شرح ماجرا:
گفتوگوی توییتری چند فعال حزبی و رسانهای درباره مقاومت مدنی و اعترافات اجباری، صحنه نادری را خلق کرده که خوانش نقادانه آن میتواند برای علاقهمندان به تفکر انتقادی جذاب و درس آموز باشد.
ماجرا از آنجا شروع میشود که اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی، صفحه اول روزنامهاش را به اشتراک گذاشته و در شرح آن مینویسد: «نقد تند و صریح محمد عطریانفر علیه خاتمی، و موسوی خوئینیها و روحانی؛ رهبران اصلاحات که اعتبار و حمایت مردم را سوزاندند و به آنها پشت کردند…»
روزنامه سازندگی ارگان رسمی حزب کارگزاران است و محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی این حزب و اکبر منتجبی هم سردبیر این روزنامهی حزبی.
شرح تأییدآمیز و تحریککنندهی اکبر منتجبی بر سخنان محمد عطریانفر، واکنش محمود صادقی را بهدنبال دارد، واکنشی که یادآور پاککردن شیشه با دستمال کثیف است.
او توییت تحریکآمیز منتجبی را با انتشار فیلمی از اعترافاتِ اجباری عطریانفر در سال ۸۸ بازنشر داده و به او طعنه میزند که «یادش بهخیر!».
محمد عطریانفر در این فیلم نظام جمهوری اسلامی و علی خامنه ای را مدح میگوید و در «جملهای کلیدی» اصرار دارد که «هیچ امری و هیچ موضوعی در کشور مهمتر، با عظمتتر و با اهمیتتر از نظام اسلامی و کانون مرکزی آن که چشمه فیاض معنویت، عزت و اقتدار نظام است، یعنی مقام رهبری» وجود ندارد.
محمود صادقی حقوقدان، نماینده پیشین مجلس و عضو مجمع روحانیون مبارز است.
عمادالدین باقی، در پاسخ به این کار محمود صادقی، به اجباری بودن این اعترافات اشاره کرده و مینویسد: «آقای دکتر صادقی عزیز از شما به عنوان یک حقوقدان این توییت بعید بود. ما در همان زمان که اعترافات تلویزیونی پخش میکردند میگفتیم باید گریبان اعتراف گیرنده را گرفت نه اعتراف کننده. اگر کسی شرایط انفرادیها و زندان را میدانست می فهمید که حرجی بر آنها نیست». (کاربران دیگری نیز با کامنتهای مشابه این توییت محمود صادقی را «ناجوانمردانه» میخوانند)
عمادالدین باقی، فعال رسانهای و حقوق بشر و پدر زن محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است.
اکبر منتجبی هم واکنش متقابلی به محمود صادقی داشت و با اشاره به تلاش شبانه قوه قضائیه برای بازداشت غیرقانونی محمود صادقی و مقاومت او در برابر این بازداشت، نوشت «محمد عطریانفر چهارصد روز انفرادی بود. کسی که یک روز در انفرادی که هیچ، در بازداشتگاه کلانتری محلشون هم نبوده، نمیتواند بفهمد، چه بر او گذشته است. اما از کسی وقتی آمدند دم خانه تا او را ببرند، در را قفل کرد و توئیت زد که ایهاالناس آمدهاند سراغ من بعید است این حرفها».
و سرانجام اینکه تعدادی از کاربران ناشناس هم این توییت اکبر منتجبی را حاوی فکتهای نادرست دانستند و از جمله نوشتند:
کاربر ۱: چه بر او گذشته؟ خب بیان به صراحت بیان کنند. شروع دادگاهها ۱۰ مرداد بود، اگر ۲۲ خرداد هم دستگیر شده باشند بازهم ۴۰۰ روز در انفرادی نبودند.
کاربر ۲: همون سال صفایی فراهانی و مصطفی تاجزاده و بهزاد نبوی بیش از عطریانفر و ابطحی در انفرادی بودند. خیلیهای دیگه هم اون سال انفرادی کشیدند؛ اما اکثراً تن به چنین خفتی ندادند.
کاربر ۳: ۴۰۰ روز انفرادی؟! اشتباه نمیکنید جناب منتجبی؟؟ من به خاطر دارم سال ۸۸ عطریانفر و ابطحی در حد دو سه هفته دوام آوردند و بعدش آمدند جلوی دوربین و هنرنمایی کردند و روحیه امثال بنده و جوانان آن دوره را به فنا دادند!!
کاربر ۴: اتفاقا صادقی اون شب مقاومت کرد. عطریانفر اعتراف کرد. چون ازش حقوق گرفتین تعریف میکنید؟
بازخوانی انتقادی
حزب کارگزاران سازندگی اگرچه به اردوگاه اصلاحات تعلق دارد اما چرخشها و گرایش به راست آن، مخصوصا در سالهای اخیر، این حزب را به یکی از منتقدان جدی درونی جبهه اصلاحات تبدیل کرده. سال گذشته در کلابهاوس غلامحسین کرباسچی و مصطفی تاجزاده گفتوگوی تند و تیزی با هم داشتند که این رقابت و شکاف درون جبههای را برای عامه مردم بیش از پیش آشکار کرد. در این میان محمد عطریانفر هم در مقام یکی از اعضای اصلی این حزب، بارها و بارها به دیگر فعالان و سران جبهه اصلاحات حمله کرده و آنها را بهتندی نواخته است. بسیاری از تحلیلگران این نوع مواضع و سخنان عطریانفر را حمل بر باج دادن او به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی میدانند و ناشی از بازداشت و دستگیری او پس از انتخابات سال ۸۸. این تغییر مواضع عریانفر نخستین بار پس از بازداشت در سال ۸۸ در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی با عنوان «اعترافات اجباری» رخ داد و پس از آن در رسانههای نزدیک به سپاه از جمله جوان و فارس و تسنیم و… تکرار شد.
با این پیشزمینه است که وقتی سردبیر روزنامه سازندگی سخنان عطریانفر را به شکلی تأیید آمیز همرسانی میکند و به خاتمی و روحانی و موسوی خوئینیها حمله میکند، موضوع بحث میتواند از انتقاد فراتر برود و حمل بر تداوم همکاری و باجدهی به نهادهای امنیتی از سوی عطریانفر باشد. بهعنوان مثال خواننده ممکن است چنین دریابد که چون در هفتههای اخیر محمد خاتمی در نقد حجاب اجباری مواضعی داشته و حملهها به او شدت یافته، عطریانفر هم مأموریت یافته است که بخشی از این حمله را به عهده بگیرد. در این حالت است که سخنان محمد عطریانفر نوعی کنش غیر مستقیم امنیتیها علیه سران اصلاحات و تلاش برای حمله به این جبهه قلمداد میشود و نه مواضع انتقادی یک تحلیلگر و فعال سیاسی. بهعبارتی دیگر و بر مبنای این برداشت، محمد عطریانفر هنوز هم در حال همکاری و باجدادن به نهادهای امنیتی است و برای حفظ مصالح شخصی اما بهنام یک فعال سیاسی اصلاحطلب در حال ضربهزدن و تفرقهاندازی در این جبهه است.
بهنظر میرسد این نوع برداشت است که محمود صادقی را وادار به واکنش کرده تا با یادآوری بخشی از سخنان او در «اعترافات اجباری» در سال ۸۸ تلویحا بگوید که عطریانفر هنوز هم در حال بازی در همان نقش است و دارد منافع عمومی را قربانی منافع و زندگی شخصی میکند و مثلا برای اینکه حکم ۵ سال زندان او همچنان معلق بماند این حرفها را میزند.
تا اینجای کار ظاهرا همهچیز به نفع محمود صادقی و علیه محمد عطریانفر و اکبر منتجبی و حزب و روزنامه سازندگی است! اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود! کامنت عمادالدین باقی، در مقام یک فعال شناختهشده حقوق بشر، ظاهرا ورق را علیه محمود صادقی بر میگرداند.
از نظر عمادالدین باقی با توجه به «شرایط انفرادیها و زندان» بر کسانی که اعتراف اجباری میکنند «حرجی نیست» بلکه «باید گریبان اعترافگیرنده را گرفت نه اعترافکننده». این استدلال عمادالدین باقی که حاوی یک نکته بدیهی است و ظاهری موجه دارد، مورد استقبال بسیاری از کاربران قرار گرفت و تعدادی این کار محمود صادقی را «ناجوانمردانه» خواندند، تا جایی که محمود صادقی طعنهی خود را حذف و به انتشار فیلم اعترافات اجباری بسنده کرد.
بدیهی است که «هرگونه استناد به اعترافات اجباری مذموم و غیر اخلاقی است» و محمود صادقی، علیرغم آنکه حقوق خوانده، از این اصل اخلاقی و حقوقی غفلت و آن را پشتوانهی تحلیل و سخن ظاهرا درستی کرده بود. همهی کسانی که استدلال عمادالدین باقی را تأیید کردند، چنان تحت تأثیر این اصل اخلاقی قرار گرفتند که بعضا در ناجوانمرد خواندن محمود صادقی تردید نکردند.
اما ماجرا به همینجا هم ختم نمیشود و تداوم پیگیری گفتوگو از سوی کاربران گمنام و ناشناس نشان میدهد که اوضاع بر وفق سخن عماد باقی هم باقی نمیماند و مغلطهی مندرج در بخشی از آن هم آشکارشدنی است.
اکبر منتجبی -در مقام دوستی خاله خرسه؟- کار دست عمادالدین باقی میدهد و در ادامه با بزرگنمایی زندانِ عطریانفر، سبب میشود که بخش فاسدِ استدلال عمادالدین باقی آشکار شود و پیش چشم همگان قرار گیرد.
منتجبی مینویسد «محمد عطریانفر چهارصد روز انفرادی بود. کسی که یک روز در انفرادی که هیچ، در بازداشتگاه کلانتری محلشون هم نبوده، نمیتواند بفهمد، چه بر او گذشته است و اما از کسی وقتی آمدند دم خانه تا او را ببرند، در را قفل کرد و توئیت زد که ایهاالناس آمدهاند سراغ من بعید است این حرفها».
فکتِ نادرست و مبالغهآمیز این روزنامهنگار و مسخره کردن نافرمانی مدنی، صدای بقیه را در آورد که عطریانفر تنها چند هفته دوام آورد و سپس اعتراف کرد و بعد از چند ماه آزاد شد و پای ۴۰۰روز انفرادی در میان نیست. بهتدریج مفهوم «مقاومت مدنی» در برابر «اعترافات اجباری» نشسته و بقیه کاربران اشاره میکنند که «خیلیهای دیگه هم اون سال انفرادی کشیدند؛ اما اکثراً تن به چنین خفتی ندادند… […] و عطریانفر و ابطحی در حد دو سه هفته دوام آوردند و بعدش آمدند جلوی دوربین و هنرنمایی کردند و روحیه امثال بنده و جوانان آن دوره را به فنا دادند!!».
اگرچه همآوردی مقاومت مدنی و اعترافات اجباری درست نمینماید و ایندو بیش از آنچه در برابر یکدیگر قرار گیرند از یک خانوادهاند اما کاربران گمنام، در اینجا در مقام مدافعان تفکر انتقادی، موضوع گفتوگو را که از سوی عمادالدین باقی و محمود صادقی منحرف شده بود به ریل اصلی برگردانده و یادآوری میکنند که محلِ نزاع در اینجا «عملکرد محمد عطریانفر است و نه عملکردِ جمهوری اسلامی یا اعترافگیرنده». به عبارتی دیگر آنها رفتار عطریانفر را حاکی از فقدان «شجاعت/مقاومت مدنی »، عامل «بهفنا دادن روحیه جوانان»، همسو با اعترافگیرنده و البته تداومِ آن را در تضاد با «تعهد و شجاعت اخلاقی» یک آدم سیاسی میخوانند.
جالب توجه اینکه در فضای سیاسی پس از جنبش ژینا هر دو مفهوم «اعترافات اجباری» و «مقاومت مدنی» در فضای سیاسی ایران برجستهتر از همیشه حضور دارند.
یکی از کاربران ناشناس در نقد عطریانفر میگوید «چه بر او گذشته؟ خب بیایند به صراحت بگویند». این درخواست و این پرسش، بهدقت تمام یک فعال سیاسی را در برابر مسئولیت مدنی و سیاسی او قرار میدهد تا تکلیف مخاطب را روشن کند که آیا آنچه از زبان او و در رسانهی یک حزب میشنود تکلیف یک نهاد امنیتی است یا مواضع سیاسی او و حزبش. به بیانی دیگر اگرچه «هرگونه استناد به اعترافات اجباری غیر اخلاقی است»، اما «مسئولیتشناسی هم یک اصل اخلاقی است» و ترجیح منافع عامه بر منافع فردی هم لازمهی رویکرد اخلاقی به سیاست برای یک حزب و یک فعال سیاسی.
جمعبندی
در جریان اینگفتوگوها افتوخیزی در تشخیص سخن حق و حقبهجانبی مدعیانش رخ میدهد. این افت وخیز مخصوصا در لحظاتی که مغالطات توسل به احساسات و نگفتن تمام حقیقت و انحراف از موضوع برجسته میشوند، دیدنیتر است.
خواننده این گفتوگو در مییابد که غفلت از اصول اخلاقی در حین گفتوگو میتواند، پرده بر چهره حقیقت بکشد. و نیز سخنی بیربط، حتی اگر کاملا بهحق و بدیهی باشد، میتواند چنان در کشف حقیقت گمراهی ایجاد کنند که دو مفهوم همخانواده را در برابر همبنشاند و مدعی را به عقبنشینی وادار سازد
ناگفته نماند که غفلت از این ظرایف منطقی و بیاعتنایی به تفکر انتقادی حاشیه امنی برای حاکمان و شکنجهگران و اعترافگیرندگان میسازد. یعنی در غیابِ تفکر انتقادی شهروندان و قربانیان چنان به جان هم میافتند که ناخواسته اسباب حکمرانی آسان را برای دیکتاتورها و تداوم استبداد فراهم میسازد؛ جایی که همه بازندهاند!