران به نام آن مرحوم، رسما و خیلی شفاف به آن مرحوم تهمت نامسلمانی و «مسلم‌نبودن» زد.
این درحالی بود که

یک: دین امری شخصی و درونی است و تا کسی خود را بی‌دین یا دین‌دار معرفی نکرده باشد، کسی حق ندارد در مورد او قضاوتی در این حوزه بکند.
دو: مرحوم مصدق نه اقراری به بی‌دینی خود کرده، و نه رفتاری که موید این ادعا باشد از او سر زده بود. و سه و دست‌کم رساله دکتری آن مرحوم که بحثی در مورد یک مسئله فقهی شرعی دین اسلام ــ وصیت ــ بود به‌تنهایی برای اثبات مسلمان‌بودن ایشان کافی بود و هر آدم بی‌انصافی را هم از توجه به دیگر وجوه بارز و برجسته مسلمانی وی بی‌نیاز می‌کرد چه برسد که آدم منصفی باشد.

مصدق مثل «ابومسلم خراسانی» یک شخصیت تاریخی نبود که شناخت آن نیاز به غور در تاریخ و یافتن تقدم و تاخر تولد وی با امام رضا باشد. مصدق در عصر آیت‌الله خمینی زندگی می‌کرد و همه مردم از زندگی، نوشته‌ها، مبارزات و موضع‌گیری‌های آن مرحوم خبر داشتند و به تبع آن و به طریق اولی آیت‌الله خمینی خبر داشت و در این خبر داشتنن، سند و خبری دال بر «مسلم نبودن» آن بزرگ‌مرد وجود نداشت، اما نگاه مغرضانه باعث می‌شد که شرط انصاف فروگذاشته‌شده و به آن مرد تهمت بی‌دینی زده شود.

عطا‌الله مهاجرانی و سعید حجاریان و حتی ابراهیم یزدی البته آن‌روزها آن‌قدر ذوب در ولایت بنیان‌گذار بودند که نیاز نبینند به آیت‌الله تذکر بدهند که این گفته ایشان در مورد مرحوم مصدق، مصداق بارز تهمت و افترا و در حکم گناه کبیره است و از آن گذشته تاثیر اجتماعی آن بسی خطرناک‌تر از یک گناه از یک آدم معمولی است و حکم سر چشمه‌ای دارد که اکنون می‌توان به بیلی و تذکری گرفت، ولی اگر زمان برد و گذشت به پیلی هم نخواهد شد گرفت و دیوار انقلاب را تا ثریا کج هدایت خواهد کرد.

۳۷ سال بعد از آن خطا و آن سکوت حالا آیت‌الله «احمد علم‌الهدی» در مشهد یک خطای تاریخی مرتکب شده و آدمی که ۱۱ سال زودتر از امام هشتم شیعیان از دنیا رفته است را به دشمنی با امام رضا متهم کرده و دستور داده است نام او را از روی یک تیم بردارند. این‌بار اما خوشبختانه آقای مهاجرانی ترجیح داده سکوت نکند و در نوشته‌ای به نماینده ولی‌فقیه در مشهد ابتدا یادآور شود که ابومسلم قبل از تولد امام رضا از دنیا رفته و با این وصف نمی‌توانسته دشمن امام رضا باشد و در ادامه به خدمات آن سردار ایرانی اشاره و اعتراض آیت‌الله علم‌الهدی را فاقد دقت در مورد زمان زندگی و انصاف در مورد شخصیت ابومسلم خراسانی معرفی نموده است.

این تذکر به‌جای آقای مهاجرانی در قبال تحریف تاریخ و بی‌انصافی در قبال شخصیت یک شخصیت تاریخی، جای تقدیر و سپاس بسیار دارد، اما این تذکر و این‌گونه تذکرها تا زمانی که امثال آقای مهاجرانی و حجاریان و دیگر اصلاح‌طلبان مانع تقدس‌زدایی از شخصیت آیت‌الله خمینی هستند، رهی به دهی نمی‌برد و همان‌گونه که حسین شریعتمداری خود را مجاز به جعل و تحریف حدیث و تهمت به دیگران می‌داند، احمد علم‌الهدی هم خود را مجاز به تحریف تاریخ و تهمت در مورد ابومسلم خراسانی و دیگران می‌داند و در قبال پرسش ناگفته ارباب دیانت و مردم، پاسخ ناگفته‌ای وجود دارد که خمینی هم این‌گونه بود و ما به او تاسی می‌جوییم و تا زمانی که مهاجرانی حواسش به ردیه‌نویسی احساسی بر گزارش بی‌بی‌سی در مورد آیت‌الله خمینی باشد، این دیوار تا ثریا با همین طراز و مهندسی پیش خواهد رفت.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. این دیوار تا ثریا با همین طراز و مهندسی پیش خواهد رفت؟!
    پیش رفه است، ۳۷ سال است که از صدر تا ذیل جمهوری اسلامی با جعل و تقلب تاریخ نوشته تاریخ خلق کرده و آن را در ذهن یک نسل کاملا نهادینه کرده.

    سطحی نگری و روزمرگی کامل خواهد بود اگر بخواهیم مشکلات فعلی در فهم تاریخ را محدود به زمانه ی آیت الله خامنه ایی بدانیم و یا بدتر آنکه کج نویسی دروغ جعل و تقلب را به دو ران هشت ساله ی محمود احمدینژاد محدود کنیم.

    جعل تکذیب و دروغ گویی برای تطهیر و تقدیس و بقا بنایی شوم و اهریمنی بود که توسط ایت الله خمینی بنا شد و اتفاقا قبل از حلقه ی خامنه ایی توسط همین حلقه ایی که امروز نواندیش و اصلاح طلب شده اند تئوریزه و اجرایی گشت.

    تا زمانی هم که بر اسب مُراد سوار بودند و مُرداشان در قید حیات حاضر به کوچکترین اصلاح در این بنای اهریمنی نبودند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »