انتشار و نقل گزارشهای سازمان سیا از تماسهای آیتالله خمینی رهبر ایران و اطرافیانش با مقامهای ارشد آمریکا در دهه شصت و نیز ماههای منجر به پیروزی انقلاب ایران، موجی از عصبانیت و انکار را در حاکمیت ایران به راه انداخته است. عکسالعمل مسوولان جمهوری اسلامی به شکلی است که گویی این اسناد جعل شده یا اینکه گزارش این دیدارها ۳۸ سال محرمانه نگه داشته شده است تا در یک فرصت مناسب برای تسویه حساب و مچگیری رو شوند. این در حالی است که جمعآوری اسناد حساس دیپلماتیک و درجهبندی محرمانه بودن آنها بخشی از کارکرد اداری سازمان اطلاعات مرکزی همه کشورهاست. در واقع تحلیل گزارشهای خام دیپلماتیک یا رایزنیهای سیاسی و سپس طبقهبندی آن ها که سیا هم در آمریکا آن را انجام میدهد، نه یک کار غیر عادی است و نه فقط مختص آمریکاست.
در واقع اگر ایالات متحده آمریکا قویترین اقتصاد جهان، بزرگترین سرمایه جهانی، فعالترین ارتش، غنیترین ذخایر علمی تاریخ بشر و پویاترین فرهنگ جهانی را داراست و همچنین یکی از موفقترین دمکراسیهای جهان را نمایندگی میکند، دقیقا به همین دلیل است که این کشور بر بنیاد مجموعهای از اطلاعات دقیق، جدید و غیرقابل انکار اداره میشود و تشکیلات متعدد اطلاعاتی آمریکا در تحلیل دادهها بسیار دقیق عمل میکنند. بنا بر این احتمال اینکه اسنادی که به نام سیا منتشر میشود جعلی باشد؛ تقریبا غیر ممکن است.
مداخلههای سیا در دیگر کشورها
سیاست خارجی آمریکا به خصوص از دوران جنگ سرد به بعد درگیر دهها کودتا مانند کودتای ۲۸ مرداد در کشورهای جهان سوم بوده است. اعمال نفوذ آمریکا در جابهجا کردن روابط قدرت سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و آمریکای لاتین تقریبا بی پایان است. کسی نمیتواند مداخله سیا در دهها شورش و اخلال سیاسی اقتصادی در کشورهایی مانند بلوک شرق ـ که ساز ناکوک با منافع آمریکا را کوک میکردند ـ انکار کند. با این حال، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا همان قدر که تاریخ مطولی در مداخله و حتی فساد در دیگر کشورها دارد؛ اما خودش با دقت و اقتدار اداره میشود، مدیران قدرتمندی آن را اداره کردهاند، کارمندان آن باهوشترین فارغ التحصیلان دانشگاههای معتبر آمریکا هستند و از قضا، برخلاف آنچه بسیاری در جهان سوم میپندارند، به استخدام سیا درآمدن در آمریکا چندان هم آسان نیست؛ زیرا چندین اداره اطلاعاتی و امنیتی، سوابق و زندگی شاغلان در سیا را بررسی میکند.با این حال، این نکته را نیز نمیشود انکار کرد که حتی در خود آمریکا نیز سیا سازمان خوشنامی نیست و بسیاری از مردم از سیا بدشان میآید و تا حدی از همکاری با آن امتناع میکنند.
چنین مقدمهای تاکید بر این است که وقتی سندی از دوایر داخلی یا وزارت خارجه آمریکا در اختیار سیا قرار میگیرد و درجه محرمانه بودن آن تعیین میشود بدین معناست که از چند مرجع کارشناسی اطلاعاتی عبور کرده تا تثبیت شود. به همین دلیل، وقتی این اسناد از ردیف فوق محرمانه خارج و قابل نقل یا قابل انتشار میشوند و مورد بحث روزنامهنگاران، محققین و اساتید دانشگاه قرار میگیرد، معمولا در صحت این اسناد کسی تردید نمیکند؛ زیرا اسناد معمولا به صورت سریالی یکدیگر را پوشش میدهند و با روند تحولات تاریخی قابل انطباق هستند. در مورد اسناد تماسهای رهبر انقلاب ایران با دیپلماتهای آمریکایی، وقتی گری سیک که دوست ایران و عضو فعال لابی طرفدار تنشزدایی ایران و آمریکاست صحت اسناد را تایید میکند یا عباس میلانی آنها را اطلاعاتی کاملا عادی میشمارد که صحت آنها از چند منبع قابل پیگیری است، دیگر نمیتوان اصل اسناد را زیر سوال برد.
سابقهای به نام ویکیلیکس
اگر رهبر ایران، سعید حجاریان یا احیانا عطاءالله مهاجرانی صحت اسناد درز پیدا کرده سیا و تماسهای متعدد رهبری ایران در دوران انقلاب با دوایر مختلف آمریکا را زیر سوال میبرند، احتمالا به این نکته توجه نداشتهاند که طی چند سال اخیر معمولا این صحت اسناد نیست که در جامعه جهانی به چالش کشیده شده است؛ بلکه آنچه در ارتباط با اسناد اهمیت پیدا میکند، فراوانی بیش از حد و آبشار اسناد است که از منابع مختلف درز پیدا میکند و سیاسیون را به تکاپو انداخته و کلافه میکند.
اساسا با آغاز به کار سایتهایی مانند ویکیلیکس و منتشر شدن صدها هزار سند محرمانه دوایر اطلاعاتی آمریکا از همه تحولات مهم و همه افراد حساس در جهان، منطق محرمانه نگاه داشتن اسناد حساس تا حدود زیادی رنگ باخته است. اما تقریبا در هیچ جایی گفته نشده مثلا اسنادی که انتشار آنها منجر به آبروریزیهای بزرگ و خسارتهای امنیتی و اطلاعاتی فاحش برای آمریکا شده است، جعلی بوده یا حتی دقیق نبودهاند. به عبارت دیگر، کسانی که انتشار گزارشهای دیپلماتیک کاملا عادی ۳۸ سال پیش سیا را دروغ میخوانند در قرن ها قبل سیر میکنند، نه در دنیای امروز که در واقع زیاد بودن اطلاعات، سیاستمداران را آزار میدهد نه جعلی بودن اسناد.
اگر اسناد طبقهبندی شده عادی سیا در ارتباط با روزها و تحولات پر تلاطم انقلاب ایران را بتوان انکار کرد، برای اسنادی که در آینده منتشر میشوند و اسناد قبلی را تکمیل میکنند چه پاسخی وجود دارد؟ حال اگر وزارت خارجه فرانسه یا انگلیس اسناد مشابهی را منتشر کردند ـ که به صورت طبیعی آنها نیز مدارک خود را پس از سالیانی از ردیف محرمانه خارج میکنند ـ چه میتوان گفت؟
کسانی که انتشار اسناد محرمانه مربوط به تحولات چهل سال قبل ایران را بر نمیتابند، عصبانی میشوند و اسناد را دروغ میپندارند، احتمالا نگران انتشار مدارک غیر متعارفی هستند که سوابق و عملکرد خود آنها در ارتباط با حوزه اختیارات یا اطرافیانشان را زیر سوال میبرد؛ وگرنه کیست که نداند آیتالله خمینی و آمریکا در یک روند کاملا عادی هر دو نگران بودند که تحولات انقلاب از کنترل خارج شود. رهبر انقلاب و کاخ سفید هر دو نگران این بودند که ارتش ایران و ژنرالهای بلاتکلیف و قسم خورده شاه دست به اقدام یا کودتایی بزنند که منجر به جنگ داخلی شود یا سازمانهای انقلابی و کمونیستی بر ایران حاکم شوند. بنا بر این همه تماسهای رهبر انقلاب ایران با آمریکا و بالعکس در چهارچوبی منطقی و قابل دفاع انجام شده است. رهبر انقلاب به زودی اداره کشوری را بر عهده میگرفت که از کارکردهای پیچیده بوروکراتیک و نظامی ـ امنیتی آن اطلاعی نداشت و نگران بود. آمریکا هم در آستانه از دست دادن بزرگترین متحد خود بعد از اسراییل در غرب آسیا بود. هر دو طرف در تلاش برای شناخت یکدیگر درگیر تعاملی نسبتا کنترل شده بودند.
اگر این اسناد بر رایزنیهایی دلالت میکند که مانع بروز خونریزیهای گسترده در ایران شد، باید از آن استقبال کرد. چه اتفاقی بهتر از این است که مذاکرات منجر به این شد که رهبر ایران بدون تنش وارد ایران شود، هواپیمای او از سوی نظامیان قسم خورده طرفدار شاه ساقط نشود و انتقال قدرت در ایران با هزینه و خسارات بسیار کمتری صورت پذیرد. در واقع این اسناد بر تماسهایی کاملا منطقی و مبتنی بر شناسایی منافع دو طرف درگیر یک بحران دلالت دارد و نه هیچ چیز دیگری.
تابوی رابطه رهبر انقلاب با آمریکا در اسناد سیا
انتشار اسناد تماسهای رهبر انقلاب و تیم او با دوایر مختلف دولت آمریکا بیش از همه رهبر فعلی ایران را عصبانی کرده است. این اسناد منطق سخنرانیها و تبلیغات دایم او علیه آمریکا را بیرنگ و تو خالی میسازد. در این اسناد، آیتالله خمینی وعده تهدید نشدن منافع آمریکا در ایران را میدهد که ستون فقرات آن چیزی است که کاخ سفید از جانشین شاه میخواسته است. انکار اسنادی که بر هیچ رابطه و بده بستان غیر منطقی دلالت ندارد و صرفا تلاش برای درک متقابل از منافع دو طرف را گزارش میکند، حاکی از این است که رهبر ایران قصد دارد کشور را با سلایق شخصی خود اداره کند نه بر اساس اصولی قابل دفاع.
البته نمیتوان انکار کرد که زیاد بودن تعداد افرادی که از تیم آیتالله خمینی با آمریکاییها مذاکره و نجوا میکردند، آثاری از یک هرج و مرج را در تشکیلات رهبر ایران نشان میدهد. هرج و مرج بزرگتر اینکه سال بعد دیپلماتهای آمریکایی در ایران بر خلاف وعده رهبر انقلاب به گروگان گرفته شدند و آمریکا نیز برای آزاد کردن آنها اقدام نظامی کرد. زمانبندی آزادی گروگانها نیز بعدا به ترتیبی تنظیم شد که جمهوریخواهان و نه دمکراتها پیروز انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۱ آمریکا باشند.
با این حال احتمالا رهبر ایران نگران مخدوش شدن تقدس تاریخی است که به آیتالله خمینی و ولایت فقیه او تعلق گرفته است و وی نیز از آن بهره میبرد. شکسته شدن قبح لابیگریهای فراوان با آمریکا که هیچگاه جزییات آن علنی نشده بود، اتفاق مهمی است؛ زیرا ادامه انتشار این اسناد ممکن است تقدسات دیگری را زیر سوال ببرد و پردههای بیشتری از هرج و مرج در روابط خارجی ایران را علنی سازد.
با همه این احوال، پنج سال بعد در سال ۱۹۸۱ آیتالله خمینی اجازه داد تا هواپیمای رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان رییسجمهور وقت آمریکا در فرودگاه مهرآباد به زمین بنشیند. انبار این هواپیما پر بود از موشک ضد تانک تاو و قطعات یدکی ضد هوایی هاوک و تیمی از وزارت خارجه و البته چند نفری که برای اسراییل کار میکردند مسافر این هواپیمای در ظاهر اسکاتلندی بودند. رهبر فعلی ایران در شمار کسانی نبود که در جریان این رایزنی مورد مشاوره قرار گرفت. با افشاگری اسراییلیها، ابتکار سفر مک فارلین به ایران سوخت و دو طرف این بار نیز نتوانستند راه حلی برای برقراری رابطه ایران و آمریکا پیدا کنند. هر چند به ثمر رسیدن ابتکار سفر مک فارلین به تهران میتوانست تاریخ تحولات سیاسی ایران را تغییر دهد و حتی منجر به پیروزی ایران در جنگ با عراق شود؛ اما در نهایت همه مسافران هواپیمای حامل مک فارلین بعدا به جرم زیر پا گذاشتن قوانین امنیت ملی آمریکا محاکمه شدند. ترکشهای سفر مک فارلین در ایران در یک لابیگری بسیار مشکوک و سوالبرانگیز منجر به برکناری آیتالله منتطری از جانشینی رهبری و حصر او شد.
آیا اسناد بعدی سیا ممکن است مرتبط با موضوع مهمی مانند چگونه کار کردن برخی افراد نفوذی در تشکیلات آیتالله خمینی و زمینهسازی برای برکناری آیتالله منتظری یا جابهجایی مهرههای سیاسی مهم برای اهداف خاصی باشد؟ احتمالا سیا بر اساس شنودهای اطلاعاتی که از نهانخانه رهبران ایران به دست میآورده، اطلاعات جالبی در این مورد دارد که چه کسانی در حساسترین مقاطع بیشترین سهم را برعهده داشتهاند تا سیستم سیاسی و مدیریتی ایران به تباهی و اغتشاش امروز دچار شود. هنوز باید منتظر شد و دید انتشار این دوره از اسناد تصادفی بوده است یا اسنادی که طوفان به پا میکند هم قرار است در آینده منتشر شود.
ممکن است ادامه انتشار اسناد حساس منجر به تابیدن آفتاب به نهانخانه نهادهایی شود که از قدرت سیاسی و اختیارات قانونی خود در راستای منافع باندی بهرههای بزرگ بردهاند، در برنامهریزی برای سرکوب مردم یا قتل فعالان سیاسی نقشهای اصلی را بازی کردهاند، مجوز برداشتهای غیر قانونی دهها میلیارد دلاری از بودجه عمومی را صادر کردهاند یا با رویاهای بزرگ مجهز به بمب اتمی در مخیله خود بازی میکردهاند.
احتمال دارد اسنادی وجود داشته باشد در مورد جلسات برنامهریزی برای شیر کردن احمدینژاد و آغاز روندی که هنوز ادامه دارد. هستند آدمهای مشکوکی در نظام که پینههای دوقلو در پیشانی دارند و کلمات فارسی را با مخرج عربی تلفظ میکنند و مانند تودهایهای ۳۵ سال پیش، نماز جماعت آنها قضا نمیشود. آنها با عملکرد خود در پستهای حساس، بحرانهایی ایجاد کردهاند که منجر به قفل شدن همه سیاستهای داخلی و خارجی شده است و اخیرا رحمان فضلی گزارشی از آن را در صحن مجلس قرائت کرد.
اما در مورد این اسناد یک سوال جدی بی پاسخ وجود دارد و آن اینکه چرا این زمان برای انتشار و نقل این نوع از اسناد انتخاب شده است؟ آیا این آغاز یک روند مرتبط به بعد از اجرای برجام و قفل شدن تماسها و توافقها با آمریکاست یا اینکه مقطعی و گذراست.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…