عصر بیخبری، عصر حکومت پادشاهان قاجار بر کشور ماست. بی تفاوتی مطلق به منافع ملی و تمرکز بر منافع شخصی و گروهی، عدم درک مبانی سیاست خارجی و گذار از فرصتهایی که باید در صحنه سیاست خارجی ایجاد کرد و یا با بودن از آنها استفاده کرد، خصوصیات عصر بیخبری شاهان قاجار بوده است. در این عصر، حکومتها منافعی را نمایندگی کردهاند که سیاستهای داخلی و خارجی کشور حول انها شکل میگرفته است. این منافع با خیر عمومی و ایجاد رفاه نسبی برای شهروندان کشور که در زمان خود میسر بود، رابطهای نداشت. با استقرار حکومت روحانیون بعد از انقلاب، زمامداران کشور ما مجددا به عصر بیخبری برگشتهاند و اینبار خسارتهای آن خصوصا در نظم بینالملل فعلی بسیار عمده و چالشهای بزرگی را بر سر راه ایران گذاشته است. بیش از چهل سال بعد از انقلاب، کشور در سرگمی و بحران پس از بحران بهسر میبرد و این بحرانها هرروز بر کشور هزینههای بزرگی تحمیل کرده و فرصتهایی را از کشور ما ربودهاند. زمامداران بیکفایت کشور ما همچنین بحرانهایی را ایجاد کردهاند که نتوانسته اند مدیریت کنند.
عصر بی خبری در زمان قاجار: اما عصر بیخبری در زمان حکومت قاجارها چگونه خود را نشان داده بود؟ ابراهیم تیموری در کتاب نفیسخود، «عصر بیخبری یا پنجاه سال استبداد در ایران» مینویسد ناصرالین شاه چهارمین پادشاه قاجار بهمدت 49 سال در ایران با ایجاد یکنظم استبدادی حکومت کرد. او ادامه میدهد که قاجارها که در ایران بیش از 150 سال حکومت کردند مشکلات عدیده ای را برای کشورما درسیاست و اقتصاد بهوجود آوردند. او میگوید بهجز آغا محمد خان که توانست کشور را متحد کند، فتحعلیشاه، محمد شاه، ناصراالدین شاه،مظفرالدین شاه، محمد علیشاه و احمد شاه بهخاطر بیکفایتی، بیاطلاعی و سوء سیاست مرتکب خسارات جبرانناپذیری بر کشور شدند.
دولتهای روسیه و انگلیس در زمان قاجارها روابطی را با ایران شکل داده بودند که نهتنها در عرصههای مختلف برروی کشور مکانیزمهایی برایکنترل ایجاد نموده بودند بلکه بهخاطر این روابط و ابزارهایی که ایجاد کرده بودند میتوانستند از ایران امتیازات مختلفی بگیرند. آنها یا در درونکشورما سرمایهگذاری میکردند و یا اینکه به پادشاهان قاجار پول قرض میدادند و در ازای آنها امتیاز کسب میکردند. بجز کنترل جادهسازی،بندر و احداث بانک، آنها شرایطی را فراهم میکردند تا امتیازاتی که از ایران میگرفتند به شاهان قاجار القا کنند که به توسعه اقتصادی کشورکمک میکنند. آنها کوشش میکردند نشان دهند که ایران برایشان یک کشور با اهمیت است و شاهان قاجار را به اروپا دعوت میکردند تا درآنها توهم قدرتمندی ایجاد شود تا بتوانند به آنها وانمود کنند که روابطشان با ایران بهنفع کشور ماست. شاهان قاجار انچنان در جهالت بسرمیبردند که نمیفهمیدند در هر قراردادی با ایران ابتدا منافع خودشان و نه منافع کشور ما در نظر گرفته شده است و این قراردادها میتوانندخسارات زیادی بهکشور ما در بخش اقتصادی و سیاسی وارد آورند. در سال 1252 برای تامین اولین سفر ناصرالین شاه به اروپا یک وام۲۰۰ هزار لیره ای به او اختصاص داده شد. ناصرالدین شاه 50 هزار لیره آنرا که در آن زمان معادل 125 هزار تومان بود را در این سفر خرجکرد. در سال 1267 برای سفر دیگر ناصرالدینشاه مبلغ 40 هزار لیره از جرج رویتر فرزند بارون رویتر وام گرفته شد که در سایه این وام امتیازیک بانک به او داده شد؛ بانک شاهنشاهی افتتاح شد تا مسئول دریافت و پرداختهای دولت در داخل و خارج از کشور باشد. این بانک همزمانبه دولت هم مالیات نمیدادو رویتر علاوه بر انحصار بانک شاهنشاهی، امتیازات ساخت راه آهن، جادهسازی و استخراج معادن را از آن خودکرده بود. برای بانک 6% از سود و برای این امتیازات 16% از سود را متعلق به دولت میدانست. اما حسابهای مالی آنها برای دولت ایرانباز نبود که کشورما بتواند یک ارزیابی دقیق از سود سرمایهگذاری آنها در ایران داشته باشد. در زمان مصدق، شرکت انگلیسی نفت هرگز اجازهنمیداد که سود حقیقی این کمپانی مورد ارزیابی قرار گیرد و در ابتدا این یکی از دعواهای مصدق با آنها بود.
اوضاع اقتصادی و مالی دوران قاجار بسیار وخیم و عدم امنیت اقتصادی بزرگترین ضربه را بر کشور وارد آورده بود. در سال 1270 استقراضدیگری بهمبلغ 500 هزار لیره و برای پرداخت خسارت به کمپانی انحصار دخانیات در ایران از بانک شاهی دریافت شد. وثیقه این وام در آمدگمرکات دولت ایران بود. بانک روس اولین وام خودرا به شاه در سال 1278 بهمبلغ 22.۵ میلیون روبل با بهره پنج در صد برای مدت 75 سالاعطا نمود. در ازای آن بخش دیگری از گمرکات ایران بهجز گمرکات فارس و بنادر خلیج فارس در وثیقه قرار گرفت.
در دوران مظفرالدین شاه، وضع اقتصادی کشور آنچنان بغرنج شده بود که امینالدوله آمده بود تا در دولت به مصائب مالی کشور سامان دهد. اما دولت بخاطر خزانه خالی نمیتوانست حتی حقوق کارمندان خود را بدهد و وام کوچکی هم که به ارزش 50 هزار لیره از بانک شاهنشاهی درسال 1276 شمسی دریافت کرده بود و در آمدهای گمرکی کرمانشاه و بوشهر را وثیقه گذاشته بود نمیتوانست پرداخت کند. با دادن وام وسرمایه هایی که به ایران آورده میشد، بخشهای دیگری از اقتصاد کشور نظیر ماهیگیری در دریای خزر با وامهای پایانی سالهای 1280 و۱۲۹۰ شمسی و تعرفه گمرکی در بندرها به رویتر تعلق میگرفت. این بانک در بین سالهای 1327 تا 1331 شمسی تحت نام بانک انگلیسفعالیت میکرد و در سال 1338 شمسی به بانک دیگری فروخته شد.
دومین وام بانک روسیه به شاه درسال 1281 و به مبلغ 10 میلیون روبل در مقابل امتیاز راه آهن تهران تا مرز روسیه و گمرک در این مناطق به اینکشور داده شد. بخشی از این وام صرف سفر مظفرالدین شاه به اروپا شد. در سال 1282 بانک شاهی وام دیگری به ارزش 200 هزار لیره وبرای مدت 20 سال به ایران پرداخت کرده و شیلات و عایدات پست و تلگراف و گمرکات بهعنوان وثیقه تعیین شدند. باز مجددا و بعدا 100 هزارلیره دیگر به این وام افزوده شد. در سال 1285 شاه برای تامین مخارج مقابله با مشروطهخواهان بهدنبال دریافت قرض بود. در سپتامبر 1906 روسیه و انگلیس حاضر شدند که به ایران وام دیگری دهند اما برای وثیقه میخواستند بخشی از خاک ایران را کنترل کنند که مجلس تازه شکلگرفته مشروطیت اجازه چنین کاری را نداد. اگر مجلس جنبش مشروطیت نبود معلوم نبود که دو کشور برای کنترل بخشی از خاک ایران نیروینظامی خودرا وارد کشور نمیکردند و عملا قسمتی از خاک کشور را به تسخیر در نمیآوردند.
در سال 1286 روسیه برای تامین بودجه خود در بخش سرمایهگذاری در ایران از انگلیس تقاضای وام کرد. در قراردادی که روسیه با ایران درهمین سال برقرار کرد، برای خود امتیازاتی قائل شد و آن اینکه اگر دولت ایران در این بخش خاک کشور امتیازاتی به کشورهای خارجی میداد،حق وتو داشته باشد. روسیه میخواست که در هر موضوعی مربوط به مراودات تجاری در شمال ایران، رضایت روسیه جلب شود. بعد از سال۱۲۸۶ روسیه و انگلیس اعلام نمودند که ایران فقط میتواند از این دو کشور وام دریافت کند. از این نقطه، مراودات مالی ایران در انحصار ایندو کشور قرار گرفت و عملا ایران استقلالی نداشت اگرچه بهنام، مستعمره این دو کشور نبود. بعد از مشروطیت و در سال 1318 شمسی بانکاستقراضی بهخاطر رقابت با بانک شاهنشاهی وام دیگری به ایران با بهره پنج درصدی داده بود و عایدات گمرکات شمال را بهعنوان وثیقه گرفتهبود. در همین قرارداد روسها ایران ر ا متعهد کردند که بقیه بدهی خودرا با بانک شاهنشاهی تسویه نموده و تا مدت دهسال از هیچ دولت خارجیوام دریافت نکند. تا سال 1327 شمسی ایران تدریجا وامهای خودرا پرداخت کرد.
عصر بی خبری در زمان ما: امروز کشور ما در عصر بیخبری دیگری بسر میبرد. عصر بیخبری در زمان قاجارها با مشخصات سهگانهایقابل مشاهده بود. اول؛ یک فرد در کشور حکومت میکرد و شاهان قاجار به طرفداران خود القا کرده بودند که فرمان «ملوکانه» شاه مقدس استو باید بدون چون و چرا مورد حمایت قرار گیرد. دوم؛ شاهان قاجار و حامیانشان از معادلات و نظم بین المللی کاملا بیاطلاع بودند و وقتی بهسیاست خارجی میرسیدند، فهم درستی از فرصتها که درصحنه سیاست خارجی وجود داشت و یا باید ایجاد میشد نداشتند و از آنهابهراحتی میگذشتند. همینکه منافع شخصی و نظام شاهنشاهی متزلزل نمیشد، از منافع ملی بهراحتی میگذشتند. سوم؛ کشورهای خارجیبرای گسترش نفوذ خود، شاهان قاجار را دچار توهم قدرت و ایران ذیل سلطه خود داشتند. سفرهای خارجی درست بهخاطر ایجاد این توهم بودکه به شاهان قاجار القا شود که برای غربیها با اهمیت هستند و این شاهان به اروپا دعوت میشوند تا با قدرتهای بزرگ در دنیا مراوده داشتهباشند. البته ایران بهخاطر شاهان بیلیاقت و امتیازاتی که به انگلیس و روسیه میداد برای کشورهای خارجی مهم بودند اما نه برای توهمی که ازقدرت به شاهان قاجار دست داده بود. در کنار دعوت به اروپا و همزمان اروپائیان میخواستند که شاهان قاجار با دیدن آن کشورها، دچار حسحقارت شوند تا راحتر بتوانند آنها را کنترل کنند. در پس هر سفری، شاهان قاجار از شگفتزدگی خود از اروپا پرده بر میداشتند.
امروز هم همه این شاخصهها در کشور ما وجود دارند.
در ایران امروز، یک فرد در راس هرم قدرت سیاسی کشور نشسته و فرمانش مقدس است. فرمان اینبار ملوکانه نیست بلکه بیشتر قداست دینیدارد که از دل یک «نظام مقدس» صادر شده است. در نظامی مقدس سیاستها که با دخالت از بالا شکل میگیرند، جایی برای انتقاد بازنمیگذارند و آنها بهطور طبیعی مقدس و تقلیدی میشوند. بارها مشاهده شده که طرفداران نظام ولایی توجیهشان برای درستی یک سیاست،تایید رهبری جمهوری اسلامی است. اعتراض در کشور اغتشاش و شرارت نامیده میشود و معترضین بهزنجیر کشیده میشوند؛ و نظیرمیرحسین موسوی حتی به او اجازه یک دفاع قانونی از خود داده نمیشود. چون نظام و سیاستهایش قدسی است، شهروند باید شرعوند باشدو اگر شرعوند بود، توقع این است که بدون چون و چرا به فرامین این نظام تسلیم شود تا از منابع اجتماعی ویژه ای هم برخوردار گردد. نظامتبعیض در پشت همین وفاداری شرعوندها در کشور ما شکل گرفته است و اصولا مفهومی بنام شهروند در این نظام وجود ندارد که شهروند ازحقوق قانونی و بشری در همه جای دنیا و در نظامهای دمکراتیک برخوردار است. سه تبعیضی که در این نظام شکل میگیرند اول، تقسیمبندیشهروندان به شهروند درجه یک در مفهوم شرعوند جای میگیرد. دوم؛ نظامی که فقط گروه خاصی میتوانند در آن حکومت کنند و درهای گزینشبرای همه بسته میشود، شکل دومی از تبعیض است. سوم؛ تبعیش سوم تخصیص منابع به شرعوندان برگزیده است.
رهبری و این نظام از نظم بینالملل بی اطلاعند و تصور این را هم نمیتوان داشت که با اطلاع باشند چون او و حامیان روحانیش از دل حوزههایمتحجر دینی در ایران بیرون آمدهاند. رهبری در گذشته گفته بود که او انقلابی است و دیپلمات نیست. یعنی که او حتی بهخود زحمتی همنمیدهد که دیپلماسی را بفهمد اما میخواهد حکومت کند. دیپلماسی برای او در دیدارها با سران کشور های دیگر خلاصه میشود و اگرشخصیت انها برای او مهم باشد و در چهارچوبهای فکری او اندیشههای آنها جای گرفته و غربستیز باشند مانند جنایتکاری چون پوتین اورا«رهبری استثنایی» مینامد اما اگر مانند شینزو آبه، نخست وزیر پیشین ژاپن، با او قرابت فکری نداشته باشد حتی پیامی که او برای ایجادصلح از طرف آمریکا به ایران آورده بود تا بین ایران و آمریکا میانجیگری کند را نمیخواند و نخواندن این نامه برای محافظهکاران افراطی بهیکعمل قهرمانانه تعبیر میشود. این دیپلماسی رهبریست که فقط با رهبران دیکتاتور دنیا و نظامهای فردی استبدادی میتواند رابطه برقرار کند. اصولا این رهبر انچنان از دنیای بیرونی بیخبر است که جنبشهای بهار عربی را «نهضت بیداری اسلامی» می دانست و بهخاطر سرکوبیکی از این جنبشها در سوریه برای حفظ یک مستبد که با او غرابت فکری داشت، گفت «شبیه» سازی نکنید و آن را جنبش بهار عربی نخوانید. در پیام نوروزی خود در چند سال پیش در مشهد گفت که بودن ما در عراق و سوریه «چه ربطی به فضولهای» بین المللی دارد. او نمیداند کهدخالت نظامی در کشور دیگری با نرمهای بین المللی در تضاد است و چه دخالت نظامی بوش در عراق باشد، چه دخالت نظامی ایران در سوریهو چه پوتین در اوکراین، همه محکوم اند. او بصیرت این را نداشته و ندارد که بفهمد که برای حکومتداری خوب باید نظم بین المللی ر ا در دنیایفعلی شناخت و به دیپلماسی برای حفظ منافع کشور دل بست. او و نظامی که ایجاد کرده است نه به خیر عمومی باور دارند و نه اصولا بهحکومتداری خوب بهمعنی ایجاد یک نظم با ثبات با از میان برداشتن شکاف بین حکومت و شهروندان کشور تا اینکه آنها به نظم سیاسی از خودوفاداری نشان دهند. این نظام و رهبری آن ان قدر بیبصیرتند که نمیدانند جنگ سرد دیگری در راه نیست و قدرتهای بزرگ در جاهایی رقابتو زمانی رقابت سخت و در جاهایی همکاری میکنند. بی بصیرتی مطلق رهبری واین نظام نهایتا در نگاه به شرق او و آنها خودرا در استفاده ازواژه زمستان سرد در اروپا و توهمات در مورد پیروزی پوتین در اوکراین و حمایت کشور ما از او در انسان کشی، بهنمایش گذاشت.
نهایتا چین و روسیه برای استفاده از کارت ایران در روابط بین الملل در مقابل غرب از رابطه با کشور ما استفاده میکنند اما روابط دیپلماتیک،اقتصادی و نظامی بین این سه کشور، برای ایران توهم قدرت کرده است. روسیه و چین با ایران مانور نظامی هم شکل میدهند اما اقتصاد چینو روسیه، پیش از مداخله نظامی در اوکراین، کجا و اقتصاد ایران در کجا قرار دارد. عربستان سعودی قدرت مالی ایجاد میکند و توهمی هم درمقابل چین و روسیه ندارد و اکنون با این قدرت میتواند از آمریکا و چین امتیازاتی بگیرد. چنین امتیازاتی در پی فرصتهای ایجاد شده در نظماقتصادی عربستان سعودی بهوجود آمدهاند. در مقابل آن کشورما وارد تفاهمنامههایی با چین و روسیه میشود اما از عملی شدن آنها خبرینیست در حالی که همزمان چین با عربستان سعودی وارد توافقنامه های اقتصادی شده که بلافاصله اجرایی میشوند. عربستان سعودی اکنوندر مقابل آمریکا از ابزار قدرت حقیقی و نه توهمی خود استفاده کرده و میخواهد که اگر آمریکا در برنامه اتمی این کشور به ریاض کمک کند، بااسراییل رابطه عادی دیپلماتیک برقرار کند و یا با چین آنچنان از قدرت حقیقی خود استفاده میکند که در پایان سفر رئیس جمهور چین باینکشور، اعلامیه مشترکی میدهند که حتی بخشی از خاک ایران، جزایر سهگانه را بهچالش میکشند. این فرق قدرت حقیقی عربستان سعودی وتوهم قدرت در ایران است. وقتی سردار حاجیزاده آمریکارا با توان موشکهای ایرانی تهدید میکند، او از توهم قدرت حرف میزند نه قدرتحقیقی که بتواند پیشبینی کند اگر چنین شد آمریکا در مقابل ایران چه عکس العملی از خود نشان میدهد. رئیس جمهور چین به ایران هم سفرکرده و رئیس جمهور ایران هم به چین دعوت میشودو تفاهمنامه هایی امضا میشوند که عملی نمیشوند فقط بهخاطر اینکه توهم قدرت را به ایرانالقا کرده و این توهم را زنده نگه دارند. تازه وقتی چین میخواهد بین دو کشور میانجیگری کند، یکسال پیش، اول آنرا با عربستان سعودی بهگفتگو میگذارد. نظام و رهبری جمهوری اسلامی نمیفهمند که در روابط بین الملل قدرت حقیقیستکه در مناسبت بین کشورها مورد توجه قرارمیگیرند نه شعار و توهم قدرت، که قدرتهای بیرونی کاملا میدانندکه با کشورهایی که مراوده دارند این کشورها از چه قدرتی برخوردارند. برپایهاین قدرت و توانهاست که مناسبات بین المللی شکل میگیرند.
.
چین و روسیه در ایران: نگاه به شرق توسط ایران از عصر بی خبری دیگری پرده بر میدارد. چین و خصوصا روسیه در حال حاضر کوششمیکنند که برای منافع خود از کارت ایران در بازیهای بین المللی استفاده کنند. همین چند وقت پیش بود رئیس جمهور چین در عربستان سعودیایران را عامل بی ثباتی منطقهای دانست و خواست که کشور ما بر سر سه جزیره، بخشی از خاک خودش، با کشورهای عربی مذاکره کند، دربرنامه هسته ای خود بهدنبال مذاکره باشد و نهایتا از دخالت در امور کشورهای منطقه پرهیز کند. روابط چین با کشورما در طول سالهای گذشتهامتیازات چشمگیری را نصیب کشور ما نکرده است. از سال 2005 میلادی چین تا بهحال 4.۷ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری رسمی کردهاست، که 2 میلیارد دلار آن مربوط به سرمایه گذاری ساینوپک در سال 2007 در پروژه یادآوران بوده است. ساینوپک بهدلیل تحریمها پروژهیادآوران 2 . ۳ را متوقف نمود. در بین سالهای 2018 تا 2022 میلادی، چین کلا 618 میلیون دلار در ایران سرمایه گذاری کرده که عمدتا بهبرنامه های عمرانی اختصاص پیدا کرده است. همزمان در بین سالهای 2005 تا 2018 این کشور 22.۵ میلیارد دلار در عربستان سعودی،۱۳ میلیارد در عراق، 4.۶ میلیارد در کویت، 1.۸ میلیارد در قطر، 19.۳ در عمارات و 2.۵ مییارد دلار در عمان سرمایه گذاری کرده است. چین درمدت چهارسال گذشته در پروژه کمربند و جاده 37 میلیارد دلار در اطراف ایران سرمایه گذاری نموده که 8 میلیارد دلار در عربستان، 4.۵ میلیارد در عراق، 7.۵ میلیارد در امارات، 2 میلیارد در عمان و 15 میلیارد دلار در پاکستان بوده است. ارقام بالا نگاه استراتژیک چین را به ایرانو کشورهای منطقه نشان میدهد. در سفر جدید رئیس جمهور چین به عربستان سعودی فقط حجم توافقات بین دو کشور به بیش از 30 میلیارددلار در قدم اول رسید. عربستان سعودی در چین سرمایه گذاری میکند و چین در درون بخشهای مختلف اقتصادی کشور عربستان سعودی بهسرمایه گذاری مشغول است.
روسیه که بازیهای سیاسی اش سر پروژه های اقتصادی و ناتمام و یا به تاخیر افتاده در ایران کاملا روشن است. اما اگر چینی ها با یک ایرانقدرتمند بهلحاظ اقتصادی مخالفتی ندارند، روسیه با یک ایران توانمند اقتصادی در مرزهای خود سخت مخالف است. روسیه رقیب ایران در بخشانرژی در بازارهای دنیاست و همانگونه که محمد جواد ظریف گفته بود، مخالف حل مشکل برنامه هسته ای ایران با غرب و باز آنگونه که جوزفبورل یادآوری کرده است، مخالف برداشتن تحریمهای نفتی از ایران بوده است. روسیه و اسرائیل دو شبکه گسترده جاسوسی در ایران شکل دادهاند و زمانی هم اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشتهاند. اسرائیلیها به پایگاهای ایران را در سوریه یا با اطلاعات روسیه و یا با چراغسبز آنها حمله میکنند. برای اولین بار روسیه آخرین حمله اسرائیل به فرودگاه دمشق را در هفتههای پیش همزمان با ایران محکوم نمود اما بیشاز دویست حمله اسرائیل به ایران در سوریه را در طول چند سال گذشته محکوم نکرده بود. اینهم بهدلیل اندک تیرگی در روابط بین روسیه واسرائیل در ماههای گذشته است. روسها کنترل دولت اسد و ارتش سوریه را در دست خود دارند. آنها نهایتا تصمیم خواهند گرفت که ایران چگونهدر سوریه بماند. در اوکراین، روسیه توهم بزرگی را به نظام در ایران فروخت و آنهم توهم پیروزی سریع روسیه در این کشور و تغییر رژیم در کیوبود. این توهم محافظهکاران افراطی در ایران را تشویق کرد تا از زمستان سرد در اروپا صحبت کرده و روزنامه کیهان را تشویق کرد تا بخواهدکه مذاکرات برجامی به تاخیر بیفتند تا ایران بتواند با حمایت از روسیه دست بالاتری را در مذاکرات با غرب پیدا کند. مرندی مترجم باقری کنی،بهخاطر ضعف، او یکمرتبه سخنگوی تیم مذاکره کننده شد و مرتب از زمستان سرد اروپا صحبت میکرد. در اروپا زمستان سردی شکل نگرفت،روسیه در اوکراین با مشکلات عدیده ای روبرو گردید و زمستان سرد نصیب کشور ما شد. کار دیگری که در این رابطه اتفاق افتاد گره خوردنکشورما به جنایت جنگی و شریک جرم روسیه در اوکراین بخاطر حمایت نظام از پوتین در حمله به مراکز مسکونی و تاسیسات برقی و آبی در اینکشور بود. قمار بزرگ ایران در حمایت از پوتین در جنگ اوکراین و دروغهایی که در مورد ارسال پهپادهای ایرانی به روسیه گفته شد نهتنها بهموضع اخلاقی کشور ما در نظم بین الملل ضربه زد که پرونده جدیدی را برای کشور ما در مناقشات بین المللی باز کرد. آمریکا دیگری تعجیلی درعقد قرارد برجام و یا برجام دیگری با کشور ما ندارد.
رهبر ایران و حامیان این نظام در این توهم بسر میبرند که کشورما برای چین و روسیه بسیار با اهمیت هستند و آنها تحت هر شرایطیمیخواهند روابط خود را با ایران حفظ کنند. این نگاه بسیار نابخردانه و جاهلانه است. چینیها برای مراودات تجاری خود با ایران بارها گفته اندکه این مراودات نمیتوانند شکل عملی بهخود گرفته و ازدیاد پیدا کنند اگر تحریمها بر سر کشورما سایه افکنده باشند. در خاورمیانه باتنشآفرینی ایران مخالفند و در سفر جدید رئیس جمهور چین به عربستان سعودی این مخالفت خود را نشان داد. ارقام بالا در مرواداتاقتصادی بین چین و ایران و خصوصا سرمایه گذاری چین در ایران نشان میدهد که اگر بنا باشد بین ایران و عربستان سعودی چینی هاتصمیم بگیرند حتما عربستان سعودی را انتخاب میکنند. وقتی رئیس جمهور چین به ایران سفر کرد و رهبری جمهوری اسلامی ایران تفاهمنامه۲۵ ساله بین دو کشور را در راستای مصلحت کشور دانست، حامیان نظام فکر کردند که یک پیروزی بزرگ نصیب ایران شده و از فردای آن روزبه مفاد این تفاهمنامه عمل میشود. این تفاهمنامه هرگز بهیک توافقنامه تبدیل نشد و فقط بهعنوان یک شعار در میان محافظه کاران افراطی ورهبری نظام ماند.
در مورد روسیه اوضاع کشور ما بدتر از چین است. پوتین برای حفظ منافع خودش دست بهیک همکاری با ایران برای سرکوب مردم سوریه زد. ایران میخواست برای «تعمیق عمق استراتژی» ضد اسرائیلی خود، اسد را حفظ کند و روسیه میخواست که بندرهای خود را در مدیترانهگسترش دهد، نفوذش در این کشور را ازدیاد بخشد و اسد ر ا بهخاطر منافع سیاسی خود حفظ کند. فرق بین ایران و روسیه برای دخالت درسوریه این بود که روسها بهخاطر منافع سیاسی–اقتصادی خود باین کشور رفته بودند و ایران بهدنبال منافع ایدئولوژیک خود در این کشور بود. نهایتا روسها کنترل امور را در سوریه بهدست گرفتند و نیروهای نظامی این کشور را در زیر فرمان خود تعلیم دادند. اهمیت ایران برای پوتین درسوریه کمک نظامی کشورما با نیروی زمینی خود و در اوکراین، استفاده از کمکهای ایران برای توسعه طلبی و زیر پا گذاشتن حق حاکمیت ملتاوکراین بود.
عصر بیخبری در ایران امروز مانند عصر بی خبری در دوران قاجارها همچنین در مدیریت کشور نیز تشابهات خودرا حفظ و نشان میدهند. مدیرانی کاملا نالایق و دولتهایی ناکارآمد نظم امور را در کشور بهدست گرفته اند. در بیش از 40 سال گذشته دو دولت با حمایت کامل رهبریو محافظه کاران افراطی در ایران بهشکلهای مختلف و کاملا غیر منصفانه سرکار آمدهاند؛ دولتهای محمود احمدی نژاد و ابراهیم رئیسی. هردورئیس جمهور که با حمایت کامل رهبری روبرو بوده اند، صدمات فراوانی به کشور زده اند. دولت بی کفایت رئیسی دلار را در مرز 28 هزار توماناز دولت روحانی با ذخیره ارزی قابل توجهی تحویل گرفت و امروز کشور با دلار در مرز 50هزار تومانی، با ذخیره ارزی خالی و تورم و بیکاریبالا روبروست.
2 پاسخ
مقاله جالبی است. چیره دستی نویسنده در پریدن از روی دوران پهلوی و مقایسه دو نظام ج ا و قاجار بدلیل مشابهت هایشان قابل تحسین است.
امیدورام روزی شاهد پیوستن نخبگان بیشتری به خیل قدرشناسان خدمات پهلوی ها باشیم. موضوع کیش شخصیت یا گرایش سیاسی نیست، بلکه باید دید و تحلیل کرد که چگونه کشوری مضمحل و مفلوک از قاجار تحویل گرفته شد و آباد و متمول به دستان ناپاک اسلامخواران افتاد تا آن را به دوران تباهی مظفرالدین شاه بازگردانند. برای همه درسی این آن نهفته است.
نوشته شما از چند جهت دقت لازم را ندارد و در اینجا به دو مورد آن اشاره می نمایم. ناگاهی زمامداران عصر قاجار و زمامداران چهل سال گذشته سبب پایمال شدن حق ایران و ایرانی نبوده و نیست بلکه سرسپرده و دست نشانده بودن آنها و اینها مسبب اصلی می باشد. شما نوشتید “با استقرار حکومت روحانیون بعد از انقلاب، زمامداران کشور ما بار دیگر به عصر بی خبری بر گشته” حال آنکه باید گفت که این حکومت از آن روحانیون نیست و یا حکومت اسلامی نیست. روحانیون و دین ما ابزاری هستند در دست آنهائیکه بر ما حکومت می کنند و این حکومت، حکومت آنهاست و نه حکومت روحانیون و یا حکومت اسلامی. این حکومت همانند حکومتی که پس از کودتای امپر یالیستی ۲۸ مرداد به سر کار آمده است نظام بورژوازئی وابسته است ولی به مراتب خشن تر، زشت خو تر و بی حساب و کتاب تر از رژیم شاه، و نه چیز دیگر. خمینی همچون شاه سگ زنجیری امپریالیسم بود ولی به مراتب هارتر و درنده تر. به شما توصیه می نمایم به نوشته ارزشمند” آری اینچنین بود برادر” آموزگار ورجاوند دکتر شریعتی مراجعه نمائید.
دیگر آنکه شما دریا شمال ایران را “دریای خزر” نامیدید. این گفته نا آگاهانه شما می تواند به منافع ایران و ایرانی صدمه بزند یعنی همان ایرادی که شما از سردمداران قاجار و “حکومت روحانیون” می گیرید. خزر نامیدن شما ها سبب می شود که سهم ۸۰ میلیون ایرانی از آن دریا از سهم ۶ میلیون ترکمنستانی و یا ۹ میلیون آذربایجانی کمتر در نظر گرفته شود. پس از آنکه شوونیزم عرب با پوشش اسلام مرز و بوم ایران را در نوردید تنها حکومتی که در کنار آن دریا بجا مانده بود حکومت خزر بود از آنرو اعراب آن را دریا خزر نامیدند و نام خزر وارد فرهنگ اعراب شده است. از آن پس نا آگاهان ما که تحت تاثیر فرهنگ اعراب قرار داشته و دارند آن دریا را متاسفانه همچنان “دریای خزر” نامیده و می نامند. من هم نسل شما می باشم و می دانم که در دروس تاریخ و جغرافیا دوره دبیرستان آن دوره آنرا ” دریای مازندران” می نامیدند اما نمی دانم چرا شما آن را “دریای خزر” می نامید؟! قوم خزر که یکی از اقوام ترک محسوب می شدند به کناره شمالغرب دریای مازندران کوچ نموده و حد اکثر ۶۰۰ سال در بخش کوچکی از آن نواحی که امروزه قسمتی از روسیه و قزاقستان است می زیستند و گویا از روی زمین محو شده اند حال آنکه ما ایرانیها بیش از چهار هزار سال در بخش وسیعی از کناره های دریای مازندران سکنی داریم. آیا منصفانه است آن را “دریا خزر” نامید و نه به یک نام ایرانی مانند “مازندران”،”کاسپین” که لاتین و یا یونانی شده واژه ایرانی می باشد و یا حتی “دریای شمال ایران”؟!
دیدگاهها بستهاند.