ابتدا به او گفتم که این اتفاق ناشی از تغییراتی است که اخیرا در الگوریتم توییتر اتفاق افتاده و این شبکه اجتماعی هم بنا به برخی معیارها، نوشتههایی را به کاربرانش پیشنهاد میدهد که آنها را لزوما دنبال نمیکنند، اما در ادامه گفتوگو دریافتم که مشکل از جای دیگری است چون او اغلب خبرهایش را از طریق منتقدان و مخالفان سلطنت گرفته بود؛ یعنی بهواسطه همان کسانی که در توییتر دنبال میکرد. در حقیقت او بدون اینکه بخواهد و بداند، در حال دنبال کردن اخبار و اطلاعاتی بود که از آن اظهار تنفر میکرد.
این دوستِ فرهیخته -بهمانند بسیاری دیگر- گمان میکرد که شبکههای اجتماعی جایی برای دریافت و انتشار و توزیع «خبر» و «تحلیل» است و نه «پیام». برایش توضیح دادم که در شبکهها (برخلاف رسانهها) پیام رد و بدل میشود و نه خبر و تحلیل. اگرچه این پیام گاهی ممکن است حاوی خبر و یا تحلیل باشد، اما لزوما و معمولا چنین نیست. در شبکههای اجتماعی کاربران و پروتکلها و تکنولوژی ارتباطی و رسانهها در خدمت «پیام» قرار دارند و نه برعکس. پیام ممکن است هر نوع دادهای باشد؛ اعم از خبر، تحلیل، تبلیغ، دروغ، توهین، فیکنیوز، و یا به تعبیر خودش «مشتی مزخرفات». خاصیت پیام این است که حتی دشمنان و مخالفان محتوایش هم در خدمت آن قرار دارند اگر آن را در جا نکُشند. یعنی حتی کسی هم که علیه موضوعی در شبکههای اجتماعی مینویسد، در خدمت آن قرار میگیرد چون دارد به اشاعه و تکثیر «پیام» کمک میکند. به بیانی دیگر، در شبکههای اجتماعی اصالت با پیام است نه با محتوا، و تنها راه مبارزه با یک «پیام» نادیده گرفتن آن است و هرگونه توضیح در مورد آن به تقویت سیگنالش میانجامد. میگویند در خوابگاهی فردی به خواب رفته بود و در خواب مرتب میگفت «تشنمه… تشنمه»، و امکان خوابیدن را از دیگران گرفته بود. کسی پیشنهاد کرد که بیدارش کنند و به او مقداری آب بدهند. آب را نوشید و خوابید و پس از دقایقی شروع کرد که «تشنهام بود… تشنهام بود». این حکایت کسانی است که گمان میکنند با تکذیب یا توضیح درباره پیامهای شبکههای اجتماعی میتوانند محتوای آن را بیاثر کنند!
نکته دیگر اینکه، این دوست فرهیخته چند بار از تعبیر «مزخرفات» برای برخی از مطالبی که خوانده بود یاد میکرد؛ تعبیری که بهنظر دقیق و گویا مینمود چون گاهی -بر خلاف آنچه در نگاه نخست بهنظر میرسد- ما شاهد ستیز میان حق و ناحق، زشت و زیبا یا خوب و بد نیستیم، بلکه تماشاگر «صحنههای مزخرفی» هستیم که در آن هیچ تعهدی به واقعیت و درستی و نادرستی بهچشم نمیخورد.
اتفاق مهم در «مزخرفگویی»*، گم شدن ِ حقیقت است. فردی که دروغ میگوید در حال وارونه جلوه دادن حقیقت است و در اینکار حداقلی از تعهد نسبت به واقعیت و حقیقت دارد، چون دست کم معلوم است که میخواهد چه چیزی را وارونه نشان میدهد. اما مزخرفگو هیچگونه توجهی به حقیقت ندارد و حتی لزومی ندارد که همه حرفهایش نادرست باشند. در جریان مزخرفگویی، حقیقتی ولو نسبی و محدود، برای کسی روشن نمیشود حتی برای فردی که شر-و-ور میگوید. هری فرانکفورت، در سخنرانی مشهوری در همینباره* میگوید:«مزخرفگویی در جایی که گوینده یا نویسنده درباره چیزی اظهار نظر میکند که راجع به آن چیزی نمیداند اجتنابناپذیر خواهد بود. به این ترتیب تولید مطالب مزخرف یا شر-و-ور در زمانی شدت مییابد که تعهدات شخص یا موقعیتهایی که پدید آمده وی را وادار سازد درباره موضوعی صحبت کند که فراتر از میزان دانش و دادهها و اطلاعات اوست».
شخصِ مزخرفگو آگاهانه قواعد حاکم بر گفتگو را تغییر میدهد و آن را به صورتی در میآورد که دیگر بحث از درستی و نادرستی محلی از اعراب ندارد. حتی جایی برای حقیقتی ولو نسبی هم نمیماند و موضوع دیگر این نیست که چیزی که برای فردی درست است شاید برای دیگری درست نباشد.
هری فرانکفورت میگوید «وقتی به شما پول می دهند که هر چه به ذهنتان میرسد بر زبان بیاورید، جای چندانی برای مطالب بدیل باقی نمیماند». بهگمانم این خلاصه و عصارهی همانچیزی است که آن دوست فرهیخته از آن مینالید و میگفت اسباب ناامیدی مردم شده است. من البته با بخش دوم سخن او مخالفم و برخلاف او هیچ نسبتی، نه مثبت و نه منفی، میان این مزخرفگوییها با اعتراضات سال گذشته و جنبش ژینا قائل نیستم و بر این باورم که این مزخرفگوییها و حاملان و عاملانش نه به شکل ایجابی و نه به شکل سلبی توان ایجاد اعتراض در داخل کشور و یا نقشی در خاموش کردن و ناامیدی آن ندارند. اعتراضات اصیل و «زن، زندگی، آزادی» نه در آغاز و نه در ادامه و نه در پایان ارتباطی ارگانیک با این حواشی نمیتواند داشته باشد؛ نسبتی هم اگر وجود دارد نسبت علت و معلول است و نه برعکس. یعنی این مزخرفگوییها معلول برداشتهای جاهلانه و سوءاستفادههای سیاسی و مادی از اعتراضات و خواستههای مردم است و قائل شدن عاملیت مثبت یا منفی برای آنها خطای منطقی است.
*سخنرانی مشهور هری فرانکفورت، فیلسوف آمریکایی، در کتابی با عنوان «درباره مزخرفگویی On Bullshit » منتشر شده است. ترجمه فارسی این کتاب هم با عنوان «درباره حرف مفت» در دسترس است. «حرف مفت» هم معادل و اصطلاح گویایی است که به خوبی هدف نویسنده را میرساند. حرف مفت، به معنای دقیق، به سخنان و مواضعی اطلاق میشود که «هزینه»ای روی دست گوینده نمیگذارند. به این اعتبار آنچه در دعواهای توییتری خارجنشینان و مستعارنویسان پیرامون جنبش ژینا در جریان است معادل عینی حرفها و مواضعی است که هزینهای برای نویسندگان ندارد و «حرف مفت» یا همان «مزخرفگویی» بهحساب میآید.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…