Categories: یادداشت

پاسخ به نقد عبدالعلی بازرگان درباره ترجمه دو آیه از قرآن

در نوشتار «پرسش در باب ربط منطقی میان دو آیه از قرآن» ابتدا به طور خلاصه دو ترجمه رایج از آیات ۸۶ و ۸۷ سوره واقعه را آوردم و گفتم هر کدام از ترجمه‌ها راکه در نظر بگیریم، بیربطی منطقی میان دو آیه آشکار است.
فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ «۸۶» تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ «۸۷»

ترجمه اول: مطابق این ترجمه مخاطبان آیه کسانی هستند که به معاد و حساب و جزا اعتقاد ندارند.آنگاه قرآن خطاب به آنها میگوید: پس اگر شما جزا دادنی ( در روز قیامت) نیستید، اگر راست می‌گویید، چرا جان محتضر را ( که به حلقومش رسیده) بر نمی‌گردانید؟
( به بیان دیگر: اگر راست می‌گویید که معادی در کار نیست، پس چرا نمی‌توانید جام محتضر را برگردانید و مانع مردنش شوید؟)

ترجمه دوم: مطابق این ترجمه مخاطبان آیه کسانی هستند که خود را مملوک و مقهور قدرت وارده خدا نمی‌دانند براین اساس قرآن خطاب به آنها می‌گوید:
پس اگر شما مقهور ومملوک ما ( یا در قبضه قدرت ما) نیستید، اگر راست می‌گویید، چرا جان محتضر را ( که به حلقومش رسیده) برنمیگردانید؟

می‌بینید که بی‌ربطی منطقی در هر دوحالت، و در همان نگاه نخست به چشم می‌زند. همانطور که آمد، مضرانی که متوجه این مشکل شده‌اند، برای حل آن چارهای جز تغییر معنای آیه، و در واقع تحریف آن به ذهنشان خطور نکرده است، غافل از اینکه این ترفند در برابر چشم خواننده تیزبین کارساز نیست.

اکنون استاد عالیقدر جناب مهندس عبدالعلی بازرگان در یادداشتی کوتاه ابتدا توضیحاتی درباره واژه«مدنین»در آیه ۸۶ ( که در واقع گلوگاه بحث است) می‌دهند و بر مبنای آن ترجمه آیات را بدین صورت می‌آورند:
…. پس اگر شما بنده ما ( مقهور قوانین ما در مرگ و زندگی)نیستید، اگر راست می‌گویید جان او را برگردانید. اینکه توضیحات جناب استاد درباره واژه «مدین» تا چه حد درست و مطابق قواعد عربی و اصول تفسیر است، موضوع بحث من نیست ( این را به کارشناسان فن حواله می‌دهم) آنچه در اینجا می‌خواهم بگویم این است که ترجمه تفسیری ایشان نیز مشکل بی‌ربطی منطقی میان دو آیه را حل نمی‌کند. پیش فرض آیه ( مطابق این معنا) این است که اولاً خدایی وجود دارد، و ثانیاً مرگ و زندگی انسانها تابع قوانین است که خدا در طبیعت بنا نهاده است. بسیار خوب، حالا فرض کنید من به وجود خدا اعتقادی ندارم و بنابراین آنچه بدان باور دارم فقط «قوانین طبعی»است، نه «قوانینی که خدا در طبیعت بنیان نهاده است» (دقت کنید که  این دو تفاوت عمیق وجود دارد. فرد  وجود قوانین طبیعی حاکم بر طبیعت را انکار نمی‌کند و بدیهی است که خود را محکوم و مقهور آن می‌داند انچه او بدان باور ندارد «منشا الهی»این قوانین است).این دو آیه ( مطابق نظر جناب استاد) خطاب به من می‌گویند:
اما سوال این است که اگر من نتوانم روح محتضر را برگردانم و مانع مرگ او شوم، منطقاً معلوم می‌شود که من بنده خدا و مملوک و مقهور قوانین او در زندگی و مرگ هستم؟ پاسخ آشکارا منفی است. عدم توانایی من در برگرداندن روح محتضر و مانع مرگ اوشدن، منطقاً فقط یک نتیجه را اثبات می‌کند و آن اینکه: من حریف قوانین حاکم بر طبیعت ( در مورد مرگ و زندگی) نیستم، همین و بس! وچنین نتیجه یا باوری آنقدر بدیهی است که کسی منکر آن نمی‌شود مگر در صورتی که مشاعر خود را از دست داده باشد. اما ناتوانی من در برگرداندن جان محتضر منطقاً نشان نمی‌دهد که من «بنده خدا و مقهور قوانین خدا» هستم.
بنابراین ترجمه تفسیری ایشان نیز مشکلی را حل نمی‌کند. اما بک نکته را هم ناگفته نگذارم. ایشان پس از آنکه ترجمه پیشنهادی خود از آیات را می‌آورند، نکته‌ای را در مورد مخاطبان آیات مطرح می‌کنند: «مشرکین مخاطب این ایه در زمان نزول قرآن در ادعا و به زبان خدا را خالق و رازق خود می‌دانستند ولی عملاً به شفاعت بتها و توسل به آنان در کار گذاری امور خود باور داشتند. » در این آیات بطلان این تصور را مطرح می‌سازد.

با پوزش از حضرت استاد، من معنای سخن ایشان را در اینجا خوب نمی‌فهمم، و این را قطعاً ناشی از قصور فهم خودم می‌دانم. سوال این است که ربط میان محتوای آیات مورد بحث با عقیده مخاطبان مشرک مبنی بر اینکه «بتها می‌توانند شفیع ما نزد خدا باشند و لذا می‌توان(یا باید) به آنها متوسل شد» چیست؟ بر طبق نظر استاد، آیات مورد بحث می‌خواهند بطلان این باور ( یا تصور) را نشان دهند. اما این هدف با ناتوانی مشرکان از بازگردان جان محتضر منطقاً حاصل نمی‌شود. فرض کنید من مشرک هستم و معتقدم برای ارتباط با خدا و حاجت خواستن از او میتوان به بتها به عنوان واسطه یا شفاعت کننده متوسل شد. حالا آیا اگر نتوانم جام محتضر را برگردانم، عقیده‌ام منطقاً ابطال می‌شود؟ هرگز! حتی ممکن است برای این کار به بتها هم متوسل شوم و از آنها درخواست چنین کاری را بکنم و جوابی هم نشنوم. آیا در این صورت عقیده من ابطال می‌شود؟ به هیچ وجه! جناب استاد عبدالعلی بازرگان موحد بزرگواری هستند که در صداقت و خلوص شان شک نمی‌توان کرد. اکنون فرض کنید من به ایشان بگویم:
«شما که معتقدید تمام عالم هستی و قوانین آن (از جمله مرگ و زندگی انسانها) در دست الله است، از خدایتان بخواهید جان محتضر را برگرداند»

فرض کنیم ایشان نه خودشان قادر به این کار باشند و نه دعا و توسلشان به درگاه خدا مستجاب شود. ایا دراین صورت معلوم می شود که عقیده ایشان نادرست بوده است؟

Recent Posts

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳

ملاحظاتی فرامحتوایی بر یک مناظره؛ عبدالکریم سروش و فقه

۱. بدیهی است که می‌توان بر روی مفاد و مواد گفتگوی مناظره عبدالکریم سروش با…

۲۳ آبان ۱۴۰۳

ترامپِ جنگ‌افروز

دونالد ترامپ، چهره جنجالی این سال‌های آمریکا و جهان، پس از سال‌ها تلاش و پایداری…

۱۸ آبان ۱۴۰۳

معنای بازگشت ترامپ برای اقتصاد ایران چیست؟

بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بن‌بست راهبرد "نه جنگ، نه مذاکره" رهبر حاکمیت ولایی را…

۱۸ آبان ۱۴۰۳