با کارون بازی میکردیم. بچه بود دیگر. آدم دلش میخواهد ببوسدش، بغلش کند. یک جایی که میبوسیدم، سینهاش بود. همانجا چاقو خورده بود. ۷/۷/۷۷ یک برنامه بود به اسم فف. من و کارون میخواستیم در این برنامه شرکت کنیم، ولی همان روز شد هفتم کارون.
نقش واقعی اقبال درتقسیم هند و ایجاد پاکستان این عبارت که اقبال نخستین کسی است…
توضیح: به دنبال انتشار کتاب مسیر پیامبری، در پاسخ به نقدها و پرسشها و به…
مقدمه ویراستار داستان پیوند فعلهای مرکب با تُندا-کُندای نوشتار؛ نخست یادبیاوریم "فعل ِمرکب یا کارواژهی…
علل سرنگونی دیکتاتور دمشق نظام فاشیستی سوریه با چنان سرعتی فروپاشید که کمتر کسی تصور…
سروش دباغ چنانکه پیش از این در مقالة «تحولات فکری و گذار اگزیستانسیال یک نواندیش…
شواهد گوناگون حاکی از آن است که جامعه ایران، خواهان گذار از وضعیت موجود است…