یادداشت

چرا ایران شبیه ترکیه نیست؟

برخلاف اشترکات بسیار فرهنگی، قومی و مذهبی میان ایران و ترکیه، این دو کشور دوست و همسایه هیچ‌گاه شبیه هم نشدند. بیایید در تاریخ کمی به عقب برگردیم.

رضا خان (متولد سال ۱۲۵۶) و کمال آتا ترک (متولد سال ۱۲۵۹) تقریبا هم سن و سال بوده و هم‌زمان در دو کشور ایران و ترکیه به قدرت رسیدند، رضا خان در سال ۱۹۲۵ میلادی و آتا ترک در سال ۱۹۲۳ اما چرا هنوز هم آتا ترک قهرمان ملی ترکیه و محبوب مردم این کشور است و بسیاری هنوز هم به یاد او نام “کمال” را برای نوزادان پسر خود حتی خارج از کشور انتخاب می کنند اما رضا شاه برای عده زیادی از مردم و چهره‌های سیاسی شخصیتی محبوب نیست. چرا هنوز نام کمال آتا ترک بر کوی و برزن شهرهای ترکیه و بزرگترین فرودگاه این کشور می درخشد اما نام رضا شاه امروزه فقط از روی استیصال بر لب معترضان فریاد زده می‌شود؟ مگر نه اینکه هر دو این مردان بزرگ در راه پیشرفت و مدرنیزه کردن کشور و مردم خود پا به عرصه قدرت نهادند و همه توان خود را برای بهبود اوضاع به کار گرفتند؟ به راستی چرا طی یک قرن ترکیه یک قهرمان ملی تاثیرگذار را پیوسته ارج نهاده است اما ایران مجموعا دو شاه و دو رهبر را به قدرت رسانده اما هنوز مردم از شرایط ناراضی هستند؟

خوی و خصلت ایرانی
یکی از دلایل می تواند تفاوت میان خوی و خصلت مردمان ایران و مردمان ترک باشد. این تفاوت در میزان سازش با مهاجران ایرانی، افغان و چه بسا آذری در ترکیه و عدم تحمل مهاجران افغان در ایران و ستم هایی که به آنها روا داشته شده کاملا مشهود است. به جز بدرفتاری گاه و بیگاه نیروهای پلیس مرزی ترکیه بر حسب وظیفه و یا مخالفت با حضور مهاجران در شعارهای انتخاباتی، مردم این کشور میزان سازش و تحمل پذیری بالایی در هم‌زیستی با مهاجران از خود نشان داده و کمتر رفتارهای نژادپرستانه از خود بروز داده اند. در مقابل مردم ایران همواره از حضور مهاجران افغان ابراز ناخرسندی کرده اند.

در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ترکیه، اردوغان برای بار چندم به قدرت رسید و در رقابت ها نه یک یا چند کاندیدا بلکه چند حزب به نفع رقبای اصلی کنار رفتند تا رای ها بر دو رقیب اصلی متمرکز شوند. این خوی همکاری که به آن تیم‌ورک می‌گویند، ستودنی است. بعد از اعلام نتایج انتخابات، مردم به انتخاب اکثریت که از اصول مهم دموکراسی است احترام گذاشته و به زندگی عادی و روزمره خود بازگشتند. این وضعیت را مقایسه کنید با کشمکش های سیاسی دایمی میان دولتمردان و سیاست مداران ایران و نارضایتی دایمی مردم از شرایط ، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن.

روحیه عدم تحمل و نارضایتی ذاتی ایرانیان را بسط دهید به ارتباطشان با شخصیت های ملی و رهبران سیاسی. طی یک سده، مردم ایران یک چرخش کامل از حکومت توتالیتر شاهنشاهی به حکومت توتالیتر مذهبی را به نمایش گذاشته اند و در دهه اخیر خواهان بازگشت به حکومتی شده اند که روزی برای رهایی از آن هزینه گزافی پرداخته بودند.

نظام پادشاهی ایران در مقابل نظام دموکراتیک ترکیه
برتری ماندگار آتا تورک در مقابل محبوبیت گذرای رضا خان یک دلیل عمده داشت و آن پایه گذاری “جمهوریت” توسط آتا تورک در مقابل قدرت گرفتن نظام پادشاهی – قذاقی (نظامی) پهلوی در ایران بود. به همان اندازه که آتا ترک کشور خود را به سمت دموکراسی، آزادی بیان و آزادی مطبوعات (۳,۱۰۰ روزنامه در ترکیه فعال هستند) سوق می داد، حکومت شاهنشاهی پهلوی اول و دوم تکثر آراء و آزادی بیان و تشکیل احزاب را محدود می کرد. در زمان ریاست جمهوری آتا ترک، به احزاب سیاسی میدان داده شد و فعالان سیاسی و روشنفکران همپای دولت برای به جلو راندن کشور وارد عرصه شدند. برخلاف حکومت پهلوی اول و دوم که فضای سیاسی و شکل گیری احزاب را محدود نمود، دولت آتا ترک پی ریزی حکومت دموکراسی را با آزادی دادن به احزاب به بهترین شکل انجام داد.

زمانی که آتا تورک رسم الخط ترکی را که با حروف عربی نوشته می‌شد، به رسم الخط لاتین تغییر داد (حروف خ وغ عربی را حذف و از آن پس “ح” جایگزین آن شد، به عنوان مثال کلمه “خبر” “Haber” تلفظ میشود) و یا اختیاری نمودن حجاب و رواج بی حجابی در این کشور مسلمان با مخالفت سرسخت روبرو نشد، در حالی که رضا خان در ایران یکی از مظاهر تمدن و مدرنیته را به غیر متمدنانه ترین شکل ممکن (کشف حجاب) به مردم تحمیل کرد و اصل دموکراسی و آزادی پوشش را در ابتدای کار خدشه دار نمود. بدون شک خوی نرم و سازشکارانه مردم و صاحب نظران ترکیه، که در بالا به آن اشاره شد، در موفقیت و به نتیجه رسیدن تغییرات بنیادین بی تاثیر نبوده است.

در واقع در حکومت پادشاهی پهلوی تمرکز بر ارتش بود. قواعد نظامی سختگیرانه که مناسب فضای داخلی ارتش و نیروهای نظامیست، فرصت بروز و ظهور افکار نو و جدید و ایده های سازنده را گرفت و فضای تک بعدی و توتالیتر توام با خشم و وحشت، در مقابل فضای نرم و انعطاف پذیری ذاتی جوامع دموکراتیک، مردم ایران و به ویژه روشنفکران را به انبار باروتی در آستانه انفجار تبدیل کرد.

آزادی عمل روحانیون در ایران، محدود شدن آنها در ترکیه
شاید یکی از اشتباهات مهم رضا شاه آزادی عمل دادن به روحانیون بود که نهایتا در دوره پهلوی دوم نقطه پایان حکومت شاهنشاهی را رغم زد. تقویت حوزه علمیه و تبدیل آن به یک نهاد قدرتمند مذهبی که بعدها به نهاد قدرتمند سیاسی تبدیل شد و نفوذ آن میان طبقه فرودست جامعه که از تقسیم قدرت و ثروت شاهنشاهی بی نصیب مانده بود پایه های حکومت را سست و زمینه ساز فروپاشی سیاسی و انقلاب ۵۷ گردید. روحانیت در جامعه ترکیه هرگز فرصت بیرون آمدن از مراکز مذهبی و مساجد را نیافت و روحانیون ترک به انجام وظیفه دینی و معنوی خود بسنده کردند و هیچگاه ادعایی برای نجات مردم از سیطره حکومت نداشته اند.

شناخت درست حکمرانان ترک از روحیات مردم کشورشان
در میان کشورهای منطقه شاید هیچ مردمی به اندازه ایرانیان و ترک ها غربگرا و دوست دار مدرنیته نباشند. اساسا مردم این دو کشور از هر قشری ( حتی مذهبی های تندرو در ایران) گرایش به زندگی شیک و مدرن و رفتارهای امروزی دارند. این خصلت را حکمرانان حتی اسلامگرای ترکیه به خوبی درک کرده اند اما حکمرانان فعلی ایران طی چهار دهه همواره با مردم خود بر سراینکه چه بپوشند، چه بنوشند، چه وسیله نقلیه ای سوار شوند و به کجاها سفر کنند، در حال جنگ و ستیز بوده اند. انتظار واهی آنها از مردم برای داشتن سبک زندگی مورد نظر حکومت که نوع منحصر به‌فردیست و حتی در کشورهای عربی، اسلامی هم یافت نمی‌شود (حجاب در عربستان اجباری نیست)، هر روز بر میزان تنفر مردم از حکومت افزوده است. حکمرانان باید یکبار برای همیشه بپذیرند که مردم ایران یاد گرفتن زبان انگلیسی و فرانسه را ذاتا دوست دارند. به‌نظر می‌رسد آنها به پوشش و ظواهر زندگی غربی (شلوار جین، کراوات، پیراهن آستین کوتاه و شلوارک، داشتن حیوان خانگی عمدتا سگ) بیشتر تمایل دارند تا عبا و دشتاشه و نوع پوشش و سبک زندگی حکومت‌پسند. این تمایل با اعمال فشار و قوه قهریه هیچگاه از بین نخواهد رفت و روز به روز فاصله بین مردم و حکومت را افزایش خواهد داد.

روحیه دشمن انگاری همه و همه کس، برتری طلبی، نژادپرستی، دیگرستیزی، نبود روحیه کار گروهی همه و همه نتیجه‌ای جز انزوا، عزلت و تنهایی برای ایران نداشته است. کشور مسلمان ترکیه در حین رابطه حسنه با غرب و برخلاف غربگرایی افراطی میان اکثریت مردم، مسلمانانی به مراتب دیندارتر از ایران دارد. جدایی دین از سیاست در این کشور جامعه ای متعادل و به دور از تعصب ایجاد کرده است که نه با خودی و نه با غیر خودی سر جنگ و نزاع ندارد، به مهاجران کشورهای همسایه پناه میدهد و با آغوش باز گردشگران اقصی نقاط جهان را پذیرا میشود و بدین سان به کشوری محبوب و آرام و مناسب زندگی تبدیل شده است.

Recent Posts

معاویه: یک عرب ایرانی یا مسیحی؟

مسعود امیرخلیلی

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آقای خامنه‌ای، ۱۳ آبان و شورای‌ نگهبانِ جهان

۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آیا پذیرفتگان دیکتاتوری مقصرند؟!

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

روز جهانی وگن؛ به یاد بی‌صداترین و بی‌دفاع‌ترینِ ستمدیدگان!

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است…

۱۲ آبان ۱۴۰۳

اسرائیل؛ درون شورویه و بیرون مستبده!

درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…

۰۸ آبان ۱۴۰۳