در پاسخ به رهبر؛ ما کیستیم؟

پیام مصطفی تاج‌زاده از زندان به همایش «گفت‌وگو برای نجات ایران»

نجات ایران در گرو تلاش همه نیروهای دموکراسی‌خواه و عدالت‌طلب متعهد به استقلال و تمامیت ارضی است. مبارزه فکری، فرهنگی و سیاسی با طالبانیسم شیعی و نشان دادن بنیان‌های سست اندیشه‌ای که وضعیت سراسر بحران زده ایران امروز را رقم زده بیش از هر نیروی سیاسی و فکری بر عهده روشنفکران و نواندیشان مسلمان است. این یادداشت در جهت افشای استبداد به نام دین از زبان ایرانیان مسلمان آزادی‌خواه به عرض می‌رسد.

در پاسخ به رهبر؛ ما کیستیم؟

آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی نوروزی خود در مشهد نکاتی را گفت که از بین آن‌ها لازم دیدم به آن بخشی پاسخ گویم که بی‌محابا نسبت‌هایی ناروا به منتقدان خود و ساختار حقوقی و سیاسی نظام داد و به راحتی آن‌ها را دنباله‌رو دشمنان کشور و ضددین و ضدانقلاب خواند و گفت: «متأسّفانه در داخل هم بعضی‌ها به‌تبع آن‌ها (دشمنان) یا به تقلید آن‌ها، همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان می‌کنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانه‌هاست، همان حرف دشمن‌هاست، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بی‌توجّهی، گاهی هم با انگیزه‌های دیگر، آن حرف را تکرار می‌کند.»

او با نادیده‌گرفتن انبوهی از ایرانیان شریف و دلسوز داخل و خارج از کشور که به دنبال اصلاح ساختاری و تغییر قانون اساسی هستند، استکبار و صهیونیسم را پیگیران این تحول معرفی می‌کند و مدعی شد: “هدف آن‌ها حذف همه‌ی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام می‌اندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی.” چیزی که متاسفانه ترجمه صریحش می‌شود تبعیت بی‌چون‌وچرا از ایشان.

رهبر همچنین درباره این دشمن موهوم گفت که “هدف دشمن، تبدیل مردم‌سالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار است. آن‌ها در ایران دنبال این هستند که یک حکومتی اینجا سر کار بیاید که باب میل استکبار باشد؛ یا یک حکومت فردی که یک فرد مطیعِ آن‌ها بر سر کار باشد، یا یک حکومت به‌ظاهر دموکراسی غربی که [در واقع] دموکراسی دروغ و فریب است.”

رهبر همچنین در تغافلی بزرگ درباره جنبش بزرگ زن؛ زندگی؛ آزادی که به ایران جانی دوباره بخشید و جهان را متاثر از خود کرد، خود و طرفدارانش را اکثریت فرض کرده و معترضان را “یک درصد بسیار اندکی از ملّت ایران” خواند؛ “خیلی‌خیلی خیلی‌خیلی کم”.

داوری درباره اینکه آیا رهبر در اقلیت است یا در اکثریت را به ملت می‌سپارم. اما فقط می‌پرسم که چرا مقامی که خود را مستظهر به پشتیبانی اکثریت مردم می‌داند، با انتخابات آزاد و رفراندوم سر جنگ دارد؟ گذشته از آن، مگر در یک نظام مردم‌سالار و براساس یک منطق عقلایی، هر مقامی که اختیارات بیشتری دارد، مسئولیت بیشتری ندارد؟ یا پاسخ‌گوتر نیست؟ و نباید جدی‌تر در مظان نقد و نظارت قرار گیرد؟ آقای خامنه‌ای تاکنون پاسخ‌گوی چه نهادی بوده است؟

به باور من، نظارت بر عملکرد رهبر و نقد رفتار و گفتار وی که اختیاراتش مطلق شده است و در امور، دخالت حداکثری می‌کند – اگرچه می‌کوشد مداخلاتش از نگاه افکارِعمومی پنهان بماند – جزو حقوق و حتی وظایف شهروندی همه ایرانیان است. همچنین بر این باورم در شرایط حساس و متحول جهانی که پر از فرصت‌های سازنده و تهدیدهای ویرانگر است، نباید سرنوشت میهن را به دست یک‌نفر داد که با خطاهای خود، فرصت‌ها را بسوزاند، بر مخاطرات ملی بیفزاید، و امید به سامان‌یافتن امور را در ذهن و ضمیر قاطبه ملت بخشکاند.

اما درباره اتهامات اخیر رهبر به منتقدان خود و دنباله‌ی دشمنان بیگانه و ضد اسلام و انقلاب خواندن آن‌ها، لازم است نه برای ایشان – که رهبر به خوبی منتقدان خود از جمله امثال بنده را می‌شناسد – که برای کسانی‌که ممکن است تحت‌تاثیر چنین سخنانی قرار بگیرند، یک‌بار برای همیشه اتمام حجت کنم تا بدانند میلیون‌ها ایرانی مسلمان که طرف‌دار تغییر ساختار و قانون اساسی هستند، کیستند و چه باوری دارند؟

ما کیستیم؟

ما با اسلام مخالف نیستیم، بلکه با افتخار اعلام می‌کنیم به عنوان ایرانیان مسلمان و آزادی‌خواه، با استبداد به‌نام اسلام مخالفیم و معتقدیم که اسلام قشری، ارتجاعی و متکی به زور در ایران، بیشترین آسیب را به دین و دنیای مردم زده است.

ما نه‌تنها با قرآن مخالف نیستیم، بلکه منتقد مهجور بودن آن نزد مدعیانیم. ما قرآن را مشعل راه سربلندی و سعادت مردمان می‌دانیم. اما با سرنیزه‌کردن قرآن برای به مسلخ بردن آزادی و عدالت مخالفیم.

ما با اهل‌بیت مخالف نیستیم، بلکه از دوستداران آنانیم. اما با گسترش و توجیه فقر و فلاکت و نابرابری به نام علی مخالفیم. ما معتقدیم فاطمه و فرزندانش که درود خدا بر آنان باد، پرچمداران حقیقت و عدالت و عزت انسان‌ها بودند، نه منادیان بردگی و بندگی و اسارت آدمیان.

ما با حاکمیت قانون مخالف نیستیم، بلکه آن را یگانه راه رسیدن به ایرانی آباد و آزاد و امن می‌دانیم. اما به اعتقاد ما ولایت فقیه در عمل ثابت کرده که حاکمیت قانون را به حاکمیت بر قانون تبدیل می‌کند و با دوقطبی کردن جامعه و تجزیه‌کردن ملت و انحصار قدرت برای خود و اقلیت هوادار و حامی‌پروری با اتکا به منابع عمومی، عملا جمهور را ناجمهور می‌سازد. به‌همین‌دلیل با مادام‌العمری و اختیارات فراقانونی برای هر مقامی مخالفیم، زیرا پیامد گریزناپذیر آن را خودکامه، مطلقه و غیرپاسخ‌گو شدن قدرت و سرمنشاء ناکارآمدی و فساد حکومت می‌دانیم.

ما ولایت فقیه را یک نظریه کلامی و فقهی می‌دانیم که در کنار علمای موافق، مخالفان فراوان و معتبری در حوزه‌های علمیه داشته و دارد. بنابراین نمی‌توان آن را در ردیف اصول و مبانی اسلام و تشیع قرار داد. نکته استراتژیک آن است که ولایت فقیه به‌عنوان مبنای نظم سیاسی، در عمل با شکستی فاحش روبه‌رو شده است.

ما با روحانیت مخالف نیستیم، بلکه با وهن و توهین به نهاد دین مخالفیم و به خدمات حوزه‌های علمیه و برخی نقش‌آفرینی‌های تاریخی و مثبت آنان معترفیم. اما معتقدیم اعطای حق ویژه و گذاردن مسئولیت سنگین حکومت به دوش روحانیون، اشتباهی بزرگ بوده که بیشترین آسیب را به کشور و ملت و به خود مرجعیت و حوزه‌های علمیه وارد کرده است. به باور ما، استمرار حکومت آنان، جز دورترشدن نهاد دین از مردم و رودروشدن با آنان حاصلی ندارد.

نقض استقلال حوزه‌های علمیه از بزرگ‌ترین خطاها و مسبب لطمات بسیار به حوزه‌ها و حکومت شده و بین آن‌ها با اکثریت جامعه فاصله انداخته است. روحانیت قدرت را گرفته و مردم را ازدست داده است. جبران این اشتباه بزرگ آن است که روحانیت به جایگاه تاریخی خود بازگردد؛ از رانت و امتیازات فریبنده و گذرای یکی‌شدن نهاد دین و نهاد دولت رها شود، به تحقیق و آموزش و ترویج دین بپردازد؛ حامی و پناه مردم شود؛ و بر عملکرد حکومت و ارکانش نظارت مدنی کند. شأن روحانیت علمداری بگیروببند، سانسور، توقیف، توجیه سرکوب و اعدام معترضان عاصی نیست. مدنی‌ترین یا موثرترین روش برای جبران این خطا، حذف ولایت فقیه از قانون اساسی است.

ما با حجاب اسلامی مخالف نیستیم، اما با اجباری‌کردن آن مخالفیم و تحمیل حجاب را توهین به ملت رشید ایران می‌دانیم که موجب بدبینی قشرهای وسیعی از ایرانیان – به‌ویژه جوانان – نه‌فقط به اصل حجاب، بلکه به اصل اسلام شده است. ما معتقدیم زنان ایرانی همچنان‌که به کشف حجاب زوری «نه» گفتند، حجاب تحمیلی را نیز برنمی‌تابند و زیربار آن نمی‌روند. مگر جز این است که خیزش تاریخ‌ساز «زن، زندگی، آزادی» در اعتراض به حجاب اجباری شکل گرفته و منشاء آثار و تحولات بزرگ شده است؟

ما ضمن محکوم‌کردن تلاش‌های مذبوحانه مقامات و نهادهایی که با اتخاذ تصمیمات نابخردانه و رسوا، می‌خواهند جلوی اراده زنان کشور برای حق بدیهی انتخاب پوشش و سبک زندگی فردی را بگیرند، به رهبر هشدار می‌دهیم که ستیز با اراده و خواست اکثریت ملت و حق اولیه زنان برای انتخاب پوشش و سبک زندگی، به‌ویژه نسل جوانِ شجاع و آگاه و آزادی‌خواه، به منظور اجباری‌کردن دوباره حجاب، هرگز به نتیجه نمی‌رسد؛ اما می‌تواند زمینه‌ساز خیزش‌هایی بزرگ‌تر از جنبش دوران‌ساز “زن، زندگی، آزادی” شود.

ما با شعائر اسلامی مخالف نیستیم، بلکه با اسباب رانت شدن آن یا انتصاب میان‌مایگان به مصادر چون امامت جمعه مخالفیم که هر هفته با سخنان سخیف خود، موجب وهن دین و شرمندگی مومنان می‌شوند. دیانت و امامت امثال آقایان طالقانی و منتظری است که می‌تواند مردم را با گرایش‌های مختلف جذب کند و فرائض اسلامی را احیا کند. نماز جمعه باید میعادگاه مردم مسلمان با سلائق و گرایش‌های مختلف باشد، نه تریبونی برای ترویج اسلام خشونت‌پرور فرقه مصباح.

ما با ۲۲ بهمن مخالف نیستیم و آن را تجلی اراده ملت می‌دانیم و گرامیداشت آن روز را در تداوم میزان بودن رای ملت می‌دانیم و نه رای رهبر. ما همچنان به حق تعیین سرنوشت کشور توسط هر نسل معتقدیم و به برابری حقوقی تک‌تک شهروندان باور داریم و بر این اساس، از حق نسل جدید برای تدوین قانون اساسی منسجم و دموکراتیک، با توجه به تجارب چهار دهه گذشته قاطعانه و بدون لکنت دفاع می‌کنیم و فریب و دروغ را آن می‌دانیم که در نظامی به نام جمهوری، رای و نظر جمهور نادیده گرفته شود، حتی اگر مزین به صفت اسلامی گردد. پاسداشت ۲۲ بهمن به آن است که نظام مردمی بماند ونظامیانش مانند تمام کشورهای دمکراتیک، زیرنظر منتخبان ملت و در چارچوب وظایف نظامی و دفاعی خود فعالیت کند. در این صورت و با بازگشت آن‌ها به پادگان‌ها، به عنوان یک نیروی ملی نزد همه ملت عزیز و گرامی خواهند بود.

ما معتقدیم رهبر و منصوبانش حق ندارند به اسم اسلام و انقلاب و ۲۲ بهمن، به نقض حقوق قانونی ایرانیان بپردازند و به مصاف تمام آزادی‌های قانونی شهروندان، از آزادی‌های فرهنگی و هنری و ادبی تا آزادی دانشگاهی و حوزوی، از آزادی مطبوعات و فضای مجازی تا آزادی احزاب و تشکل‌ها، از آزادی تجمع‌های مسالمت‌آمیز تا آزادی انتخابات بروند.

بله! ایران و اسلام و تشیع رقبا و حتی دشمنانی داشته‌اند و دارند که سربلندی هیچ‌یک را نمی‌خواهند. اما به باور ما بیشترین لطمه را به ایران و اسلام و تشیع درحال‌حاضر، کسانی می‌زنند که با لجاجت و استبدادرای و طالبانی‌گری، چهره‌ای زشت و مشوه از نظام ساخته‌اند و بزرگ‌ترین موانع را در راه نیل به ایرانی امن، توسعه‌یافته و دمکراتیک ایجاد کرده‌اند.

ما ایرانیانی طرف‌دار استقلال، تمامیت ارضی و مخالف دخالت بیگانگان هستیم. اما نه ریشه مشکلات را ناشی از توطئه‌های دشمن می‌بینیم، نه مخالفان خود را به آن‌ها وصل می‌کنیم و نه متاثر از آن‌ها می‌دانیم. این شیوه‌ای بسیار ناپسند و توهین‌آمیز در مقابله با مخالفان و منتقدان است که رهبر به جای پاسخ‌گویی، مرتکب آن می‌شود. از قضا ما استقلال کشور را به سبب دوری از مردم در معرض خطر می‌بینیم و نگرانیم که حاکمان به‌جای گردن کج کردن در برابر ملت، اجیر منافع و مطامع بیگانگان شوند و برای بقاء خود به منافع ملی چوب حراج بزنند.

ما دموکراسی مبتنی بر حقوق برابر شهروندان و تضمین حقوق اساسی آحاد ملت، مستقل از اقلیت یا اکثریت بودن آن‌ها را عادلانه‌ترین نظام سیاسی و تنها سیستمی می‌دانیم که قادر به تامین امنیت پایدار ایران و حداکثری کردن قدرت کشور و کسب منافع ملت ماست. ما مشروعیت حکومت را به دینی بودن آن نمی‌دانیم، بلکه به عادل بودن آن می‌دانیم و امروزه بهترین شیوه برقرار کردن عدالت ساختاری، همانا دموکراسی است که حاکمان را پاسخ‌گو و اجیر و خادم ملت می‌کند و بر ولیّ بودنشان قلم بطلان می‌کشد.

سخن آخر آنکه به باور ما حکومت فردی، مادام‌العمر، مطلقه و غیرپاسخ‌گو، نسبتی با جمهوریت ندارد و در ایران محکوم به شکست است؛ چه عرفی و سکولار باشد و چه دینی.

زندان اوین

۰۱/اردیبهشت/۱۴۰۲

*همایش گفتگو برای نجات ایران

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

129 پاسخ

  1. البته دقیقا به همین بودن هایی که جناب تاجزاده فرمودند و به آنها افتخار هم کردند بنده به عنوان یک ایرانی معتقدم ایشان اگر خیلی بدتر از رهبران حاکم بر ایران نباشند بهتر هم نیستند. و جایشان همانجا در زندان رفقایشان از جاهای دیگر مناسب تر است. این چه تفکری است که اینگونه به همه مظاهر و عوامل ظلم افتخار میکند؟ آیا یک انسان سیاسی نباید بداند راه مبارزه با دشمن خلع سلاح دشمن است؟ اینکه شما مسلمانید صحیح ولی من برای ایران آینده چیزی به اسلام نمیخواهم اگرچه با مسلمان بودن کسی مخالفتی ندارم. ائمه اطهار برای سپهر سیاسی نمیخواهم هرچند با اینکه کسی به ائمه اطهار احترام بگذارد مخال نیستم. جناب تاجزاده من هیچ فراروایتی را در سپهر عمومی ایران فردا از الان نمی پذیرم. فردا البته به حکم دموکراسی اگر اکثریت خواست اجترام میگذارم ولی پیش فرض گرفتن این تفکرات نشان میدهد که جای بدی نیستید امروز. پاینده باشید.

  2. خواست مردم ایران دموکراسی واقعی است نه دموکراسی در لوای مذهب . شایسته سالاری ، تکیه بر آرا مردم ، رسانه آزاد و غیر وابسته و آزادی همه گرایشهای فکری تنها راه نجات ایران است ولی اگر حتی ذره ای از نطفه مذهب در سیاست و اقتصاد رسوخ کند ممکن است در مدت زمان کوتاهی ما را به نقطه اول بازگرداند و مشکلی که بنده با امثال تاجزاده ها دارم اینستکه این نطفه در گوشه ای از ذهن آنها موجود است و این آقایان حتی الفبای دموکراسی را هم نمیتوانند هضم کنند و این صحبتها بیشتر به شعار شباهت دارد تا واقعیت ذاتی .

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »