پس از سالها تنشآفرینی در سیاست خارجی ایران با کشورهای منطقه، که همه بهجز سوریه با آمریکا و غرب مراودات سیاسی و اقتصاد نزدیکی داشته اند، اکنون رهبر جمهوری اسلامی باین فکر افتاده است تا با این کشورها رابطه برقرار نماید. دولت روحانی بعد از عقد قرارداد برجام در سال ۲۰۱۵ میلادی بهدنبال همین رابطه زیر عنوانهای برجام دو و سه بود که رهبر جمهوری اسلامی بهطور علنی در آن زمان با آن مخالفت نمود. وقتی روحانی طرح امنیتی هرمز را به کشورهای عربی منطقه پیشنهاد کرد، هیچ کشور همسایه ای آنرا جدی نگرفت بهخاطر اینکه آن طرح دولت روحانی و نه نظام بود. اکنون رهبر جمهوری اسلامی به سه دلیل روابط جدیدی را با کشورهای منطقه تشویق میکند.
اول؛ سیاستهای خارجی ایران در منطقه کاملا شکست خورده است. فقط کافیست به سوریه و عراق نگاه کنیم و ببینیم این دو کشور امروز بهلحاظ روابط با ایران در کجا ایستاده اند. عراق کاملا به سیاست خارجی مستقل از ایران روی آورده و به بسط و گسترش روابط با کشورهای عربی منطقه و غرب همت گذاشته است. دولت السودانی که نتیجه ائتلاف شیعیان عراق بود برخلاف توصیه های رهبری جمهوری اسلامی ایران که اصرار داشته است که ۲۵۰۰ نیروی نظامی امریکا از عراق اخراج شوند، همچنان بهدنبال حضور آمریکا در این کشور است. در سوریه، اسد در کنفرانس عرب لیگ جده، حیات خودرا در پان عربیسم منطقه و نه «جبهه مقاومت» توهمی نظام ایران توصیف کرد. اگر دیروز عراقیها صحنه سیاست خودرا از نفوذ ایران آرام آرام پاکسازی کردند، اسد امروز و فردا و بهماطر نیازهای سیاسی، امنیتی و مالی خود کشورش را از نفوذ سیاسی ایران پاکسازی میکند. ایران امروز برای ایجاد رابطه با کشورهای عربی منطقه که همه در مراودات رسمی و غیر رسمی با اسرائیل بسر میبرند تلاش میکند.
دوم؛ ایران بهلحاظ اقتصادی وضع شکننده ای پیدا کرده است و بهدنبال مراودات تجاری با کشورهای منطقه است. ایران تا جایی در این مراوادات میخواهد پیش رود که کشورهای ثروتمند منطقه را تشویق کند تا در ایران سرمایه گذاری کنند. از تفاهمنامه ایران با چین خبری نشد و از پیشبینی چهل میلیارد دلاری سرمایه گذاری روسیه در ایران هم خبری نیست و اکنون ایران به عربستان سعودی برای سرمایهگذاری در ایران چشم دوخته است. کشورهای عربی منطقه با منابع مالی بزرگی بدنبال نوسانات قیمت حاملهای انرژی روبرو بودند اما ایران در لوای توهم ایران هستهای از منابع مالی زیاد و فرصتهای بزرگ گذشته است. تا دیروز عربستان سعودی «نوکر آمریکا» بود و امروز نظام استبدادی ایران به سرمایه گذاری این کشور چشم دوخته و نمیتواند بهدنبال شعارهای پوچ دیروز خود برای تقبیح کشورهای عربی منطقه برای رابطه با اسرائیل باشد.
سوم؛ آقای خامنه ای در یک بی اخلاقی مطلق جلوی دولت روحانی را برای شکل دادن با اینگونه مراودات گرفت تا کردیت و اعتبار آنرا به دولت دستنشانده خود ابراهیم رئیسی دهد. در چند روز گذشته بهطور علنی کردیت این روابط را به دولت رئیسی داده است بهشکلی که گویا در این کشور هیچ فردی در گذشته نه توصیه میکرده و نه توان انجام چنین کاری را داشته است. او شرمزده اخلاقی فرصتهایی نیست که دراین رابطه سوزانده شده و هزینه هایی که بر کشور تحمیل شده است. او از دولت رئیسی راضی و مجلس بی کفایت فعلی را که نمایندگانش با آراء حداقلی بهمجلس راه یافته اند، مجلس انقلابی میداند. انقلابی در باور او یعنی انسانهای بیکفایت، شعار زده، دروغگو، متوهم و فاسد اما وفادار به او و نظام استبدادی ولایت فقیه.
غرب و آمریکاستیزی اگر چه هنوز در شعار در کشور ما دست و پا میزند اما در عرصه عمل هیچ نتیجهای برای نظام به ارمغان نیاورده است. نظام پس از سوزاندن فرصتهای زیاد در منطقه میخواهد با کشورهایی وارد تعامل شود که با آمریکا رابطه بسیار نزدیک و زمانی استراتژیک داشته اند. به قطر بهعنوان یک کشور دوست و استراتژیک با آمریکا باید توجه ویژه ای داشت. آیا این رابطه استراتژیک قطر با آمریکا، توانسته استقلال این کشور را خدشه دار کند؟ جواب حتما منفیست. کشورهای عربی از تهدیدات گذشته ایران در ایجاد رابطه با اسرائیل ترس و هراسی ندارند. در گذشته کشورهای عربی منطقه بهخاطر روابط با غرب و یا در سالهای گذشته بهخاطر روابط با اسرائیل مورد سرزنش سخت نظام و رهبری قرار میگرفتهاند. اما امروز بحرین و یا امارات نهتنها با اسرائیل رابطه رسمی برقرار میکنند که از حمایت اسرائیل با ایجاد پایگاه نظامی محدود برای هدایت دیوار آهنین در مقابل تهدیدات احتمالی موشکی ایران برخوردارند. عربستان سعودی یکی از شرایطش برای به رسمیت شناختن رسمی اسرائیل یک معاهده نظامی امنیتی با آمریکا است. در توافق نانوشتهای در گذشته ، کشورهای غربی و آمریکا در ازای دسترسی به منابع انرژی کشورهای عربی امنیت آنهارا تامین میکردهاند اما امروز نهتنها عربستان سعودی و بقیه کشورهای عربی منطقه میخواهند آمریکا در منطقه بماند و امنیت آنهارا تامین کند که حتی این روابط شکل رسمی پیدا کند. عربستان سعودی میخواهد که آمریکا در تراز کشورهای عضو ناتو با آن کشور برخورد نماید. در سفر گذشته بایدن به منطقه، او خواست کشورهای عربی برای امنیت خود با اسرائیل همکاری نمایند. آمریکا اگرچه در منطقه خاورمیانه میماند تا به چین و روسیه فرصت استفاده از شکافهای امنیتی را ندهد، اما میخواهد بخشی از وظائف خودرا به اسرائیل و کشورهای عربی منطقه برونسپاری کند.
در میان کشورهایی که ایران با آنها روابط جدیدی را پایهگذاری میکند، بحرین و مصر از کشورهای هستند که باید بانها اشاره ویژه ای داشت. در بحرین یک اقلیت سنی بر یک اکثریت شیعی حکومت میکند و بعد از دخالت نظامی ایران در سوریه برای حفظ اسد، عربستان سعودی با دعوت حاکمان این کشور و برای سرکوب شیعیان و حفظ حکومت این کشور، در بحرین دخالت نظامی کرد. ایران در حال حاضر هیچ محدودیتی برای ایجاد روابط با کشوری که دیروز دقیقا بهخاطر سرکوب شیعیان با آن قطع رابطه کرده بود ندارد. در مصر، ایران پیشنهاددهنده ایجاد رابطه با این کشور است و تلاشهای عمان و عراق نیز برای ایجاد رابطه بین ایران و مصر بوده است، در حالی که دولت فعلی مصر اشتیاقی برای ایجاد این رابطه ندارد. مصر بهطور مشخص در مورد دخالتهای ایران در سوریه، فلسطین و عراق شکایتهای ویژه ای داشته است. مصطفی الکاظمی که بهتازگی در ایران بوده، یکی از افرادیست که ایران را برای ایجاد این روابط در منطقه نمایندگی میکند. رابطه ایران با مصر در طول بیش از چهل سال گذشته بعد از انقلاب با افت و خیزهایی روبرو بوده است. در سال ۱۹۸۰ میلادی و بعد از توافقنامه کمپ دیوید، آیت الله خمینی دستور قطع رابطه با این کشور را صادر نمود. در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۶ میلادی کمال خرازی بهعنوان وزیر امورخارجه و علی لاریجانی بهعنوان معاون شورای امنیت ملی از این کشور دیدار کرده اند. در زمان مبارک رابطه بین این دوکشور کمی بهبود پیدا کرد. دولت مرسی بعد از انتخاب ریاست جمهوری بعد از جنبش بهار عربی رابطه با ایران را ادامه داد اما سخت مخالف دخالت ایران در سوریه بود. مجددا در زمان سیسی و کودتای نظامیان در این کشور ایران بهفکر بهبود رابطه با مصر، یعنی اولین کشور ایجاد کننده رابطه با اسرائیل، افتاده است. در مورد عربستان سعودی باید گفت که زمانی که سفارت این کشور در تهران بهدست یک مشت یاغی و جاهل تسخیر شد، رهبر جمهوری اسلامی سکوت کرد. پایگاه اجتماعی او دست بهچنین کار نابخردانهای زده بود و او باید رضایت خودرا با این با سکوت از کار جاهلانه آنها اعلام میکرد. آقای کردی، روحانی که رهبر این حمله به سفارت عربستان بود، در کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری قالیباف نقش مهمی را بعدها بهعهده داشت و اکنون در صدا و سیمای جمهوری اسلامی صاحب شغل و منصبی است. شیخ نمر که توسط عربستان سعودی اعدام شد، نامش در مشهد برروی یک خیابان گذاشته شد اما بهمحض تلاشهای دولت رئیسی برای ایجاد رابطه با این کشور، آن نام هم از آن خیابان محو گردید.
اما ایران در حال حاضر در درون منطقه در کشورهایی که نفوذ داشته چگونه نفوذ خودرا از دست داده است؟ ایران برای «تعمیق عمق استراتژی» ضد اسرائیلی خود در سوریه دخالت نظامی کرده بود. ایران برای حفظ اسد بهعنوان عضو «جبهه مقاومت» برای مقابله با اسرائیل به سوریه رفته بود. هلال شیعی شامل یمن، عراق، سوریه و لبنان میشد و ایران میخواست دولتهایی را در این کشورها کمک کند که ضد آمریکائی و اسرائیلی باشند. در سوریه در ابتدا سردار همدانی مدل سرکوب جنبش سبز را که با اراذل و اوباش شکل گرفته بود، به سوریه برد. دولت اسد با جنگهای داخلی در مرز سقوط بود و سپاهیان میخواستند از این کشور خارج شوند. رهبری جمهوری اسلامی به همدانی و سران سپاه توصیه کرده بود که اسد مانند مریضی است که از دارو پرهیز میکند و باید معالجه شود. توصیه رهبری جمهوری اسلامی ایران سرکوب مردم سوریه بهعنوان یک دارو بود. بهدنبال آن همدانی پیشنهاد میکند که اراذل و او باش بیشتری در سوریه بهمیدان بیایند و دولت دربهای پادگانهارا به حامیان اسد باز میکند. از اینجاست که جنگهای داخلی درون سوریه وارد فاز دیگری میشوند. تا سال ۲۰۱۵ که جنگهای داخلی این کشور به بن بست کشیده شد و با همکاری ایران، روسیه برای بمباران بدون تبعیض بخشهایی از این کشور وارد سوریه شد و نهایتا اسد بر سر قدرت ماند. لاواروف، وزیر امورخارجه روسیه در ۱۷ مهرماه ۱۳۹۴ اعلام میکند که رفتن روسیه به سوریه برای سرکوب انقلابهای رنگی بود تا کلا در درون این منطقه این انقلابات نتوانند پای گیرند. نظر او بهطور مشخص عدم موفقیت جنبشهای بهار عربیست که در ابتدا رهبری جمهوری اسلامی ایران آنهارا بیداری اسلامی مینامید و خواسته بود که انچه را که در سوریه اتفاق افتاده را با این جنبشهای بهار عربی دیگر «شبیه» سازی نکنند. پیش از دخالت روسیه در سوریه، پوتین از کلیسای ارتدکس فتوایی گرفته بود که در آن از این دخالت نظامی دفاع میشد و رئیس کلیسای ارتدوکس روسیه آنرا حمایت از اقلیت مسیحی این کشور که بهدست مسلمانان کشته میشوند، توصیف کرده بود. ایران در حال حاضر شکست خودرا در سوریه تجربه میکند. «جبهه مقاومت» با حضور اسد، نهایتا تبدیل شد به حفظ اسد برای اسد و تاکید او برپان عربیسم و فاصله گرفتن از ایران برای پیوستن به لیگ کشورهای عربی. بهخاطر فشارهای ترکیه، روسیه، عربستان سعودی و کشورهای منطقه، اسد آرام آرام و در ابتدا به محدود کردون زینبیون و فاطمیون و گروههای نیابتی ایرانی روی آورده و نهایتا بهدنبال بیرون راندن ایران برای فراهم آوری زمینه سرمایهگذاری در این کشور و بازسازی سوریه با کمک کشورهای عربی است. اسد همچنین میداند که اسرائیلیها حامی نظام ضعیف او که در گذشته و حال برای این کشور مشکلات امنیتی ایجاد نکرده بودند اما وجود ایران در خاک سوریه تل آویو را تحریک میکند تا دولت او را بی ثبات کنند.
در یمن اکنون هردو ، عربستان سعودی و ایران، شکست خورده اند و حوثیها به پای میز مذاکره برای یک دولت ائتلافی آمده، طرحی که توسط سازمان ملل پیشنهاد شده و دولت بایدن سخت از آن حمایت میکند. در عراق، گروههای مختلف عراقی بهجز اندکی در بین گروههای نیابتی که ایران را حمایت میکنند از مخالفت خود با امریکا کاهیدهاند تا جائیکه دولت السودانی و همزمان آیت الله سیستانی نمیخواهند که ۲۵۰۰ سرباز و درجه داران آمریکا از این کشور خروج کنند. نگرانی عراقی ها این است که خروج آمریکا از عراق کردها و سنیها را نگران میکند و احتمال اینکه ایران بخواهد جای خالی آنهارا پر کند بسیار بالاست. عراقیها ارتش خود را مستقل از ایران شکل داده و حشدالشعبی را کاملا در زیر کنترل نخست وزیری این کشور نگه داشته و محدود کرده اند. ایران در سالهای گذشته خواسته بود که برای حفظ نفوذ خود، حشدالشعبی را همانند سپاه پاسداران در ایران در نظم سیاسی این کشور جاسازی کند و از آن بهعنوان یک قدرت مستقل در صحنه سیاست عراق استفاده کند که با مخالفت اکثر عراقیها روبرو شده و ایران در این سیاست کاملا ناکام ماند. در لبنان، حزب الله متهم است که در تمام این سالها در فساد سیاسی در دولتهای فاسد و ناکارآمد شریک بوده است. سوریه بهطور مشخص نشان میدهد که سیاستهای میدانی خارجی کشور ما چقدر در این منطقه با شکستهای فاحش روبرو بوده است. اسد امروز صحبت از پان عربیسم و نه مقابله با اسرائیل و یا جبهه مقاومت میکند. سوریه امروز صحنه دخالت کشورهای آمریکا، ترکیه، روسیه، عربستان سعودی است و اسد مجبور است با همه این قدرتها برای ادامه یک دولت شکست خورده و ضعیف وارد مذاکره شود. ایران در درون سوریه یک بحران ایجاد نمود و نهایتا نتوانست این بحران را مدیریت کند و کشوری را با بحرانهای مختلف رها کند.
در هرسفری که خصوصا نمایندگان دولت عراق به ایران آمده اند، رهبر جمهوری اسلامی توصیه نموده است که آمریکارا از کشور خود بیرون کنند، اما توصیه های رهبری جمهوری اسلامی هرگز مورد قبول قرار نگرفته است. کشور دوست نزدیک ایران در منطقه، قطر، یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکارا در درون خاک خود دارد و این کشور از آمریکا نشانه دوست استراتژیک گرفته است. در عراق، آقای قاسم سلیمانی اخرین شانس نفوذ خود و ایران را در این کشور با سفر برای ابقای دولت عادل عبدالمهدی در حین اعتراضات شیعیان عراق در جنوب در سالهای ۲۰۲۰-۲۰۱۹ ( حرکت تشرین) به آزمایش گذاشت. تلاش سلیمانی به نتیجه نرسید و گروههای مختلف عراقی و آیت الله سیستانی هردو از دولت جدید الکاظمی حمایت کردند. الکاظمی کسی است که با سیاستهای نفوذ سیاسی ایران در این کشور مقابله کرده، راه مراودات گسترده عراق را با کشورهای منطقه پایهگذاری نموده و پاپ ر ا به عراق دعوت کرد تا نشان دهد که عراق متعلق به همه ادیان عراقیست و لزوما یک کشور شیعی نیست. نظام و رهبری اعتراضات شیعیان به نظم فاسد عراق را تحریک و تاثیر گرفته از غرب میدانستند در حالی که دولت الکاظمی و آیت الله سیستانی آنرا مردمی میدانستند. نظامیان ایران با گروههایی در حشد الشعبی همکاری نموده تا این اعتراضات را سرکوب کنند که کشته های بیشماری هم برجای گذاشت اما در این راه هم شکست خوردند.
بهدنبال سیاستهای تنش آفرین نظام در ایران در منطقه، رابطه رسمی و همکاریهای نظامی کشورهای منطقه با اسرائیل زمینه هایش فراهم شد. طرح صلح ابراهیم در زمان ترامپ پایه گذار این رابطه شد و کشورهای عربی یکی پس از دیگری وارد روابط رسمی با اسرائیل شدند. در گذشته هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها در آمریکا و هم کشورهای اروپایی میخواستند که این روابط رسمی بین کشورهای عربی و اسرائیل برقرار گردد اما اتفاق نیفتاده تا اینکه موشکهای ایرانی ارامکو در عربستان سعودی و امارات را نشانه گرفتند. کشورهای عربی آرام آرام به این نتیجه رسیدند که اسرائیل که در سوریه با ایران مقابله میکند میتواند آنهارا برای امنیت خود کمک کند. عربستان سعودی هم روابط غیر رسمی و اقتصادی خودرا با اسرائیل ادامه داده و از دولت آمریکا خواسته است که اگر یک توافقنامه امنیتی بین واشینگتن و ریاض امضا گردد، این کشور هم اسرائیل را بهرسمیت خواهد شناخت. طرح هرمز حسن روحانی بعد از توافقنامه برجام با کشورهای عربی منطقه بهبار ننشست و با افزونی تنشهای ایران با کشورهای عربی منطقه، آنها بیشتر به اسرائیل نزدیک شدند. ایران که در زمانی در قدرت نسبی بهتر میتوانست با کشورهای عربی منطقه رابطه ایجاد کند، امروز در اوج ضعف خود با سیاست خارجی شکست خورده، اقتصادی فروپاشی شده، تحریمهای خارجی و تهدید اسرائیل دست به چنین کاری زده است. این هم از جهل و بی بصیرتی رهبریست که هیچ فهم اندک و درستی از سیاست خارجی و روابط بین الملل ندارد .
رهبر جمهوری اسلامی ایران محصور چهار خطوط قرمز خود، ادامه حصر، حجاب اجباری، تثبیت بیشتر نظارت استصوابی و عدم رابطه با آمریکاست. اولی از طبیعت یک نظام اقتدارگرای استبدادی، دومی کنترل جامعه در سایه یک نظام فردی، سومی کنترل چینش نخبگان سیاسی شرعوند و چهارمی عدم حل مشکلات با آمریکا و ادامه تنش با این کشور پرده بر میدارد.
دورنمای چنین تصوراتی که بیشتر از توهم رهبری از قدرت و اقتدارگرایی برهنه در یک مستبد خودرا بهنمایش میگذارد، کشور را با چالشهای زیادی در گذشته روبرو کرده است. در این مرحله نگرانی این است که با پایان عمر آقای خامنه ای، نظامیان دست به یک اصلاحطلبی اقتدارگرایانه پوتینی بزنند. پوتین بعد از دولت ناکام یالتسن در سال ۱۹۹۹ عنان امور روسیه را به دست گرفت.
. نظامیگری تحت لوای ایدئولوژی پوتینیسم که منافع روسیه را خارج از مرزهای خود تعریف نموده و توسعهطلبی را توجیه سیاسی کرده و همزمان به سرکوب داخلی پرداخته است، یکی از شاخصههای کنترل اوضاع با ایجاد اصلاحات بی بنیان و ظاهری توسط نظامیان در روسیه است. آنچه اکنون باید متوجه آن بود شکست دولت رئیسی در سیاست و کوشش افرادی مثل قالیباف در بافت قدرت برای جایگزینی در آینده است. سخنان او در مورد به هدر رفتن بیش از صد میلیارد دلار در کشور به خاطر مدیریت ناکارآمد، بهدنبال ایجاد زمینه هایی برای اصلاحات بی بنیان فرضی او در آینده است. چه کسی است که نداند که قالیباف خود یکی از عوامل مهم در شکل دادن به بافت فساد آلود سیاسی و اقتصادی کشور بوده است. در ماهها و شاید سال آینده میبایست به تحولات سیاسی در درون قدرت و نظامی خودکامه در کشور توجه نمود. نظام اقتدارگرای ولایت فقیه در همه زمینه ها شکست خورده است و باید دید بازیگران درون این نظام چگونه تحولات سیاسی آینده را میخواهند رقم بزنند. همه علائم نشان میدهد که نظامیان میتوانند آینده بعد از خامنه ای را به نفع خود و یک نظام اقتدارگرای نظامی شکل دهند. آن کسی که بعد از خامنه ای بر جایگاه او مینشیند آنچنان که نظامیان میتوانند در تحولات آینده نقش پر اهمیتی را ایفا کنند، مهم نیست. خامنه ای بر خشونت و نظامیان برای حفظ قدرت خود تکیه کرده بود و اکنون نظامیان بیشتر از نهادی که ولایت فقیه، آنرا مدیریت میکرد قدرت یافتهاند.
3 پاسخ
با سلام متاسفانه نویسنده و افراد مذهبی از این دست سعی می کنند بگویند که دین اقتدارگرایی و همچنین خشونت نمی اورد بلکه از دین برای اقتدارگرایی و خشونت بهره برداری می شود، یا اقتدارگراها دین را به خدمت گرفته اند. در صورتی که متن دین ها بخصوص یهودیت و اسلام ترویج اقتدارگرایی، خشونت، دسته بندی انسانها و حلال کردن خون انها ومجاز کردن حکومت فقط برای مردان دین یا بخشی از جامعه است. بنابر این دین پرورش دهنده اقتدار گراها است نه در خدمت اقتدارگراها. اگر هم در کشور دینداری اقتدارگرایی نیست!!! اولا به خاطر ندیده گرفته شدن بسیاری از اموزه های دینی است ثانیا احتمال وقوع اقتدارگرایی توسط بخش های دیندار جامعه در اینده در این کشورها بسیار زیاد است. مثال هم زیاد است. نمونه اخوان در مصر توسط مرسی یا اردوغان در ترکیه.
بسیار عالی و ممنون … متاسفانه بی سوادی و گنده دماغی و هیاهوی بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هم مزید بر علت است که مردم داخل کشور را ناامید از یک چشم انداز روشن کرده و زمینه ساز ظهور یک قلدر دیگر باشد.
نویسنده همه جا ایران و جمهوری اسلامی را مترادف فرض کرده و گویی خود را ایرانی نمیداند و تمام خیزشهای اخیر هم نتوانسته چشمش را به این حقیقت ساده باز کند که این سیاستهای چرند و شکست خورده مورد نفرت ملت ایران هستند. واقعا تاسفبار و شرمآور است.
دیدگاهها بستهاند.