۱.
میشود نوروز را از دوردستها هم سلامی داد
میشود بر بال نسیم تا بیکرانها رفت
میشود همراه بهار تا بینهایت رست
میشود در رویش گل، لاله و سنبل،
بارش باران، جاری رود روان
روی خدا را دید
میشود عطر خدا را از شمیم صبح،
از هوای تازه،
وز زلف صبا بویید
میشود از جانب سبز طبیعت،
جان و دل را هم پیامی داد
میشود نوروز را از دوردست ها هم سلامی داد
۲.
می شود امید را تا کوچههای دور،
تا سفرههای خالی از سور و سرور،
تا قلبهای خسته و رنجور،
تا چشمهای از سیاست کور،
و سینههای از ستم مجروح
میشود امید را تا بیکرانها برد
میشود امید را در دل دوامی داد
میشود نوروز را از دور دستها هم سلامی داد
۳.
میشود در پشت دیوار سیاست با خدا گپ زد
میشود غول سیاست را به ره آورد
میشود بر چشمهای بیفروغش عینکی نو زد
میشود بر جای خشم و کینه و نفرت
لبخندی بهاری بر لبانش کاشت،
واندر قلب سنگش ذرهای انصاف را جا داد
میشود از جام عدل در کام تلخش جرعهای نوشاند،
و بر اندام خونینش، جامهی صلح و صفا پوشاند
میشود از چشمسار حکمت و فرزانگی او را نگاهی داد
می شود نوروز را از دوردستها هم سلامی داد
۴.
میشود نوروزوار نو گشت
میشود نوروزوار نو ساخت
میشود نوروزوار از کهنه ها بگدشت
میشود نوروزوار از زندگی سرشار،
وز زندگی پر گشت
میشود نوروزوار اندر بهار زندگی گل داد
میشود نوروزوار جان را جوانی داد
میشود نوروز را از دوردستها هم سلامی داد
یک پاسخ
بسیار زیباست
سلام بر استاد تلغری زاده و سپاس از این نثر شاعرانه پر از اندیشه و احساس.
نوروز بر شما و زیتونی ها مبارک باد
دیدگاهها بستهاند.