در این جنبشی انقلابی تاکنون بیش از پانصد جوان کشته شدهاند. قریب به هزارنفر از معترضین اغلب جوان با شلیک مستقیم تفنگهای ساچمهای و بادی به چشمشان از ناحیهی یک یا هر دو چشم نابینا و چهار جوان بی گناه با صدور احکام مملو از اشکالات فقهی و شرعی اعدام شدهاند. جنبشی که موافقان و مخالفانش بر این باورند که شرایط داخلی و بین المللی ایران دیگر هرگز به دوران پیش از آن بازنخواهد گشت.
در «برادران لیلا هم قیامی زنانه برداست؛ قیامی که تلاشها و تقلاهای لیلای فیلم، به آب و آتش زدنهایش برای سامانبخشیدن به وضعیت نابسامان برادرانش ، حسرتخوردنها و آهکشیدنهایش، نگاههای غمبارش از حرفهای سردی که میشنود ،حتی از برادرانش، یعنی همانهایی که تمام تلاشها و تقلاهای لیلا برای بهبود اوضاع اسفبار آنان است ،همسویی کامل دارد با شرایط انقلابی کنونی در ایران.
همانطوری که آهنگ «برای» اثر شروین حاجیًپور سرود انقلاب زن، زندگی ،آزادی محسوب میشود ، شاید بتوان گفت که فیلم برادران لیلا هم فیلم مخصوص انقلاب زن ، زندگی ،آزادی است، حتی اگر پیش از آغاز آن ساخته شده باشد.
اگرچه انتقاداتی بدین فیلم وارد است مانند اینکه چنین سنتی برای نامگذاری بزرگ فامیل آنهم با اینهمه اغراق، رسم و رسوم کدامیک از طوایف ایرانی است، ولی پیامی که فیلم برای مخاطب دارد با نمادهایی مانند چهل سکه (نماد چهل سال حکومت جمهوری اسلامی )، پدر دیکتاتور (نماد رهبر جمهوری اسلامی ) لیلا (نماد زن و دختر ایرانی که دایما برای گفتن حرفهای منطقی و نگاه تیزبینش باید در حال جنگیدن و تقلا باشد، دایما توسط حتی عزیزترین اطرافیانش شماتت میشود و حرفهای دلسرد کننده میشنود) گویاست و دلیل عدم پخشش در سینماهای داخل کشور هم لابد همین نشانهها و سمبلها و رساندن پیام قیام زن ،زندگی ،آزادی به مخاطب بوده است.
برادران لیلا بدبختی و فلاکت خانوادهای ایرانی را به تصویر میکشد؛ بدبختی و فلاکتی که ناشی از توهم، کمخردی و از خودراضی بودن پدر خانواده است که با غروری کاذب دست و پنجه نرم میکند. پدری که مشکلات داخل خانه و فقر و بی پولی پسرانش را علیرغم تلاشهای مکرر برای بهبود وضعیتشان نمیبیند. پدری که مدام در حال تلاش برای راضی نگه داشتن فامیلاش است، همان فامیلی که هیچگاه او و فرزندانش را آدم حساب نکردهاند و در هیچ یک از مهمانیها ، جشنها و مسافرتهای خانوادگی دعوتی از آنان نکردهاند، چون ارزشی برای او و پسرانش قایل نبودهاند. فامیل سواستفادهگری که درشرایط حساس کنونی (فوت بزرگ فامیل ) و با شناخت دقیق از زوایای اخلاقی پدر متوهم و کمخرد خانواده که عقدهی «بزرگ خاندان» نامیده شدنش بر کسی پوشیده نیست، سعی دارند با سو استفاده از حماقت و حقارت پدر به اهداف سوءشان و منافع مالی مورد نظرشان برسند. پدری که سرمایهی تمام زندگیش، یعنی چهل سکهی طلا را حاضر است برای داشتن لقب بزرگ خاندان بودن هزینه کند. پدری که چشمانش را به روی فقر و استیصال پسرانش بسته است، نوههای قد و نیمقدش را نمیبیند و چشمانش به روی فقر و نداری پسربزرگش که با شستن سرویسهای بهداشتی و برداشتن مواد خوراکی از خانهی او سعی در رفع امورات زندگی دارد نابیناست. پدری که حاضر است برای داشتن یک عنوان ظاهری همیشه با بدبختی و فقر دست و پنجه نرم کند ولی در مراسم خانوادگی با کت و شلوار عاریهای بالای مجلس بنشیند.
چهل سکهی طلا در این فیلم که سمبل چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر ملت و سرزمین ایران است، چهل سال باج دادن به شرق و غرب؛ همان فامیل سواستفاده گر، برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه و رسیدن به بمب هستهای که البته جز خالیتر شدن سفرهی ملت ایران و دشمنی همان شرق و غرب ماحصلی برای ملت ایران نداشته است.
اتفاقی که لیلای فیلم (نماد زن ایرانی) با همکاری برادرانش(نماد تک تک ملت ایران) مانع آن میشوند، همکاری و همفکری که از علیرضا برادر صلحجویی که میتوان او را نمادی از تفکرات اصلاحطلبانه در کشور دانست، تا زمان وقوعش مخفی میماند.
برادر صلحجویی که علیرغم از دست دادن شغلش به واسطهی اختلاس مدیران کارخانه ناچار به بازگشتن به خانه شده است. خانهای که نماد کشور ایران است، یعنی همانجایی که روزانه و سالانه در حال از بین رفتن بیشتر است.
علیرضا حاضر است که پدر متوهم و نادانش تمام سرمایهی زندگیشان را به فنا بدهد ولی دلخوش بماند به لقب بزرگ فامیل بودن. علیرضای صلحجویی که هشت سالی یکبار به خانه سر میزند (بهنماد ۸ سال ریاست جمهوری خاتمی و روحانی) زیرا او از شلوغی و درگیری و نابسامانی وحشت دارد و حاضر است برای حفظ آرامش ظاهریاش منفعت سایر اعضای خانواده را زیرپا بگذارد زیرا او اساسا حوصله ی درگیری و کشمکش با پدر متوهم کم خرد را ندارد. پدر کم خرد و شارلاتان خانواده که با غشکردنهای گاه و بی گاهش و وارد کردن فشارهای عاطفی و روانی به سایر اعضای خانواه از هیچ حیلهای برای رسیدن به خواسته هایش فروگذار نمیکند و یادآور سخنرانیهای احساسی و هیجانی رهبر جمهوری اسلامی در بین طرفدارانش برای رسیدن به مطلوب مورد نظرش است مانند جسم ناقصی دارم. رهبری که با تکبر و خودبینی خاص خودش کشور را طی دوران حکمفرانی اش به بحرانهای عظیمی کشانده است که نه پول ملی ارزش و اعتبار خاصی دارد و نه فرزندان خانواده (یعنی ملت ایران ) زندگی در خور و راحتی. رهبری که رضایتمندی همسایگان مانند همان فامیل سواستفادهگر از جمله چین و روسیه و لبنان برایش مهمتراست تا خوشبختی و رفاه و آسایش خانواده در خانهی پدری؛ خانوادهای هفت نفره که یکی از آنها از سرناچاری به خارج کشور میگریزد (حدود یکهفتم جمعیت ایران از کشور مهاجرت کرده).
تلاشهای لیلا، بغض کردنهایش، حرصخوردنهایش، فریادهایی که بر سر پدر و مادرش میزند وقتی که آرزوی مرگ آنان را میکند آنجایی که با گریه میگوید : شما چرا نمیمیرید ؟ و اشکی که سرازیر می شود، یادآور بغض، خشم و تلاشهای زنان ایرانی است که از بعد از انقلاب اسلامی حکومت توانسته به سرعت و با سرکوب فراوان آنان را از تمام عرصه های عمومی به عقب براند و به موازات آن تمام زندگی ایرانیان را چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد اجتماعی تک صدایی و تکجنسیتی کند ، یادآور شعارهایی است که طی این شش ماه با آرزوی مرگ و نابودی برای رهبر جمهوری اسلامی سر داده شده.
برادران لیلا که سیاسیترین فیلم سینمای ایران نام گرفته است، سعی دارد در قالب به نمایش کشیدن یک خانوادهی ایرانی که به گفتهی لیلا «هر روز داریم فقیرتر می شویم» مشکلات ملموس زندگی تحت لوای جمهوری اسلامی را به تصویر بکشد، مشکلاتی که ناشی از توهم، کمخردی و زوال عقل پدر خانواده است؛ پدری که فرزند اصلاحطلبی چون علیرضا در تمام بزنگاهها باعث دلگرمیاش بوده و در نهایت با سیلی محکمی که از لیلا میخورد کاخ آمال و آرزوهای پوشالیاش بر سرش ویران میشود و با مرگ اوست که جشن و پایکوبی به خانه که البته ویرانهای بیش نیست باز میگردد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…