خدیجه «قوامون»علی النبی، مردسالاری، اسلام سیاسی٬ و فمینیسم اسلامی

زمانه مفیدی

 
 
یک جستجو ساده در بانک‌های اطلاعاتی منابع اسلامی حکایت از آگاهی مسلمانان از نقش خدیجه در تامین مالی معیشت و پیشبرد رسالت پیامبر دارد. به‌طور مثال جستجوی مال خدیجه/ به‌مال خدیجه در یکی از این بانکها٬  ۴۲۳ عنوان کتاب نتیجه میدهد که در این باره صحبت می‌کنند  و این غیر از موارد متعدد دیگری‌ست که این موضوع با عبارات دیگری غیر از مال خدیجه/ به‌مال خدیجه  نقل می‌شود. روایت های فراوانی از قول پیامبر آمده است که ” زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم کرد؛ بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت.” خدیجه کارفرمای محمد (ص) بود و بعد شریک زندگی او گردید. منابع اسلامی هیچ گزارشی از درآمد دیگری برای محمد (ص) در طول حیاتشان ندارد. خدیجه در سال دهم بعثت بعد از اینکه باقی مانده ثروتش صرف مقاومت مسلمانان در شعب ابی طالب شد٬ خسته و بیمار از دنیا رفت. 
 
آیا این عجیب نیست که فقه مسلمانان برای بیش از هزار سال ادعا می‌کند کلام خدا مقرر کرده است که مردان خرج زندگی زنان را بدهند و در مقابل حق آزادی حرکت٬ حق طلاق٬ حق حضانت فرزندان٬ حق قضاوت و رهبری٬ حق دیه برابر با مرد  را از زنان گرفته٬ (۲)  در حالی که پروردگار این مسلمانان معیشت و پیشرفت رسالت پیامبرشان را قائم به ثروت یک زن مقدر کرده است( وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی – ضحی ۸)؟ ابراهیم خود مالدار بود٬ موسی در خانه پدرزنش ایام گذراند چرا خدای محمد از طریق ثروت خدیجه او را تامین کرد؟  به عقیده نگارنده٬ اگر خدایی وجود داشته باشد یعنی جهان هوشیار باشد این امر چیزی نیست مگر دهن کجی مقدرات عالم به اعتقادات مردسالارانه تحمیل شده بر دین محمد(ص). 
 
شعاری که از آسمان آمد
خیزش ھای اعتراضی مردم ایران که ھر چند سال یکبار اتفاق می افتد و فاصله آنھا در حال کوتاھتر شدن ھم ھست معمولا در تمام کشورھا اتفاق می افتند گرچه اکثرا منجر به شھروندکُشی نمی‌شوند. در ھمین کشورھای اروپایی و آمریکایی که معمولا مورد شماتت حاکمان قرار می‌گیرند کسی اراذل و اوباش خالکوبی شده را برای سرکوب شھروندان بسیج نمی‌کند. این را از این جھت می‌گویم که خود و چندین نفر از آشنایانم خالکوبی دستان مامورانی که صورت‌ھایشان را پوشانده بودند و به اصطلاح تا دندان مسلح بودند را دیده بودیم و مطمئنم اگر یک سپاھی و یا بسیجی اینگونه دست و بالش را خالکوبی کند در جا اخراج خواھد شد. به ھر حال این حرکت آخری مردم ایران که با مرگ مظلومانه مھسا آغاز شد بطرز غیر قابل باوری صبغه زنانه گرفت. ھنوز مطمئن نیستم شعار “زن زندگی آزادی٬” مانند همان “قوام” قرار دادن خدیجه٬ از آسمان آمده است یا از دل جامعه مردسالارایران؟ 
 
بیرق شیطانی طالبان و دختران حاکمان
به عنوان یک فمینیست مسلمان  دیدن تبعیض‌های جنسیتی در حق زنان کشورم به نام دینی که عزیز می دارم بسیار سخت بوده و هست. از آن بدتر مشاهده زندگی زیر و رو شده زنان افغان زیر بیرق شیطانی طالبان است٬ امری که سران دولتی و دینی در ایران٬ هیچ التفاتی به آن نشان نداده اند. گویی گرفتاری‌های تمام مسلمین جهان به آنها مربوط است به‌جز زنان افغانستان که راه رشد مادی و معنوی شان از همه سو بسته شده است. دیگر از باز گذاشتن دست‌های آلوده ماموران در زدن و لمس کردن و حتی کشتن زنان ایرانی تا اسید پاشی به صورت دختران معصوم و کشتن زنان از طرف “ولی” هایشان و بمب سمی به‌سوی مراکز تحصیلی آنان پرتاب کردن … حرفی نمی‌زنم. اسلام سیاسی در ایران با آن‌همه شعارهای ستم‌ستیزی کمترین توجه را به این امور داشته و معمولا کسی برای این جرایم در حق زنان مجازات نمی‌شود یا مجازاتی به مراتب کمتر از حد معمول می‌شود. این امور طبعا باعث نارضایتی هر زنی خواهد شد که یا آگاه به این تبعیضات است یا خود در معرض قوانین به‌شدت مردسالار قرار گرفته است. کدام تعقل استواری می‌تواند بپذیرد زنی به موارد تبعیض جنسیتی در فقه آگاه باشد و باز طرفدار حکومت بماند٬ آقایان را دوست داشته باشد و  یا بپذیرد در زمره دختران حاکمان قرار گیرد؟  
 
از احیای فکر دینی تا فمینیسم اسلامی
احیای فکر دینی و بدنبال آن بیداری اسلامی در یکی دو قرن اخیر منجر به ظهور اسلام سیاسی در اواخر سده بیست میلادی شد. استعمار غربی٬ جنگ اعراب و اسرائیل٬ و بحران نفت در خاورمیانه٬ به‌علاوه آگاهی اجتماعی که آن هم از جانب مدرنیسم و هم منتقدانش در غرب٬ به خاورمیانه و شمال آفریقا رسید٬ از عوامل ظهور این پدیده بوده اند. در حوزه مدیترانه قرار داشتن و ارتباط نزدیک شمال آفریقا با اروپا موجب پیشگامی این منطقه از مصر تا الجزایر و مراکش و تونس٬ در ظهور اسلام سیاسی و فمینیسم اسلامی گردیده است. در حالی که اسلام سیاسی تقریبا به اندازه مذاهب اسلامی٬ تنوع در عقیده و رفتار دارد٬ فمینیسم اسلامی اگر چه نظرات و تفاسیر از متون مقدس مختلف است٬ شاخه‌های چندانی نداشته و حرف اصلی آن مبارزه با تبعیض جنسیتی است که آن را نوعی شرک به‌شمار می آورند. با یک استثناء در ترکیه که فمینیسم اسلامی در سایه حکومت اردوغان رشد کرده و به نوعی دولتی‌ست. البته قوانین خانواده در ترکیه سکولار و تقریبا بدون تبعیض های جنسیتی می‌باشد و طبعا باعث مخالفت با دولت نمی‌شود. برعکس در ایران به‌علت حاکمیت شدید تبعیض جنسیتی٬ حتی لفظ فمینیست مورد حمله قرار می‌گیرد و شاهد بروز فزاینده مخالفت زنان با حکومت دینی هستیم که اوج آن جنبش “زن زندگی آزادی” است.     
 
اسلام سیاسی در ایران و هدف مقدس آن
اسلام سیاسیِ انقلاب ۵۷ در روند کسب قدرت سیاسی و تحت تاثیر گروه های چپ و اسلامی چپ گر٬  اهداف ضد امپریالیستی جنبش‌های رهایی‌بخش دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی در غرب را به هدف مقدسِ نظامِ اسلامی تبدیل کرد. این تقدس بخشی نه تنها به قیمت صدمات فراوان مادی و معنوی به جامعه ایرانی تمام شد بلکه با اقبال اولیه مردمان بسیاری از کشورهای جهان سوم به شعارهای انقلاب٬ خود حکمرانان را هم به رودربایستی و راه بدون بازگشت کشاند. در حالی که می‌توانست و امید می‌رفت ساختن یک جامعه نمونه ایرانی بر پایه عدالت اجتماعی و معنویت اخلاقی را مقدس کرده و توان حاکمان را صرف رفاه٬ آموزش عمومی و بالا بردن فرهنگ دموکراسی و تحمل غیر کنند. جامعه ای که از دامن یک دیکتاتور به دامن دیکتاتور دیگر پناه نبرد و ساختار سیاسی دمکرات به‌علاوه فرهنگ رشد یافته و آگاهی مردمی٬ خود  بتوانند از جامعه در مقابل انحرافات و تضییع حقوق افراد دفاع کنند. به هر حال به‌نظر می‌رسد علاوه بر انحصار طلبی حاکمان و گروه‌های سیاسی٬ بی‌سوادی بیش از نیمی از جمعیت ایران در سال ۵۷ یکی از عوامل مهم عدم دستیابی به این هدف بوده است. 
 
بلای الهی یا بلای فقهی
با این حال٬ علیرغم خطی که اسلام سیاسی بین خود و اسلام سنتی کشید، سیاست های ضد زن فقه سنتی در حکومت جدید به‌طور کامل لحاظ شد به گونه‌ای که در قانون مدنی فعلی به‌عنوان مثال دیه جان یک زن برابر دیه بیضه راست و سه چهارم دیه بیضه چپ مرد است. 
“فقیهان در کتاب النکاح بحثی را درباره رفع نیازهای جنسی زن و شوهر با عنوان «حق القسم» بیان کرده اند. نسبت به مردان گفته اند: زن مکلف است همیشه و در هر زمان پاسخگوی این نیازها باشد، ولی نسبت به زن گفته اند: بر مرد لازم است هر چهار شب، یک شب را نزد همسر خود باشد و در هر چهار ماه یک بار واجب است به نیاز جنسی همسر پاسخ دهد. … در مورد زنی که شوهرش مفقود است برخی گفته‌اند: زنی که شوهرش مفقود است، اگر اطلاعی از او در دست است یا ولّی شوهر بر زن نفقه می دهد یا شخصی مجانی نفقه زن را برعهده می گیرد و یا شوهر ثروتی دارد که میتوان بر زن انفاق کرد، وی حق فسخ نکاح را ندارد، گرچه تمایل به شوهر دارد و مدت هم طولانی شده است. وی در این صورت به بلای الهی گرفتار شده و باید صبر کند(۳).”
 
امروزه اینچنین به نیازھای جنسی برادران مومن توجه کردن مایه شرمندگی خود اقایان ھم ھست و به همین دلیل است که معمولا اشاره ای به اینگونه احکام فقهی در بالای منابر نمی شود. جای این سخنان فقط در دادگاههای خانواده است! 
 
فمینیسم اسلامی در ایران
بعد از انقلاب ۵۷ زنان بیش از پیش به عرصه های اجتماعی و آموزشی و سیاسی وارد شدند. در زمینه های اجتماعی و آموزشی نه تنها زنان و دختران طبقه متوسط شهری که در دوران پهلوی از مزایای مدرنیسم غربی بهره برده بودند به عقب برنگشتند بلکه با مذهبی شدن جو جامعه٬ ورود زنان و دختران خانواده های مذهبی به عرصه های عمومی تسهیل شد. از طرف دیگر در سال‌های اولیه انقلاب پرستیژ اجتماعی حکم می‌کرد جوانان من‌جمله دختران جوان عضو یا هوادار یکی از گروههای عقیدتی – سیاسی باشند. همین امر زنان را هم وارد عرصه سیاست کرد به گونه ای که تا همین زمان ایرانیان من‌جمله زنان بسیار سیاسی تر از مردمان بسیاری از کشورهای دیگر هستند(۴).
 
در دهه های بعد از انقلاب٬ علیرغم موارد متعدد تبعیض های جنسیتی که حکومت بر زنان تحمیل کرد٬ به‌علت موجی که در عهد پهلوی در جهت کاهش تبعیض جنسیتی ایجاد شده بود٬ حرکت بالنده زنان ایرانی ادامه داشته است. در عین حال این تبعیضات باعث رشد جنبش‌های مساوات طلبانه و فمینیستی زنان (سکولار و دینی) هم گردید. جنبش‌های فمینیستی در غرب سابقه طولانی دارد و در ایران هم از همان روزهای اول انقلاب در اعتراض به حجاب اجباری به صحنه سیاسی ایران وارد شد. جنبش برابری طلبانه زنان مسلمان در ایران نیز با وسعت کمتر ولی حدودا از همان اول انقلاب و به‌وسیله زنان مسلمانی که سابقه زندان یا فعالیت های فرهنگی در دوران قبل از انقلاب را داشتند شروع شد. به‌طور مثال٬ اعظم طالقانی با “جامعه زنان انقلاب اسلامی” و نشریه پیام هاجر و منیره گرجی تنها زن عضو مجلس خبرگان و قرآن پژوه. با اینکه این زنان در ارتباط تنگاتنگ خانوادگی و کاری با روحانیون حاکم بودند این امر کار آنان را آسانتر نکرد. تجربه منیره گرجی از مجلس خبرگان قانون اساسی باعث “توبه محض” و کناره گیری دائم او از سیاست شد. سال ۹۵ بعد از دهه ها سکوت در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفت:
 
در جلسه اول مجلس خبرگان یکی از نمایندگان که اهل شیراز بود، بلند شد و گفت: «این مجلس، مجلس گناه است. یک زن و ۷۰ مرد؟!» شما نمی‌توانید معنی این حرف را بفهمید! من پشت بلندگو رفتم و گفتم که من مطمئن هستم گناه نمی‌کنم هر کس فکر می‌کند گناه می‌کند و مجلس، مجلس گناه است، تشریف ببرد بیرون…
قرآن مردانه نیست؛ مردانه تفسیرش کرده‌اند. وقتی در مجلس خبرگان قانون اساسی به بررسی اصل نوزدهم رسیدیم و می‌خواستند این اصل را تصویب کنند که: «مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد شد»، می‌خواستیم بگوییم تمام افراد ملت در مقابل قوانین کشور برابرند، من گفتم بنویسید اعم از زن و مرد، مگر قبول می‌کردند؟ چند نفر بودند که با من موافق بودند. زمانی که از مجلس بیرون آمدم، دور همه چیز را خط کشیدم. شما نمی‌دانید در مجلس خبرگان چه خبر بود. نه یک لقمه نان خوردم، نه یک ریال حقوق گرفتم. هیچ چیز (۵).
 
به‌نظر می‌رسد مفهوم فمینیسم اسلامی بعد از جنگ ایران و عراق و بخصوص بعد از ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و از طرف بعضی اصلاح طلبان٬ که احتمالا از بعضی تندروی‌های اول انقلاب توبه کرده بودند٬ مطرح و وارد ادبیات سیاسی ایران شد. جستجو کلمه “فمینیسم” در پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایران با ۶۷۲ کتابخانه در سراسر ایران٬ ۷۶۰ عنوان٬ بعضی تکراری٬ نتیجه می دهد که یکی از قدیمی ترین آنها مربوط به سال ۱۳۷۶ و از زهرا رهنورد تحت عنوان٬  “اسلام٬ زن٬  فمینیسم از دیدگاه امام خمینی” می‌باشد. همچنین جستجو کلمه فمینیسم در وب سایت نوریاب٬ متعلق به مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی٬ ۱۲۸ عنوان کتاب و ۱۲۹۱ عنوان مقاله  نتیجه می‌دهد که اکثرا در رد فمینیسم نوشته شده اند. از اولین آنها “فمینیسم‌ در جا‌معه‌ اسلامی‌” از فاطمه رجبی٬ همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت احمدی نژاد٬ مربوط به سال ۱۳۷۹ است. شیوع این عنوان و ردیه ها بر آن خود حاکی از همه گیری جنبش فمینیستی زنان (سکولار یا مذهبی) و همچنین مخالفت سخت سیاست حاکم با آن است. 
 
تفسیر فمینیستی قرآن
تفسیر فمینیستی قران برای مقابله با احکام زن‌ستیز فقه نیست بلکه مقابله با جهان‌بینی غیر قرآنی است که پشت این‌گونه احکام خوابیده است. زیرا همانگونه که علامه طباطبائی می‌گوید٬ سیستم حوزوی به گونه‌ای‌ست که شخص می تواند مجتهد شود ولی حتی روخوانی درست قرآن را هم بلد نباشد. او ذیل تفسیر آیه ۱۹ سوره مائده می‌نویسد که این راهی که امت در مورد حدیث پیش گرفت، یکى از عواملى است که در قطع رابطه علوم اسلامى، یعنى علوم دینى و ادبى از قرآن کریم اثرى بسزا داشت، با این‌که همه‌ی آن علوم به منزله‌ی شاخ و برگ‌ها و میوه‌‏هاى درخت طیبه‌ی قرآن و دین بود؛ درختی که اصلش ثابت و فرعش در آسمان است و به اذن پروردگارش میوه‌‏اش را در هر آنى می‌دهد؛ چون اگر در باره این علوم دقت به خرج دهی، خواهی دید که طورى تنظیم شده که پیدا است گویی هیچ احتیاجی به قرآن ندارد، حتى ممکن است یک محصل همه‌ی آن علوم را فرا گیرد، متخصص در صرف و نحو بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول شود، و همه‌ی این درس‌ها را تا آخر بخواند و قهرمان این علوم نیز گردد، و حتى به پایه اجتهاد نیز برسد، ولی قرآن را آن‌طور که باید نتواند قرائت کند. و یا به عبارتى، اصلا دست به هیچ قرآنى نزده باشد، پس معلوم می‌‏شود از این دیدگاه هیچ رابطه‌‏اى میان آن علوم و میان قرآن نیست و در حقیقت مردم در باره قرآن به جز قرائت هیچ وظیفه‌‏اى ندارند، و العیاذ باللَّه قرآن ارزشى جز خواندن و یا آویزان کردن به گردن نوزاد٬ تا از حوادث ناگوار محفوظ بماند٬ ندارد، پس شما خواننده عزیز اگر از این قسم مسلمانان هستى عبرت بگیر و در رفتارت با قرآن تجدید نظر کن.
 
گوینده قرآن خودش را کلام الله ( توبه-۶)٬ تمام هستی را کلمات الله (لقمان-۲۷)٬ و عیسی بن مریم را کلمه الله ( نساء ۱۷۱) نامیده است. زوجیت در نظام هستی کارکرد طبیعی خودش را دارد و مذکر سالاری جایی در آن ندارد. مردسالاری در جوامع انسانی هم ظلم بزرگی است که از چند هزار سال پیش با ظهور دولت-شهرها و نظامیگری که تکیه بر زور بازو داشت٬ شروع شد٬ با نیروی دین و دولت تثبیت شد و فعلا با رشدِ دانش و درک جوامع انسانی در حال افول است. قران هم اگر کلام خدایی باشد که “انه الحق”  طبعا فهم دقیق تر و عمیق تر از آن٬ ما را بسوی نفی مذکر سالاری خواهد برد. 
 
پیشگامان تفسیر فمینیستی از قبیل امینه ودود سه اصل را بعنوان پایه تفسیر خویش قرار دادند:  الف) خوانش قرآن در زمینه تاریخی٬ ب) فهم درون متنی قرآن یا تفسیر قرآن با قران و ج) خوانش قرآن با توجه به جهان بینی توحیدی آن (۶). البته امروزه شاهد به‌کارگیری روشهای مدرن تفسیر متون مقدس درباره تفسیر فمینیستی قرآن هم هستیم. به‌طور مثال تحلیل زبان‌شناختی متن (۷) یا استفاده از ابزار علوم انسانی دیجیتال (۸). مساله دیگر تماما مرد بودن مفسران سنتی است٬ مردانی که قادر نیستند تجربیات و دیدگاه های زنانه را لحاظ کنند. به طور مثال هیچ مفسر مردی در طول تاریخ حکایت ملکه سبا را یک پیام الهیاتی برای حق برابر حکومت و قضاوت زن محسوب نکرد. در حالی که قرآن خود راوی قضاوت و حکومت حکیمانه او است. تنها حاکمی که راه گفتگو با خصم را باز گذاشت و جلو خونریزی را با درایت گرفت٬ به روایت قرآن ملکه سبا بود. هیچکدام از مفسرین از خود نپرسیدند چرا گوینده قرآن حکومت و قضاوت صحیح یک ملکه عهد باستان را روایت می‌کند؟ بلکه در مقابل یک روایت جعل کردند که “لن یفلح قوم ولوا امرهم امراه” قومی که زنی بر آن حکومت کند خوشبخت نخواهد شد.  شیعه و سنی به آن استناد کردند در حالی که می‌دانستند سند بسیار ضعیفی دارد٬ به خدا و دین نسبت دادند و دلیلش تنها تمایلات مردسالارانه بود (۹). 
 
مورد جنجالی دیگر حجاب است. درباره این مسئله بررسی آیات قرآن٬ زمینه تاریخی-اجتماعی عصر نزول و دو سه قرن بعد از آن٬ به‌علاوه بررسی خود کتب فقهی سودمند است (۱۰). به گونه خلاصه: در آیات قرآن کلمه حجاب به معنای پارچه ایست که به درگاه خیمه یا اتاق محل زندگی خود آویزان می کردند. آیات قرآن که به پوشش زنان ارتباط دارند و آن‌هم در حد پوشاندن عورت برای زن/ مرد و سینه برای زن است به باور نگارنده برای همان دوران بوده است. امروزه در جوامع انسانی٬ بعلت رشد صنعت و ثروت٬ مردم معمولا بسیار بیش از این مقدار پوشیده هستند. قرنها فقها خانه نشینی زن را به استناد آیه ۵۳ سوره احزاب شرعی کردند در حالی که آیه مردانی را نهی می‌کند که بی مهابا پرده اتاقهای پیامبر را بالا می زدند و داخل را نگاه می کردند. اصلا ربطی به لباس و رفتار زنان پیامبر نداشت. زنان پیامبر تا همان زمان رحلت او به راحتی در میان مردم رفت و آمد میکردند. زنان عرب حتی در دوران حکومت بنی امیه در جنگها شرکت میکردند و هنوز خانه نشین نشده بودند. بطور مثال جنگ یرموک(۱۱). 
 
می‌شود پرسید٬ پس این پوشاندن از سر تا پای زنان در جوامع اسلامی از کجا آمده است؟ مطالعات تاریخی نشان می‌دهد تقریبا یک قرن بعد از پیامبر پرده‌نشینی زنان آن‌هم مربوط به طبقات بالای اجتماع امری مقبول شد. این امر نه در عربستان بلکه در بین النهرین و شهرهای جدیدالتاسیس مسلمانان و در اثر نفوذ فرهنگ امپراطور ساسانی اتفاق افتاد. در این منطقه و در این شهرها بود که ساختار زندگی قبیله ای که حافظ زنان قبیله بود کم کم از بین رفت٬ خانه ها بزرگتر شد و ناامنی شهرها باعث خانه‌نشینی زنان طبقات بالا شد. وگرنه زنان کنیز و زنان طبقات کارگر تا قرنها بعد هم حجاب به معنای مرسوم نداشتند. در اوایل قرن سوم سپاهیان ترک معتصم خلیفه عباسی در روز روشن زن شوهر دار را بزور سوار اسب کرده می دزدیدند. خشونت‌ها و اعمال خلاف آنها باعث شد معتصم شروع به ساختن سامرا کرد تا سپاهیان را از بغداد دور کند. اینهمه باز حجاب به معنای امروزی را به‌دنبال نداشت بلکه بحث بر سر خانه نشینی بود. قرنها بعد که سیر تاریخ و تمدن زنان را از خانه ها بیرون آورد٬ حجاب امروزی که همان پرده نشینی متحرک بود رواج یافت (۱۲). به جرات می توان گفت بحثِ با چماق پوشاندن زنان در ایران و خانه نشینیِ طالبانی زنان در افغانستان هیچ ارتباطی با دین خدا ندارد. این مرد سالاری تاریخی است که در خاورمیانه زنان را با چماق می پوشاند و در غرب با این شعار فریبنده که “بدن خودم است” زنان را برهنه می‌کند.
 
پیام سال نو آقای خامنه‌ای در رابطه با جنبش زن زندگی آزادی حاکی این مطلب بود که آنچه اغتشاشگران می‌خواستند در مقابل آنچه بود که ما می‌خواستیم. شاید بهترین نماد از آنچه آقای خامنه ای می‌خواهند٬ که همان اسلام سیاسی شیعی است٬ در خوابی باشد که در سال‌های اول مبارزاتی شان قبل از انقلاب دیده بودند و به نقل از مادرشان در اینترنت موجود است. در خواب مامور شده بودند که تزئینات دیوار مسجدی را تعمیر کنند که پیامبر و حضرت علی تشریف می آورند. در حالی که ظاهر پیامبر اسلام بسیار با ابهت به‌نظر می آمد٬ حضرت امیر مانند جوانی ۱۵-۱۶ ساله بودند. واضح است در حالی که اسلام واقعی و متعالی به صورت پیامبر با ابهت متمثل شده بود٬ اسلام سیاسی٬ همانی که رهبر جمهوری اسلامی می‌خواستند٬ در مقابل نوجوانی بیش نبود. البته این همه قبل از آغشته شدن دستان اسلام سیاسی به خون جوانان وطن بود.  
 
منابع و پانوشت ها
(۱) قوامون اسم جمع مرفوع است و خدیجه یکی از مصادیق آن است. آوردن جمله بدین ترتیب برای نشان دادن رابطه آن با الرجال قوامون علی النساء در نساء ۳۴ است.
(۲) در مورد شعبده آقایان در گرفتن حق آزادی حرکت٬ حق طلاق٬ حق حضانت فرزندان٬ حق قضاوت و رهبری٬ حق دیه برابر با مرد .. که تقریبا تمام آن با تفسیر مردسالارانه یک آیه از قرآن وارد فقه شده است می توانید به مقاله اینجانب “رام کردن زن سرکش: خوانش فمینیستی از نساء ۳۴” در لینک زیر مراجعه کنید.  
(۳) نقد آسیب شناسی پژوهشهای فقهی در مسائل زنان٬ مهدی مهریزی٬ مجله  حوراء  اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۴، شماره ۱۲ و ۱۳ 
(۴) خبرگزاریها از حضور زنان طالبان در یگان ضد شورش خبر داده اند. زنانی که بر علیه زنان آزادیخواه افغان مبارزه میکنند. آینده نشان خواهد داد که طالبان دیگر نخواهند توانست این زنان و نسلشان را به کنج خانه بفرستند و بعد ها با بیشتر شدن آگاهی٬ نسل همین زنان بر علیه ایدئولوژی طالبانی قیام خواهند کرد.
(۵) منیره گرجی٬ ناگفته های خواندنی تنها زن تاریخ خبرگان٬ خبرگزاری ایسنا٬
(۶) 
Amina Wadud, Quran and Women: Reading the Sacred Text from a Woman’s Perspective, Oxford University Press, p3.
Linguistic analysis (۷)
Digital humanities (۸)
(۹) زهرا سروش٬ آنجلا مرکلِ عهد باستان٬ تریبون زمانه٬ 
(۱۰) امیر حسین ترکاشوند٬ حجاب شرعی در عصر پیامبر٬ آکادمیا٬
(۱۱) اینها مسائلی نیست که کسی نداند – گفته هم میشود – از نظر سیاسیون٬  تا حدی که با سیاست حکومتی در نیفتد مانعی هم ندارد. 
 احمد زکی یمانی – وزیر نفت پیشین عربستان٬ ترجمه: س.م.اشکذری٬ پیام زن – آبان ۱۳۸۴ – شماره ۱۶۴
(۱۲) فاطمه توفیقی٬ سیر تطور تفسیر آیات قرآنی حجاب٬ دو فصلنامه پژوهشهای ادیانی٬
تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. در مورد فرهنگ ساسانی و نفوذ آن در جهان اسلام بحث بسیار است. همانطور که به اختصار در مقاله گفتم فقه مسلمانان در بین النهرین شکل گرفت. این منطقه برای صدها سال قسمتی از امپراطوری ساسانی بود و پایتخت آنان – تیسفون – در این منطقه قرار داشت. آن زمان مسئله اصلا حجاب به معنای امروزی نبود. حرمسرا بود و خانه نشینی که آنهم مربوط به طبقات بالای اجتماع بود. عرب بدوی عربستان فقیر تر از آن بود که حرمسرا داشته باشد. این رسوم به تقلید از ایرانیان و در بین النهرین شکل گرفت.

    درباره تاثیر تمدن ساسانی بر اسلام:
    دکتر نصر می‌نویسد: تمدن اسلامی برخلاف تمدنهای دیگر به محض اینکه پا به عرصه وجود گذاشت در ارتباط مستقیم با تمدن‌های چین و هند در شرق، بیزانس و مسیحیت در غرب و سیاهان آفریقا در جنوب قرار گرفت در حالی که تمدنهای بین النهرین، مصر و ایران کاملاً بخشی از دنیای اسلام شده بودند. تمدن اسلامی که از قلب فرانسه تا مرزهای چین گسترده بود نه تنها اختلافهای جغرافیایی و آب و هوایی متفاوت را در خود داشت بلکه از لحاظ قومی و زبانی نیز با تنوع گسترده‌ای همراه بود. اسلام تنها تمدن قبل از دوران جدید بود که تقریباً تجربه تمام تمدنهای عمده دیگر جهان را با خود داشت. این تمدن وارث دانش، علوم، فلسفه و تکنولوژی مصر، تمدن‌های بین النهرین، یونان باستان، ایران باستان و تا حدودی روم، هند و حتی چین است (نصر،گفتگوی تمدنها و جهان اسلام).

    احسان یارشاطر حوزه تاثیرات سه فرهنگ (عرب٬ یونانی٬ و ایرانی) بر شکل گیری تمدن اسلامی را بدین گونه تقسیم میکند: عنصر عرب دین، زبان مشترک و رهبری دین سالارانه را به این تمدن داد. سهم عنصر یونانی مآب که عمدتاً از طریق مردمان سریانی زبان به این تمدن داده شد بیشتر محدود به فلسفه و علوم طبیعی بود. او تأکید میکند، ادبیات، دین و معتقدات یونانی سهمی در جهان اسلام نداشت. و البته سهم عنصر ایرانی متنوع‌تر بود و اندیشه‌های دینی، نظری و عمل سیاسی، الگوهای اداری ادبیات، علوم و آداب و اخلاق را در برمی‌گرفت (یارشاطر،ص۶۷).
    نقش عنصر ایرانی در اندیشه های اسلامی آنچنان شدید است که شائول شاکد در کتاب از ایران زردشتی تا اسلام می نویسد: جریان نفوذ اندیشه های ایرانی در اسلام چنان شدید است که شاید بتوان ایران را منبع طبیعی اندیشه های مشابه اسلامی دانست (شاکد، ص۳۳۵).

    ابن خلدون می نویسد: از شگفتی‌هایی که واقعیت دارد، این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعی و چه در دانش‌های عقلی، ایرانی هستند و همه دانندگان حدیث که آنها را برای اهل اسلام حفظ کرده بودند، نیز ایرانی بوده‌اند و تاریخ ثابت کرده که به جز ایرانیان، کسی به حفظ و تدوین علم امت اسلام قیام نکرد.(ابن خلدون،مقدمه،ص۵۶) نه تنها تمام گردآورندگان صحاح سته ایرانی بوده‌اند بلکه موسس مذهب حنفی که امروزه یک سوم اهل سنت دنیا را تشکیل می‌دهند ایرانی و اهل بخارا می باشد. بسیاری از متکلمین اهل سنت از قبیل ابوالهذیل علاف، ابراهیم سیار و عمروبن عبید نیز ایرانی بوده‌اند. بدین ترتیب به آسانی می توان ورود اندیشه های ایرانی و مذهب زرتشت را به آراء اسلامی پذیرفت، از جمله در حوزه زنان.

    بله ملکه ها و زنان درباری — نه تمام زنان حرمسرا ها — در مراسم های رسمی شرکت می کردند و تصاویر آنها در نقوش بجا مانده از آن دوران در نقش رستم، نقش رجب، سرمشهد و کوه خواجه و … پدیدار است. در این تصاویر همسران شاهان و زنان درباریان در مراسم گوناگون با کلاه و بدون کلاه و با چتر یا بدون چتر در کنار مردان حضور می‌یافته‌اند.

    در مورد همین زنان وقتی به اجتماع می رفتند:
    بیژن غیبی در دائره المعارف ایرانیکا می نویسد، حداقل از زمان هخامنشیان ملکه های ایران از چشم مردم پنهان نگاه داشته میشدند. زنان اشراف در ارابه های پرده دار حمل می گردیدند. در داستان ویس و رامین، مربوط به زمان اشکانیان، می بینیم ویس نه تنها پشت پرده نشسته است بلکه بر چهره نیز نقاب دارد. بطور کلی باید گفت در ادبیات فارسی در ازمنه متفاوت به موارد زیادی بر می خوریم که زنان از طبقات مختلف اجتماعی چادر و یا اقسام دیگر سرپوش در بر دارند (ایرانیکا، مدخل چادر).

    باید توجه داشت که چادر ساسانی اساساً به منظور پوشاندن تمام موهای سر و حتی صورت، که در آیین ایران اسلامی طی قرون متمادی استفاده شد و می‌شود، نبوده است و بیشتر به منظور پوشش بدن و تزئینات زنانه بکار برده شده است.

    برای تاثیر تمدن ساسانی در جهان اسلام به کتاب – حضور ایران در جهان اسلام – احسان یارشاطر و دیگران٬ ترجمه فریدون مجلسی٬ نشر مروارید رجوع کنید.

    برای تاثیر تمدن ساسانی و آموزه های زرتشتی بر هویت زن مسلمان می توانید به مقاله زیر , و منابعش رجوع کنید.

    تاثیر تمدن ساسانی و آموزه های زرتشتی بر هویت زن مسلمان

    https://quranfeminism.com/2013/05/22/%d8%aa%d8%a7%d8%ab%db%8c%d8%b1-%d8%aa%d9%85%d8%af%d9%86-%d8%b3%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d8%b1/

  2. مشکل دین اسلام با زنان و مسائلشان بسیار اساسی‌تر از این حرفهاست،بانوی عزیز. به. فرهنگ مردسالار عرب هم بازمیگردد نه فرهنگ ساسانی.از زمان ساسانیان تصاویر بسیاری باقی مانده که زنان را به تصویر کشیده‌اند و هیچ نشانه‌ای از چادر و چاقچور هم موجود نیست. تنها چیزی که هست پارچه‌ کوتاهی است که پشت کلاه بانوان آویخته و گویا زربفت و برای حفاظت در برابر نور شدید آفتاب بوده و گیسوان بانوان ساسانی همیشه در نگاره‌ها پیداست. زنان در دوران ساسانیان حتی به پادشاهی هم رسیدند که در جهان باستان جز مصر،که فرهنگی مادرسالار داشت،نظیری نداشت. این ادعای یاوه که حجاب به مفهوم کنونی ریشه ایرانی دارد و نه عربی چیزی جز تحریف تاریخ نیست و اسلحه‌ای برای ساکت کردن مخالفان حجاب اجباری بوده که برخی ناآگاهان همچنان تکرارش میکنند. وگرنه کیست که نداند این حکومت با تمام مظاهر فرهنگ باستانی ایران دشمنی نفس‌گیری دارد و اگر حجاب ایرانی بود،تا کنون ریشه‌اش را کنده بودند!

    1. این دقیقا درسته که حجاب ریشه ایرانی نداره.
      حجاب شاید چندان ریشه عربی هم نداشته باشه (در قبل از اسلام) و شاید از مسیحیت و یهودیت اقتباس شده. شاید حجاب و تفکیک جنسیتی، دیدگاه گروهی از فیلسوفان یونانی بود که غالب شد و در مسیحیت و یهودیت راه یافت و پیامبر اسلام از آموزه های آن ادیان استفاده کرد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »