“سالهاست که کشور ما در رأس بحرانهای فزایندهی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از یک ابربحران رنج میبرد، ابربحرانی که از دل بحرانهای فراوان در عرصههای گوناگون برآمده است. این ابربحران، عدم مشروعیت نظام سیاسی حاکم بر ایران است.”
حال ایشان چگونه به این نتیجه که ابربحران امروز جامعه ایران “عدم مشروعیت نظام سیاسی حاکم بر ایران است” رسیده، موضوع دیگری است که خواننده میتواند با نگارنده محترم همنظر باشد و هم میتواند با این گزاره در اجزا و تمامیت آن و نتیجه حاصله از آن زاویه داشته باشد. بحران امروز جامعه ایران پیش از اینکه بحران «عدم مشروعیت» باشد «بحران ناکارامدی» است که در صورت مسجل شدن نبود تواناییهای لازم در ساختار سیاسی و حقوقی موجود در راستای پشتسر گذاشتن معضلات عدیده مبتلابه این جامعه این بحران میتواند به بحران عدم مشروعیت منجر گردد.
سیاستپیشگان با روحیه رمانتیستی اخیراً از همهپرسی(رِفِراندُم) بهمثابه «نوشداروی جادویی» نام میبرند بدون آنکه به تنگناهای اجرایی و عملیساختن این راهکار در فرماسیون سیاسی موجود عنایت داشته باشند همین ملاحظه در نهایت نگارندۀ منصف را وادار میکند که بپذیرد که “حاکمیت تاکنون در موضوعات بحرانزایی مانند سیاست هستهای و رابطه با آمریکا زیر بار همهپرسی نرفته، در موضوع سرنوشت سازی مانند «جمهوری اسلامی، آری یا نه؟» نیز به رفراندوم تن نخواهد داد.”او اما بلافاصله نتیجه میگیرد که “از نظر نگارنده نمیتوان امیدوار بود که بحران بزرگ یادشده از طریق مصالحه میان ملت و حکومت حل و فصل گردد.“ نتیجهگیریی که به باور من نهفقط عجولانه است بلکه شاید قابل اتکا نیز نباشد. زیرا که راهحلها همواره و در همهجا در فرآیندهای چالشی بین مردم و حاکمیتها شکل میگیرند و هیچ نیروی قاهر حکومتی بدون این فرآیند تن به مصالحه و تغییر منتجه از آن نیز نخواهد داد. مردم اما در نهایت همواره پیروز بودهاند و نقطهنظرات و راهحلهای موردنظر خود را به حاکمیتها تحمیل کردهاند.
صدیقه وسمقی در نهایت با برشمردن خطاهای موجود در بین ضابطین دادگستری و و دستگاههای امنیتی و تبدیل شدن آنها به عاملین سرکوب حاکمیت از این گروهها توقع دارد که همانند دوران انقلاب برعلیه حکومت ستمشاهی که مردم و رهبری انقلاب توانستند با شعار «برادر ارتشی چرا برادرکشی» زیرپای حکومت را خالی کنند و به آنها هشدار میدهد که “این وظیفهی خطیر بر عهدهی [این] فرزندان ملت در نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی و قضایی است که بر حاکمیت ملت تأکید نموده، و به ابتذال سرکوبگری تن ندهند.“
نگارنده در پایان ادامه میدهد: “تنصراف این نهادها از سرکوب مردم کمهزینهترین راه برای تغییر شرایط کشور و تحقق خواستههای ملت است. هنگامی که مردم، جان بر کف برای دفاع از حقوق و کرامت خویش و اعتلای کشور ایستادهاند، باید انتظار داشت که فرزندان رشید و وطندوست میهن نیز به وظیفهی خطیر و تاریخی خویش نسبت به میهن و ملت عمل کنند. در غیر این صورت عبور از بحران موجود نمی تواند آرام و کمهزینه باشد.“
این نقشآفرینی را از نیروهایی توقع و انتظارداشتند که یک عمر به فرمانبرداری و «دستور از بالا» و «المأمور و معذور» عادت کردهاند با واقعیتهای پراتیک اجتماعی امر مبارزه سیاسی همخوانی ندارد. تحمل بار سنگین این مسوولیت از توان دوشهای این نیروها خارج است.
الان هنگام نقشآفرینی سیاستورزان حرفهای است که خطر کرده و از پناهگاههای امن شعارهای پرطمطراق بیرون بیایند و دستگاه حکمرانی و حاکمیتی کشور را دعوت به یک فرآیند گفتگو و مفاهمه ملی جهت یک «گذار توافقی» بنمایند. به باور من کشور و نظام هنوز از تمام ظرفیتهای “خوداصلاحی” خود بهره نگرفته است. مردم و میهن ما محکوم به میسر ساختن این گفتگو و مفاهمه و مصالحه هستند. بدیل این راهحل تباهی و انحطاط و فروپاشی است.
میهن ما جهت افقگشایی و ممکن ساختن تغییر در ساحت حکمرانی از طریق یک فرآیند مسالمتامیز و دمکراتیک بیش از همه به هادیان پیشرو و پیشران که خود نیز اما به انگارههای ملی و مردمسالارانه باور داشته باشند نیاز دارد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…