بر اساس اعلام مرکز آمار ایران در سال گذشته استان کردستان با (۶۳.۷ درصد) بیشترین نرخ فلاکت را بعد از استانهای لرستان (۶۷.۲ درصد) و کرمانشاه (۶۴.۴ درصد) تجربه کرده است. این در حالی است که «شاخص فلاکت» استان در سال ۱۴۰۰ (۵۷.۸ درصد) بوده که در قیاس با سال ۱۴۰۱ رشد ۵ درصدی را شاهد می باشد. اگر چه مسئول عالی دولت در استان در واکنش به این خبر، آمارهای تدوین شده توسط مرکز آمار را برآوردی دانسته و منتقدان را به استفاده ابزاری از آن متهم نمود اما برابر داده های همان مرکز، کردستان با نرخ تورم سالانه ۵۳.۹ درصد (منتهی به تیرماه سال جاری) و با فاصله بیش از شش واحد از میانگین نرخ تورم کشوری در ردیف پنج استان گران کشور قرار گرفته و رتبه پنجم بالاترین نرخ تورم سالانه را در سطح کشور بدست آورده است. در همین حال داده های مرکز آمار نشان می دهد که در پاییز ۱۴۰۱ استان کردستان با نرخ ۱۳.۸ درصد و با ۱.۵ برابر میانگین کشوری (میانگین نرخ بیکاری کشور در پاییز سال گذشته ۸.۲ در صد برآورد شده است) بیشترین نرخ بیکاری ثبتشده در بین استانهای کشور را به خود اختصاص داده است. اعداد و ارقام مذکور همانطور که از قبل هم پیشبینی می شد همگی حاکی از وضعیت نامطلوب و نابسامان اقتصادی استان بوده و گرانی شدید ناشی از این نابسامانیها مردم را در تامین حداقل نیازهای روزمره خود با عجز و ناتوانی مواجه نموده است.
کارشناسان اقتصادی «شاخص فلاکت» را تجربه همزمان تورم و بیکاری میدانند و چون بیکاری و تورم دو متغیر مضر و کاهنده برای رفاه اقتصادی هستند لذا این شاخص بیانگر وضعیت اقتصادی و حاکی از میزان سختی است که افراد جامعه تجربه کرده و در واقع میتواند بیانگر عدم برخورداری شهروندان از رفاه و وخیم بودن وضعیت اقتصادی آنان باشد در این راستا هر چه عدد شاخص فلاکت بزرگتر باشد میانگین افراد جامعه سختی بیشتری را تحمل مینمایند.
هر چند وضعیت نامناسب معیشتی مردم و خالی بودن سفره آنها از نیازمندیهای اساسی و روزمره، خود گویای بسیاری از واقعیت ها است اما پروپاگاندای حکومت در تلاش برای “فرو کاستن از مفهوم فقر” که اتفاقاً در دولت سیزدهم، چهره خشن آن در کردستان از گذشته نمایان تر شده است، با باز نمایی گزینشی و قُلب واقعیتها بدنبال القای توهم پیشرفت به جامعه می باشد.
برخی گفتارها و نظریه ها ناظر بر این موضوع است که فقیر ماندن کردستان نوعی سیاستِ حکومتی است و گفته می شود برای این سیاست برنامه ریزی و تمرکز وجود دارد.
این یادداشت با تایید این ادعا در پی تبیین این موضوع است که فقر و فلاکت اقتصادی و تداوم تاسف بار آن در کردستان و به خطر افتادن امنیت اجتماعی جامعه، معلول رویکرد ایدئولوژیک نظام سیاسی به کردستان از همان ابتدای پیروزی انقلاب و محروم نمودن استان از دسترسی به امکانات و مواهب اقتصادی بوده که با تولید و اعمال تبعیض ساختاری و توزیع ناعادلانه ثروت و امکانات، موجبات بوجود آمدن فقر و تداوم آنرا در مناطق کردنشین فراهم کرده است.
تبعیض ساختاری متمایز از سایر اشکال دیگر تبعیض، بر سیاست هایی تمرکز دارد که به صورت هدفمند توسط نظام قدرت علیه افراد و گروه هایی با ویژگی های خاص نظیر نژاد، رنگ، پوست، مذهب، قومیت، زبان، جنسیت و… با هدف محدود نمودن و یکسان سازی گروههای اقلیتی، وضع و بنیان های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنها را با مشکلات جدی مواجه می کند. این تبعیض پیامد هویت، خواست و اراده دولت بوده و مبنای مشروعیت آن نیز برگرفته از ترجیحات مذهبی نظام قدرت است که از ابتدای انقلاب در تدوین و اجرای سیاست های مرتبط با مناطق اقلیتی بصورت گفتمانی اثربخش ایفای نقش نموده است.
آنچه بعد از انقلاب در کردستان شاهد آن هستیم تلاقی مساله ساز و مشکل آفرین هویتِ فرهنگی و مذهبیِ کردها با نظام تبعیض و چنگ انداختن حکومت به چهره فرهنگی و اعتقادی آنهاست که کردستان راعلیرغم برخورداری از سرمایه انسانی و مزیت های فراوانِ اقتصادی، همچنان فقیر نگه داشته است.
سختی معیشت، فقر، بیکاری، محرومیت و تبعیضات ناروا در کردستان بر خلاف اصل ۴۸ قانون اساسی که به صراحت “هر گونه تبعیض در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیت های اقتصادی میان استان ها و مناطق مختلف کشور را منع و بر در دسترس بودن سرمایه و امکانات لازم متناسب با نیازها و استعداد رشد هر منطقه تاکید نموده است”، ناظر بر این واقعیت در ظاهر نانوشته است که “تهی دست سازی” و “فقیر نمودن” کردستان یک نوع سیاست اعلام نشده برای مقابله با آگاهی و خُرد شدن منزلت کردها در راستای “ترجیحات مذهب رسمی” می باشد.
پاول کوزینسکی هنرمند لهستانی اعتقاد دارد: “فقر آفت آگاهی است. انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد. چون غم نان اجازه نمی دهد که انسان به تماشای جهان بنشیند. در زندگی عمیق شود. کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد. آدمی در نتیجه ی زندگی فقیرانه پا را فراتر از جهل نمی گذارد. به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی، ضامن بقای طبقات حاکمه است. چیزی که با فقر یکجا جمع نمی شود، آگاهی است”
واقعیت این است که با ادامه روند صعودی تورم و بیکاری و صعود شاخص فلاکت در کردستان، جمعیت بیشتری در خطر گرسنگی قرار میگیرند و از قدیم گفته اند فقر آفت آگاهی است اما فقر شاید دشمن آگاهی باشد اما متضمن ماندگاری نظم موجود نیست.
نگاه حاکم بر افق ذهنی و بینشی تصمیم گیران در اتاقهای فکر حاکمیت بر اساس ایدئولوژی تصریح شده در قانون اساسی، تبلیغ و ترویج مذهب و زبان رسمی بعنوان عمق راهبردی نظام در کردستان بوده و برای پیشبرد این هدف، آشکارا و بدون اعتنا به افکار عمومی منابع انبوه اقتصادی استان را در این راستا تلف می نمایند.
مایه تاسف است که امروزه بسترهای توسعه ی استان مانند مرز بین المللی مریوان که یکی از ظرفیت های عمده برای توسعه همه جانبه و ایجاد اشتغال پایدار محسوب و ساماندهی آن نیازمند تخصیص اعتبارات ملی است، با هزینه کرد اعتبارات استانی و اتلاف منابع داخلی صرف مبارزه نرم با هویت های اعتقادی و فرهنگی شهروندانِ کرد سنی مذهب شده و روزانه هزاران نفر از زائران اربعین به سوی این مرز گسیل و از آنها پذیرایی می شود.
ما نمی توانیم کلیت یک جامعه را بدون در نظر داشتن شرایط زیست کلیه شهروندان آن بررسی نماییم، این شرایط زیست یک تجربه معنایی، عینی و زندگی روزمره است.
امروزه برای کردها تبعیض یک تجربه زیسته است، فقر و تورم شدید یک تجربه زیسته است، بیکاری یک تجربه زیسته است، عقب ماندگی و محرومیت یک تجربه زیسته است، نابسامانی های اجتماعی یک تجربه زیسته است و… که تمام این ناهنجاری ها محصول سیاست ها و نهادهای آسیب زایی است که با رویکردی نامتوازن و طی فرآیندی نظام مند، با تولید و اعمال تبعیض و توزیع ناعادلانه ثروت در صدد تحمیل سبک و سیاق فکری و اعتقادی خود در کردستان می باشد، سیاست شکست خورده ای که علیرغم مصائب و سختی های ناشی از آن، شاید کردها را از اسب بیندازد اما بر اساس تجارب تاریخی هرگز از اصل نخواهد انداخت.
جبران فقر و تبعیض در کردستان یک کار نشدنی نیست اما انیشتین می گوید هیچ مشکلی با همان سطح آگاهی که آن را ایجاد کرده است حل نمیشود.
به قول “شاعر طبیعت”: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید…