جنایت و مکافات

‏روایت ارس حاجی زاده از قتل کارون

با کارون بازی می‌کردیم. بچه بود دیگر. آدم دلش می‌خواهد ببوسدش، بغلش کند. یک جایی که می‌بوسیدم، سینه‌اش بود. همان‌جا چاقو خورده بود. ۷/۷/۷۷ یک برنامه بود به اسم فف. من و کارون می‌خواستیم در این برنامه شرکت کنیم، ولی همان روز شد هفتم کارون.

Recent Posts

اقبال لاهوری، معمار پاکستان ؟!

نقش واقعی اقبال درتقسیم هند و ایجاد پاکستان این عبارت که اقبال نخستین کسی است…

۲۳ دی ۱۴۰۳

دین، مقوله ای فرهنگی

توضیح: به دنبال انتشار کتاب مسیر پیامبری، در پاسخ به نقدها و پرسشها و به…

۲۳ دی ۱۴۰۳

به سوی آلیناسیون با تکنولوژی

مقدمه ویراستار داستان پیوند فعل‌های مرکب با تُندا-کُندای نوشتار؛ نخست یادبیاوریم "فعل‌ ِمرکب یا کارواژه‌ی…

۲۳ دی ۱۴۰۳

آیا آیت‌الله خامنه‌ای از سقوط اسد درس می‌گیرد؟

علل سرنگونی دیکتاتور دمشق نظام فاشیستی سوریه با چنان سرعتی فروپاشید که کمتر کسی تصور…

۱۶ دی ۱۴۰۳

تنهاییِ ایرانیان و ایرانِ تنها

سروش دباغ چنانکه پیش از این در مقالة «تحولات فکری و گذار اگزیستانسیال یک نواندیش…

۱۶ دی ۱۴۰۳

آسیب‌شناسی سیاست در ایران؛ رهیافتی برای آینده

شواهد گوناگون حاکی از آن است که جامعه ایران، خواهان گذار از وضعیت موجود است…

۱۶ دی ۱۴۰۳