لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه، در یکی از جلسات جانبی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک گفته است که روسیه کریمه را به اوکراین برخواهد گرداند اگر اوکراین کوشش نکند که عضو ناتو شود. شایان ذکر است که هم بایدن و هم مکرون پیش از جنگ در یک گفتوگوی تلفنی به پوتین گفته بودند که اوکراین عضو ناتو نخواهد شد.
از زمانیکه بوش پسر اعلام کرده بود که اوکراین عضو ناتو میشود، کشورهای فرانسه و المان سخت با آن مخالفت کرده و بر مخالفت خود مانده بودند. در پایان سال گذشته سند دیگری منتشر شد که بایدن به پوتین گفته بود که اگر به اوکراین حمله نکند، زلنسکی و دولت کیف را آماده میکند تا به منطقه دنباس خودمختاری دهند اما پوتین که توهم قدرت او را احاطه کرده بود، به اوکراین حمله کرد.
نتیجه این حمله دست نیافتن به اهداف اولیه از جمله تسخیر اوکراین و تغییر دولت در کیف، از دست دادن بازار انرژی اروپا، فروش نفت با قیمت پایینتر از قیمتهای بینالمللی در بازار سیاه، تحریمهای کمرشکن، اقتصادی که اهرمهای تکنولوژی غربی را از دست داده، خروج کمپانیهای غربی از این کشور، عدم سرمایهگذاری در روسیه، ازدیاد مخالفین داخلی و افت ارزش پول این کشور بوده است.
پوتین اکنون فهمیده است که نمیتواند پیروز جنگ در اوکراین شود. اوکراینیها آرامآرام در حال پس گرفتن مناطق از دسترفته کشورشان از کشور متخاصمی هستند که با مداخله نظامی و زیر پا گذاشتن حق حاکمیت یک ملت، بهدنبال توسعهطلبی و بهفکر ایجاد یک دولت دستنشانده در کیف بوده است.
در کشور ما هم توهم قدرت، نظامیان و رهبری را بر آن داشت تا در سوریه ذیل سیاست «تعمیق عمق استراتژی» و در راستای توسعهطلبی و نادیدهگرفتن حق حاکمیت مردم این کشور، مداخله نظامی کنند. پوتین در قمار اوکراین بازنده و رهبری جمهوری اسلامی و نظامیان خشونتطلب در سوریه به بازی باخت دیگری دست یافتند. اسد امروز پان عربیسم را ترویج میکند و از «جبهه مقاومت» خیالی رهبری جمهوری اسلامی ایران کاملا بریده است.
در نظامهای خودکامه و اقتدارگرا توهم قدرت امری طبیعیست بهخاطر اینکه صدای منتقد خاموش میشود. سالهای پیش در اوج اقتدار توهمی نظام که رهبری فکر میکرد میتواند در عراق و سوریه دست به هر کاری بزند، اقای خامنه ای در یک سخنرانی نوروزی در مشهد گفته بود که به «فضولهای بین المللی» ربطی ندارد که ما در سوریه و عراق هستیم. بهجز اینکه اصولا رهبری جمهوری اسلامی هیچ درکی از روابط بین الملل ندارد و نمیداند که سالها محققین در رشتههای علوم انسانی به نقد امپریالیسم بهخاطر توسعهطلبیهایش نشستهاند، اما اصولا در دل صحبت او یک توهم بزرگ خوابیده است. رهبری جمهوری فکر میکرد کشورهای دیگر درون و بیرون این منطقه فقط ایران را نظاره میکنند و واکنشی نداشته و کاری از پیش نمیبرند. دخالت نظامی ایران در سوریه کشوری را ویران کرد، اقلا پانصد هزار کشته برجای گذاشت و یازده میلیون جمعیت این کشور را در داخل و خارج آواره کرد. نهایت این قمار متوهمانه سوریهای شد که امروز روسیه و ترکیه برای آن تصمیم میگیرند. کشوری که همه قدرتهای منطقهای و بیرونی امروز در آن دخیل و اسرائیلیها هر زمانی بخواهند مواضع ایران را در آن بمباران میکنند. آیا پایانی جز این میتوان برای توهم قدرت دید که پوتین در اوکراین و رهبری جمهوری اسلامی در سوریه به آن گرفتار شدهاند. البته جمهوری اسلامی نه تنها در سوریه قمار قدرت را باخت که در عراق هم نفوذ گذشته خودرا کاملا از دست داده است. جای تعجب نیست که دو نظام خودکامه در روسیه و ایران حکومت میکنند و هردو با رهبرانی اداره میشوند که با توهم قدرت، در انزوای بینالمللی بهسر برده، اقتصادهای این دوکشور را ویران کرده و باعث شکافهای عمیق اجتماعی شده
یک پاسخ
دخالت جمهوری اسلامی(نه ایران) در سوریه جدای از سیاستهای پوتین نبود. اینها پکیجی از سیاستهای خارجی مرتبط با یکدیگر بودند که هدف نهایی آن دور کردن اقمار سابق شوروی از آمریکا بود. البته انصاف را هم نباید از نظر دور داشت که سوریه و عراق در حال سقوط به دست گروه سلفی ضدبشریای به نام داعش بودند که در سال ۲۰۱۵ به دروازههای بغداد و دمشق رسیده بود و علنا هدف بعدی خود را کشتار میلیونها شیعه ایرانی اعلام کرده بود. مراجع عراق و رییسشان سیستانی اعلام جهاد کرده بودند و دیگر نمیشد داعش را در ۳۰ کیلومتری مرزهای ایران نادیده گرفت. موضوع دخالت جمهوری اسلامی در سوریه و عراق از بنیاد با دخالت پوتین در اکراین متفاوت است. پوتین در اکراین با نازیها و تروریستها و دیوانگان مذهبی طرف نبود. یک اختلاف ارضی ساده بود. ایران با عراق و سوریه اختلاف ارضی نداشت. موضوع اشغال و کشتار میلیونها ایرانی در میان بود.
دیدگاهها بستهاند.