‏روایت پرویز دستمالچی از ترور رستوران میکونوس

من فقط نگاهم را از زیر آن میز بردم بالا به طرف آن جایی که مسلسل‌چی ایستاده بود که ببینم رفته، نرفته و چی شده، که یک دستی را دیدم، هیکلش را ندیدم، فقط دستش را دیدم که آستین مشکی داشت، که با کلت به طرف شرفکندی تیر خلاص می‌زند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

«یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟ ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری» نیک میدانم کثیری از هموطنان عزیز، نظیر من، این روزها دلمشغول و دلنگران وضعیت مملکت اند و اخبار سیاسی را

ادامه »

«احتیال» در منطق عبارت است از به کار بردن پنهانی و مستتر مکر و حیله در مقدمات یک گزاره، با هدف برتری جدلی در

ادامه »

امروز بیانیه مهمی از سوی گروه وسیعی از نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور ما در واکنش به تهدیدهای نظامی

ادامه »